۲۰ نکته به بهانه پایان بازپخش سریال یوسف/ زلیخایی که ممنوع‌التصویر نشد!

۲۰ مسئله به بهانه آخر بازپخش سریال یوسف/ زلیخایی که ممنوع‌التصویر نشد!

[ad_1]

تصمیم داشتم این متن را هفته پیش و سپس از پایان بازپخش سریال  یوسف پیامبر  از شبکه تلویزیونی آی‌فیلم سیما بنویسم اما چون اشارات تاریخی و قرآنی در‌آن گریز‌ناپذیر و الزام تامل زیاد تر می بود قدری با فاصله ۲۰ مسئله در زیر می‌آید:

    ۱. کارگردان یوسف پیامبر مرحوم  فرج‌الله سلحشور  می بود که می‌خواست نشان دهد می‌توان هم حزب‌اللهیِ احمدی‌نژادی می بود و هم کارگردان سینما و این هنر را در خدمت ایدیولوژی قرار داد. به گفتن دیگر می‌خواست پروژه ناکام مانده  محسن مخملباف  را کامل کند. (ایدیولوژیک کردن سینما یا سینما به مثابه ابزار تبلیغ و نه هنر برای هنر).

به یاد آوریم او فعالیت هنری خود را با بازی در فیلم  تو به نصوح  به کارگردانی محسن مخملباف و در سال ‍۱۳۶۱آغاز کرده می بود و اشکار است که بعدتر راه خود را از او جدا کرد. اگر بازیگران یوسف پیامبر را با دیگر سریال‌های تاریخی همانند  امام‌علی و مختار  (‌هر دو ساخته  میرباقری) یا  تنها‌ترین سردار  ساخته  فخیم‌زاده  قیاس کنیم کاملا پیداست که بازیگران نقل و درجه اول حاضر به همکاری با سلحشور نشدند یا خود او مایل نبوده است.

   درمورد نقش یوسف یقیناً طبعا مایل بوده چهره ناشناخته‌ای باشد ولی درمورد بقیه به نظر می‌رسد بی‌میلی به همکاری با ستاره‌ها از جانب او نبوده چرا که هنگامی برای  لیلا بلوکات  که قرار می بود نقش  زلیخا  را  بازی کند مشکلی پیش آمد سراغ  کتایون ریاحی  رفت و در واقع ناگزیر شد قاعده خود را نادیده بگیرد و در آن مقطع تنها بازیگر درجه اول سریالایفاگر نقش زلیخا می بود با بیشترین دست‌مزد.

هر چند برخی از بازیگران در سریال خوش درخشیدند و در فیلم‌های دیگر به ستاره بدل شدند همچون  رحیم نوروزی  یا خود  مصطفی وقتی  که بعدتر یکی از نقش‌های مهم سریال  شهرزاد  شد اگرچه تفاوت او با  شهاب حسینی  در صحنه‌هایی که روبه رو هم بازی می‌کردند هویداست.

   غرض این که سینما هنر عکس است و در سریالی چون یوسف، کارگردانی با تعصبات فرج‌الله سلحشور هم ناگزیر شد به قاعده زیبایی و جذابیت نه تنها برای نقش یوسف که برای نقش زلیخا و همسر یوسف (‌کتایون ریاحی و  الهام حمیدی ) هم تن دهد.

   ۲.  کارگردان سریال به چند علت دیگر خبرساز شد و چون ۸ سال قبل در  ۲۷ دی ۱۳۹۴ در پی ابتلا به سرطان ریه درگذشت نمی‌توان قضاوت کرد اگر زنده می‌ماند مواضع سیاسی خود را تعدیل می‌کرد یا نه. 

