ماجرای دختر فروشی در سریال «شکارگاه» چیست؟_آینده
[ad_1]
به گزارش آینده
در تاریخ قاجار، پیش از انقلاب مشروطه و در دوره پادشاهی مظفرالدین شاه، فاجعهای تلخ از قلم افتاده و حتی تا حدودی به ورطه فراموشی سپرده شده است. فاجعهای به نام فروش دختران کشاورز قوچان آن هم در عوض مالیات، در سالهای قحطی. آنچه این روزها سوژه سریال شکارگاه شده است.
در دوره قاجار «دختر فروشی» موضوعی تکرار شونده به شمار میآمد، ولی درمورد فروش دختران قوچان و در عرصه اندیشه وطنخواهی و مشروطهطلبی این اتفاق جهت باز تعریف برخی معانی سیاسی و ظهور تحولی به نام انقلاب مشروطه شد. چرا که در فرهنگ آن زمان، زنان و کودکان، موجوداتی ضعیف به شمار میآمدند که مرد خانواده ماموریت مراقبت و تامین رفاه آنها را برعهده داشت و فروش دختران نشانه ناتوانی مرد خانواده به شمار میآمد؛ اما در زبان مشروطیت این نوشته از شرایط ظالمانه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن زمان حکایت دارد.
فروش دختران قوچانی آغازگر انقلاب مشروطه
سوال این است که فروش دختران چه ارتباطی به انقلاب مشروطه داشت؟ فروش دختران قوچانی به ترکمانان و به اسارت رفتن زنان باشقانلو، درست یک سال پیش از اغاز نهضت مشروطه و در زمان حکومت مظفرالدین شاه قاجار که در سال ۱۲۷۵ خورشیدی بر تخت پادشاهی نشسته می بود رقم خورد. در واقع تعداد بسیاری از مورخین بر این باورند که سرآغاز نهضت مشروطه علیرغم آنچه که در تعداد بسیاری از کتب نوشته شده؛ رویدادهایی چون چوب خوردن سه تاجر قند بازار تهران در ۲۱ آذر ۱۲۸۴ خورشیدی و کشته شدن سیدعبدالحمید و سید حسن در ۱۸ تیر ۱۲۸۵ خورشیدی نیست؛ بلکه فروش دختران قوچانی در بهار سال ۱۲۸۴ خورشیدی است، که در تاریخنگاریهای سپس از مشروطه، از یاد رفته است.
این فاجعه در زمان حکومت غلامرضا خان آصفالدوله و بر خراسان رقم خورد. آصفالدوله برای اولینبار و سپس از فوت پدرش در سال ۱۲۵۴ خورشیدی حکومت کرمانشاه را به دست گرفت و دو سال سپس برای اولینبار حاکم کرمان شد. او این چنین حکومت طبرستان، خوزستان و خراسان را نیز در این زمان بر مسئولیت داشت تا این که در تاریخ ۱۹ مهر ۱۲۷۶ برای دومینبار حکومت کرمان و بلوچستان را برعهده گرفت.
او و اطرافیانش در آن سالها تعدیهای تعداد بسیاری کردند و مالیات تعداد بسیاری از اهالی کرمان گرفتند و این اجحافها به قدری زیاد می بود که اهالی کرمان ناچار بودند در عوض مالیات دختران خود را با قیمت یک یا دو تومان به آصفالدوله بفروشند این حکوت تا ۱۲۷۸ خورشیدی ادامه داشت و سپس از آن آصفالدوله تا سال ۱۲۸۱ به گفتن حاکم پایتخت که آن زمان تهران می بود، منصوب شد سپس از آن تا ۱۲۸۳ خورشیدی حاکم فارس می بود و در سال ۱۲۸۴ خورشیدی برای دومینبار حاکم خراسان شد و فاجعه دختران قوچان را رقم زد، او در آن سالظلم و تعدی را به حدی رساند که ملکالمورخین پیرو کارکرد او نوشت: «امسال ۱۳۲۲ هجری قمری که حاجی غلامرضاخان آصفالدوله حکمران خراسان است، تعدیات کامل به اهالی نموده و گندم و دیگر نرخها ترقی کامل دارد. گندم خرواری بیست تومان است.»
اما فقط حاکم نبوده است که به جستوجو پول میگشت ماموران مالیات بگیر هم زمان را غنیمت شمردند و تصمیم گرفتند از این راه جیبشان را پر کنند. خراج بگیران دخترها را با قیمتی زیر ده تومان از خانوادههایشان میخریدند و هر دختر را از ۱۵ تا ۴۰ تومان و به ازای دوازده مَن گندم به ترکمانها میفروختند.
جدایی دختران از خانواده در خواب
رنجی که این کودکان بعد از جدایی از خانه متحمل میشدند و ناچار بودند با سن کم کارهای سنگین انجام بدهند و اگر خوش شانس بودند میتوانستند فرار کنند را نیما جاویدی در «شکارگاه» روایت کرده است. همانجایی که زهره، دختر شش سالهای که به همراه خواهرش به حاکم فروخته شده، از اردوگاه مامورانی که تصمیم دارند او را از مرز خارج کنند فرار میکند و به خانه همسایه که نزدیک محل سکونت خانواده میرعطا خان است پناه میبرد. او در جواب به سوال سیمین (دختر خانواده) که از زهره میپرسد چه فردی تو را به آنها داده میگوید: «نمیدانم خواب بودم که من را به آنها دادند.»
در واقع ماموران تصمیم داشتند تا زهره را به تفلیسیها بفروشند به همین علت هم در سه فرسخی تبریز اتراق کرده بودند.