    قبل از آن اما در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ از  محمود احمدی‌نژاد  حمایتکرد و به او لقب « مالک اشتر زمان » داد. در گرماگرم وقایع سال ۸۸ که اکثر هنرمندان مشهور به فرجام انتخابات ریاست جمهوری معترض بودند آقای سلحشور تهمت بی‌بند‌وباری به شماری از هنرمندان داخل کرد و در پی آن خانه سینما به نمایندگی از آنان مطرح شکایت کرد و او در دفاع او گفت همه را نگفته و تنها ۱۰ درصد را مد نظر دارد. وی او گفت: سخن خاصی نزده منتها برای ساخت سریال یوسف پیامبر و حمایتاز احمدی‌نژاد مورد بغض است.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

    هر چند در دادگاه محکوم شد اما عددی که باید به گفتن مجازات می‌پرداخت زیاد نازل می بود. مقداری بعدتر با شکایت فرد دیگر رو به رو شد. این که حقوق نویسنده کتاب دو جلدی  یوسف صدیق  تاثییر  شهاب طاهری  را مراعات نکرده و اگر چه در دادگاه بدوی محکوم شد ولی در دومی حکم تبرئه گرفت. ‌اصطکاکات اما ادامه یافت. در ۲۳ مهر ۱۳۹۰  در او مباحثه با خبرگزاری کانون دانش‌آموزی ایران (پانا) به انتقاد از تهیه کنند‌‌ه‌ای پرداخت که تصمیم داشت  آنجلینا جولی  را دعوت کند.

    از او شکایت شد که حرف های “سینمای ایران فاحشه‌خانه است” ولی تکذیب کرد و او گفت: من پرسیده بودم مگر سینمای ما فاحشه‌خانه است و در واقع از بازیگران زن خودمان دفاع کرده بودم. در‌آن زمان دو خبر انتشار شد: یکی این که بازیگران زن شکایت کرده‌اند و فرد دیگر این که چهره‌هایی چون  مریلا زارعی، مهناز افشار، ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری  ابراز تاسف و آرزو کردند او از این چنین سینمایی جدا بشود.

    نگاه‌ها به نام‌هایی چون کتایون ریاحی و الهام حمیدی و  پروانه معصومی  هم می بود که در فیلم‌های او و خصوصا یوسف پیامبر بازی کرده بودند ولی موضعی نگرفتند.     رؤیا تیموریان  هم او گفت: سخنان او اهانت به بازیگران زن فیلم‌های خود او هم هست.

    سخنان حساسیت‌برانگیز دیگر او دفاع از آتش زدن سینماها در سال ۵۷ می بود. هنگامی در مراسم اختتامیهٔ جشنوارهٔ «شعر و سرود انقلاب» در سال ۱۳۹۱ یادآور شد جوانی ۲۶ ساله بوده و در آتش زدن سینماها شراکت داشته و سپس از انقلاب داخل حوزه هنری و فعالیت سینمایی شد تا سینمایی دیگر را پایه ریزند نه این که برای آن سینما موزه بسازند.

     هجوم و انتقاد به او آن قدر زیاد شد که همه می‌خواستند بدانند در پروژه بعدی او کدام یک از هنرمندان حاضر و مایل به همکاری با او می باشند اما اجل مهلت نداد و اگرچه تقابل رییس جمهور محبوب خود با نظام را دید اما در دی ۹۴ درگذشت.

   کار به جایی رسید که او گفت اصلا من سینماگر نیستم. من یک مُبلغ‌ام و سینما را به گفتن وسیله تبلیغ انتخاب کرده‌ام نه سینما بماهو سینما. چندی سپس بیماری گریبان او را گرفت و دیگر نه خبری از او می بود نه از منتقدان و هنگامی درگذشت به وصیت او عمل شد و او را در قطعه هنرمندان به خاک نسپردند و اکنون در باغ فیض مدفون است.

   ۳.  برخی فکر می‌کردند یا انتظار داشتند بازیگر نقش یوسف چشم به راه نقش‌هایی از این دست در سریال‌های تاریخی مذهبی فاخر (در ادبیات صدا و سیما به معنی برخوردار از بودجه زیاد) می‌ماند خاصه این که کارگردان می‌خواست سریال موسی را هم بسازد. اما این چنین نشد. مصطفی وقتی که دست‌مزدی زیاد اندک گرفته می بود (چون موقع عقد قرارداد هیچ شهرتی نداشت) و سپس از آن به یک ستاره بدل شد و زمان را از کف نداد و به شدت از آن نقش بیرون آمد. کافی است با  داریوش ارجمند  قیاس بشود که تا زمان‌ها در نقش مالک اشتر ماند و تا این مدت هم مانده است!

  ۴.  با اهمیت ترین منبع سریال، سوره یوسف است که از آن به گفتن احسن‌القصص قرآن یاد می‌بشود و به واقع هم این چنین است. این سوره با همه سوره‌ها متفاوت است و کافی است اشاره بشود در قرآن کلمه «عشق»‌ نیامده اما این  داستان، عاشقانه است و احتمالا اگر کارگردانی غیر مرحوم سلحشور می بود با این چنین پروژه‌ای موافقت نمی‌شد.

  ۵.  هر چند کارگردان خواسته تنها بر پایه سوره یوسف فیلم‌نامه را جلو ببرد اما به اقتضای پیش‌برد فیلم‌نامه افزودنی‌هایی هم داشته است.  برای مثال ازدواج یوسف با زلیخا در قرآن نیامده و نام زلیخا هم در قرآن نیست. ( یقیناً مرادمان از قرآن ترجمه‌های مرحوم مهدی  الهی قمشه‌ای  -پدر دکتر حسین الهی قمشه‌ای- نیست که افزدونی‌های زیاد در پرانتزها دارد! هنگامی خانم  طاهره صفار‌زاده  در ترجمه قرآن پرانتز گشوده که مراد از «دیگر چیزها که خداوند خلق کرده» می‌تواند  هواپیما  باشد می‌توان گمان زد الهی قمشه‌ای چه‌ها در کمانک‌ها اضافه کرده است!)

  ۶.  طی یک ماه تازه سریال با نقش‌آفرینی درخشان کتایون ریاحی سپس از آن باز‌پخش شد که خانم ریاحی در اعتراضات نیمه دوم سال ۱۴۰۱ با مشکلات متعدد رو‌به‌رو شد. با این حال برای او از بازپخش سریال متوقف نشد. این در حالی است که چند سال قبل برای مهاجرت بازیگر سریال  ستایش  ( رامسین کبریتی ) داستان را در فصل سپس تحول دادند و بازپخش هم متوقف شده می بود یا فیلم  دیدار  ساخته  محمد رضا هنرمند  سال‌ها در توقیف می بود برای  مهران مدیری در  اغاز بازیگری!

  ۷.  بازپخش سریال جهت دقت مجدد به آیه ۲۴ سوره یوسف شده است و تفسیر « برهان رب ». چون آمده است: آن زن (زلیخا) تصمیم کام‌جویی داشت و یوسف هم تمایل داشت و «برهان رب» مانع شد. به عبارت درست تر:  زن می‌خواست، مرد هم اگر برهان رب مانع نمی‌شد.

 به قول  حافظ:

  جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد

ما را چطور زیبد دعویِ بی‌گناهی؟

 یعنی هنگامی گناه گریبان آدم ابوالبشر را هم گرفت ما چطور می‌توانیم بری باشیم و در قضیه یوسف هم مانعی در درون یا ندایی مانع او شد و گرنه تمایل و اشتیاق وجود داشته است. درمورد این که مراد از برهان رب در این آیه چیست زیاد او گفت و گو شده است و نویسنده نتیجه خاصی مورد نظر ندارد.

  ۸.  در این سوره به ساقی و افشره‌گیری اشاره شده و کلمه  “یعصرون”  آمده که به معنی آب‌میوه گرفتن است. ” عصر”  هم از این خانواده است به معنی افشره و فشرده‌شده و علت اطلاق عصر به زمان، مختصر بودن عمر و در رابطه زمان بین ظهر و غروب فشرده بودن آن است که به شدت از بین می‌رود.

   به همین خاطر برخی ترجمه درست و دقیق والعصر را “سوگند به فشرده‌شده” می‌دانند که می‌تواند یادآور کلیت زمان یا زمان مشخصی هم باشد و هم‌ریشه های عصر در قرآن به معنی افشردن‌اند.

  ۹.  سریال یوسف درست هم‌زمان با حملات دیوانه‌وار اسراییل به غزه بازپخش شد. درست است که یوسف، پیامبر بوده و سوره زیبایی در قرآن به نام یوسف است و همانند پیامبر ما از نسل  ابراهیم  است اما این هم‌وقتی اگر با کارگردانی دیگر می بود دور از انتظار نبوده است برخی انگ بزنند!

   چون فرزندان  یعقوب  در واقع همان  بنی‌اسراییل‌ اند. اسراییل هم نام دیگر  یعقوب  است. به لحاظ تبار شناسی ابراهیم دو فرزند داشته: اسحاق و اسماعیل. یعقوب فرزند  اسحاق  است و پیامبر گرامی ما از نسل  اسماعیل .

   علت اصرار کارگردان بر این که گناهی را فهمید  لاوی  برادر یوسف نداند این است که نسل یعقوب در واقع از طریق لاوی منتقل شده بدین شکل:  ابراهیم/ اسحاق/ یعقوب/ لاوی (برادر یوسف)/ واهث/ یصهر / عمران/ موسی.

  موسی از مصر خارج شد و از رود نیل گذشت و قبل از رسیدن به  کنعان  (‌سرزمینی که یهودیان می‌گویند چون چند هزار سال قبل از آن ایشان بوده اکنون هم به گفتن اسراییل در اختیار آنان باشد) از دنیا می‌رود ولی  یوشع  حکومت برقرار می‌کند و بنی‌اسراییل در کنعان حاکم خواهد شد.

  سپس از یوشع هم  طالوت و داوود و سلیمان تا عیسی مسیح  که آن عهد همه و به گفتن یهودی شورشی بر‌دار می‌بشود (‌برابر باور مسیحیان) و ۴۰۰ سال سپس  مسیحیان حاکم خواهد شد و سپس از ۱۶۰۰ سال یک دفعه فیل یهودیان یاد هندوستان کرده و اسراییل را همان کنعان می‌دانند. (زنده یاد  عبدالرحمان فرامرزی  ۵۰ سال پیش به نقد این دیدگاه پرداخت).

۱۰.  با دقت به این که در سریال می‌بینیم یوسف دو فرزند دارد (‌ منسی و افراییم ) این سوال شکل می‌گیرد که چرا بنی‌اسراییل از طریق برادر او (لاوی) ادامه یافت و نه از نسل خود یوسف؟

 مفسرین شیعی باورهای گوناگون دارند و از جمله سه اشتباه یا نادرست و نه گناه را به یوسف نسبت خواهند داد ( مطابق باور شیعی از پیامبران تنها پیامبر اسلام عصمت دارد).

  یکی از خطاهای ثلاثه همان تمایل متقابل اولیه در یوسف به زلیخاست که «برهان رب» مانع شد. در کلمات اول آیه ۲۴ نیامده تا زن ابراز تمایل کرد بلافاصله مرد بعد زد. بلکه برهان رب را مانع دانسته. یعنی ندایی از بیرون برحذر داشته. 

دوم: این که در مواقعی چندان که از یک پیامبر انتظار است همه زمان خدا را یاد نمی‌کرده چون سرگرم امور مملکت‌داری هم بوده سوم هم این که در یک مورد هنگامی پدر را دیده از مرکب پیاده نشده است. اینها یقیناً آمیخته به تفسیرها و به گمان زیاد داستان‌هایی است. اما این که بنی‌اسراییل (‌نسل یعقوب پیامبر)‌ از یوسف ادامه نیافت تردیدی نیست در حالی که فرزند داشته است.

۱۱.  در تیتراژ پایانی یوسف از آقایان  حبیب‌الله عسگراولادی  و  علی‌اکبر پرورش  – که هر دو همانند کارگردان از دنیا رفته‌اند- به گفتن کارشناسان مذهبی نام برده شده است.  همین مشخص می کند نه می‌خواسته سراغ اهل ادبیات برود و نه حتی روحانیون شاخص چون در این صورت روحانیون او را از پرداختن به ماجرای ازدواج یوسف با زلیخا سپس از جوان کردن او بازمی‌داشتند و به هر حال او می‌خواسته سریال  جاذبه مخاطب‌پسند هم داشته باشد.

  ۱۲.  نمی‌دانم این که فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان از ادبیات فارسی با اشارات مکرر به یوسف منفعت نبرد و دست‌کم با صدایی دیگر اشعار زیاد قشنگ درمورد یوسف را روی فیلم نگذاشته ازسر بی‌ذوقی بوده یا اصرار بر خارج نشدن از محدوده دینی و قرآنی اما بد‌جور توی چشم می‌زند.

   جناب  محمد نصیری کلیان – کارشناس پژوهش هنر- هم در متن ارسالی برای این نویسنده آورده‌اند جای منبع  علت‌الطیر  عطار خالی است در حالی که می‌توانست در سکانسی که نامه را می‌خواند از اشارات او منفعت گیری کند.  یا جایی که  عطار  به گمان زیاد در  تذکره‌الاولیا  آورده:

  چون عزیر مصر یوسف را خرید

   آن خط پر غدر با یوسف رسید

    عاقبت چون گشت یوسف پادشاه

   دَه برادر آمدند آن جایگاه

    غرض این است که داستان یوسف در ادبیات فارسی چلوه‌های زیاد فوق الاده دارد که خود نوشته یک مقاله جدا گانه می‌تواند باشد اما مرحوم سلحشور مایل بوده تنها  وجه دینی را بازتاباند در حالی که اگر این چنین است نباید به نام زلیخا هم اشاره می‌کرد. چون نام زلیخا در قرآن نیست و در متون ادبی است.

    ۱۳.  به گمان زیاد در مطلب‌های تسلیت تعبیر « صبر جمیل » را زیاد دیده‌اید که کنار «اجر جزیل» می‌آید. صبر جمیل تعبیری است که یعقوب درمورد روبه رو با فقدان یوسف به کار می‌برد و در سوره یوسف آمده است.

  ۱۴.  پیامبری یوسف مبتنی بر خواب‌‌هایی است که دیده و توان او در تعبیر خواب. به گمان زیاد همین سوره و داستان یوسف با اهمیت ترین منبع اتکای  دکتر سروش  در توضیح مکانیسم وحی به پیامبر اسلام و نظریه پرمناقشه او -رؤیای رسولانه-  بوده است. هر چند این سوال جواب داده نشده که مگر هم یوسف و هم یعقوب (اسراییل) پیامبر نبودند؟ مگر در کودکی یوسف پدر او خواب سجده ستارگان را تعبیر نکرد؟ چرا بعدتر یعقوب از طریق خواب و رؤیا خبر حاصل نمی‌کرد و می‌گریست؟

  ۱۵.  این که در قرآن و این داستان دو مقام  مَلِک  (پادشاه) و  گرامی  (‌صدر اعظم) تفکیک شده‌اند زیاد دلنشین است. یوسف، گرامی مصر شد نه پادشاه یعنی رییس قوه اجرایی. همه پیشنهاد  دکتر مصدق  به  رضاشاه  و  محمد رضاشاه  همین می بود که سلطنت کنید نه حکومت و بگذارید دولت امور اجرایی را در دست داشته باشد. دولت برآمده از مجلس یقیناً. در این داستان پادشاه به یوسف مطمعن می‌کند و او را به صدارت می‌رساند و ابهت خود او هم نگه داری می‌بشود. ‌می‌دانم افرادی خرده می‌گیرند. ربط آن می تواند این باشد که به یاد شعر فرد دیگر افتادم و این بار نه از عطار و حافظ که از  سعدی :

   ما یوسف خود نمی فروشیم

  تو سیم سیاه خود نگه‌دار!

  ۱۶.  در سوره یوسف به صراحت آمده که پیامبران بابت پیامبری مزدی نمی‌گیرند. این آیه هم در او گفت و گو‌های گوناگون محل مراجعه و استناد بوده است.

۱۷.  تعبیر  «ریح یوسف»  هم از تعابیر زیاد قشنگ در این سوره است. نمی‌بشود از کارگردان یوسف پیامبر او گفت و به فیلم فرد دیگر با نام  «بوی پیراهن یوسف » ساخته  ابراهیم حاتمی‌کیا  و با بازی فراموش نشدنی ستاره زیباروی سینمای ایران –  نیکی کریمی – و چهره ماندگار –  علی نصیریان-  اشاره نکرد. گفتن فیلم برگرفته از همین تعبیر ریح یوسف است.

  ۱۸ . در صحنه‌ای از فیلم یوسف برده‌ها را آزاد می‌کند. کارگردان چنان بر این صحنه اصرار دارد که کم مانده امتیاز لغو برده‌داری را هم از  آبراهام لینکلن  بگیرد و به یوسف پیامبر نسبت دهد!  حقیقت این است که اگرچه بزرگان دینی ما بردگان را آزاد می‌کردند ولی لغو برده‌داری به دنیای سپس از ادیان تعلق دارد. حجت‌الاسلام   محسن قرائتی  یک بار به این سوال که چرا اسلام برده‌داری را لغو نکرد این‌گونه جواب داد:

   «برده‌ها از آسمان نیامده بودند. حاصل جنگ‌ها بودند. سپس از جنگ‌ها عده‌ای اسیر می‌شدند و با اسرا چهار حرکت می‌شد انجام داد: اول این که همه را بکشند که انسانی نبوده است. دوم این که همه را آزاد کنند که عاقلانه نبوده است. چون شمشیر تیز می‌کردند و بازمی‌گشتند و زحمت مجاهدان در گرفتن آنان هدر می‌رفت. راه سوم این می بود که برای آنان اردوگاه تشکیل کنند که آن هم الزام تامین خوراک و پوشاک و بهداشت آنان می بود. چهارمین گزینه این می بود که هر یک را به فردی بسپارند و برده‌داری درواقع سپردن اسیران به افراد گوناگون بوده است.» در سریال اما یوسف، اسیران را آزاد می‌کند چون سند هر یک به نام او بوده و اختیارشان را داشته است.

  ۱۹.  تقدیر‌گرایان به این سوره و داستان یوسف زیاد استناد می‌کنند چرا که چندین دفعه در آن آمده از  تقدیر  نمی‌توان پیش گیری کرد.

  ۲۰.  و سر‌انجام هم این که بخت با فرج‌الله سلحشور یار می بود چون اگر می‌خواست مطابق عقاید سیاسی خود فیلم بسازد ماندگار نمی‌شد ولی بر پایه عقاید دینی ساخت و ماندگار شد با این که هم داستان را همه می‌دانند و هم در قیاس با آثار فاخر تاریخی کاستی‌هایی دارد و هم این که آدم‌ها در آن به شدت سیاه و سفید و شخصیت‌های منفی به شدت کارتونی‌اند. سینما اما هم هنر فضاسازی است و هم شخصیت‌پردازی.

   چهره دلنشین یوسف با بازی مصطفی وقتی و بازی درخشان کتایون ریاحی یقیناً کاستی‌ها را می‌پوشاند هر چند تحول زلیخا و طی عشق زمینی به‌ آسمانی در عرفان ما می‌گنجد و از متن مذهبی چندان برنمی‌آید.

    به گفتن دیگر آنچه داستان زلیخا را برای پارسی‌زبانان آشناتر ساخته و برخی حکایت‌‌ها مربوط به شاعران ماست ولی کارگردان به آنها نپرداخته است. کافی است به این ابیات  وحشی بافقی  نگاه کنیم تا ببینیم چه تابلوی زیبایی آفریده است:

زلیخا را چو پیری ناتوان کرد

گلش را دست فرسود خزان کرد

ز چشمش روشنایی برد ایام

نهادش پلک‌ها بر هم چو بادام

کمان بشکستش ابروی کمان‌دار

خدنگ‌انداز غمزه رفتش از کار

لبش را خشک شد سرچشمهٔ نوش

بکلی نوش‌خندش شد فراموش

در آن پیری که صد غم حاصلش می بود

همان اندوه یوسف در دلش می بود

دلش با عشق یوسف داشت پیوند

به یوسف می بود از هر چیز خرسند…

[ad_2]

منبع