هنگامی خانواده جویای وضع دختر خواهد شد حشمت که نوکر آن خانه است، ماجرای خراج بالا را روایت میکند و توضیح میدهد: «این دختران را فروختهاند. خانوادههاشون ناچار شدن بندههای خدا، بهخاطر خراج دولا پهنا، اونم توسال قحطی، وگرنه کدوم ننه بابایی رضا میشه به فروختن جگر گوشههاش؟»
این ظلم و جدا کردن کودکان در خواب را ناظم الاسلام کرمانی در نامهای به مظفرالدین شاه اینگونه روایت میکند: « پادشاه به واسطهی خزانه پادشاه خواهد می بود و خزانه معمور نمیشود مگر به واسطه عدل. حکایت قوچان را مگر نشنیدهاید، که پارسال زراعت به عمل نیامد و میبایست هر یک نفر مسلمان قوچانی سه ری گندم مالیات بدهد. چون نداشتند و فردی هم به داد آنها نرسید، حاکم آنجا سیصد نفر دختر مسلمان را در عوض گندم، مالیات گرفت. هر دختری به ازای دوازده مَن (۳۶ کیلوگرم) گندم محسوب و به ترکمانها فروخت. گویند برخی دخترها را در حالت خواب از مادرهایشان جدا میکردند، چون که بیچارهها راضی به تفرقه نبودند. اکنون انصاف دهید! ظلم از این بیشتر فکر میشود؟ همهجا خراب است.»
سرنوشت دخترانی که فروخته شدند بردگی و کنیزی می بود
سر نوشت دختران فروخته شده چندان اشکار نیست اما در روایات آمده ترکمانها دختران را به بازارهای عشقآباد میبردند و حراج میکردند؛ تجار ارمنی دختران را میخریدند تا به گفتن برده و کنیز بفروشند یا به آوازهخوانی و رقاصی در مهمانخانهها وادار کنند. تعدادی از این دختران هم در مهمانخانههای تفلیس (گرجستان) کار میکردند.
من باب همین فجایع رخ داده، سیدمحمد طباطبایی دراردیبهشت ۱۲۸۵ خورشیدی در نامهای به مظفرالدین شاه قاجار مینویسد: «اعلیحضرتا! مملکت خراب، رعیت پریشان و گداست. تعدی حکام و مأمورین بر مال و عرض و جان رعیت دراز ظلم حکام و مأمورین اندازه ندارد؛ از مال رعیت هر قدر میلشان اقتضا کند میبرند قوه غضب و شهوتشان به هر چه میل و حکم کند از زدن و کشتن و ناقص کردن اطاعت میکنند. این عمارت و مبلها و وجواهرات و املاک در اندک زمان از کجا تحصیل شده؟ همه مال رعیت بیچاره است این ثروت همان فقرای بی مکنتاند که اعلیحضرت بر حالشان مطلعاید در اندک زمان از مال رعیت صاحب مکنت و ثروت شدند. پارسال دخترهای قوچانی را در عوض سه ری گندم مالیات که نداشتند بدهند، گرفته، به ترکمانها و ارامنه عشق آباد به قیمت گزاف فروختند. ده هزار رعیت قوچانی از ظلم به خاک روس فرار کردند هزارها رعیت ایران از ظلم حکام و مأمورین به ممالک خارجه هجرت کرده به حمالی و فعلگی گذران میکنند و در ذلت و خواری میمیرند. حالت حالیه این مملکت اگر اصلاح نشود، عن قریب این سرزمین جزء ممالک خارجه خواهد شد یقیناً اعلیحضرت راضی نمیشوند در تواریخ نوشته شود در عهد همایونی، ایران به باد رفت اسلام ضعیف و مسلمین مملکت ذلیل شدند.»
تظلمخواهی مجلس اول انقلاب مشروطه از مسببین این فاجعه
اهمیت ملی این داستان چنان شد که همه روزنامههای زمان از جمله حبلالمتین و صور اسرافیل درمورد تعدی به زنان و دختران این سرزمین سخن بگویید کردند، حتی در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۲۸۵ خورشیدی، مجلس شورای ملی دوره اول، ناظر قرائت نامهای می بود که جمعیت حاضر بار رنج و ذلت آن را تحمل نکردند و همه، از نماینده و مستمع، به تلخی گریستند و احساسات ملی به قدری جریحهدار شد که از نخستین ماههای راه اندازی مجلس اول رسیدگی به ماجرای دختران قوچان یکی از موارد تظلمخواهی ملت علیه استبداد کهن و یکی از راههای آفرینش قوت ملی به شمار آمد. بعد از نقل شدن این ماجرا در اولین مجلس عاملان این اتفاقات محکوم به پرداخت جریمه شدند.نخستین قدمها بری بازدید این حالت و برگشت دادن این دخترها در پاییز۱۲۸۶ خورشیدی یعنی دو سال بعد از وقوع ماجرا و آن هم در نتیجه قوت یافتن مجلس برداشته شد.
چرا «دختران قوچان» تبدیل به دغدغه جمعی شد؟
اگرچه در آن سالها گزارشهای فرد دیگر از فقر رعایا و حتی دخترفروشی از دیگر نقاط نیز رسیده می بود، اما حکایت دختران قوچان تبدیل به داستان همگان و روایت ملی شد. از آنجایی که این فاجعه به نوعی اولین قدم برای انقلاب مشروطه برداشت میشود، سوال این است که چطور این ماجرا توانی این چنین یگانه و بسیار در تخیل سیاسی زمان اشکار کرد؟
دو مضمون مهم مطرح این داستان را به یکدیگر پیوند میدهد. یکی نوشته دختر فروشی که از یک سو با فقر رعیت و ظلم حاکمان پیوند داشت، ولی علاوه برآن در زبان سیاسی این زمان با وطن فروشی و از دست رفتن بخشی از هویت جمعی پیوند خورده می بود. دومین مضمون، اشاره به ترکمانان غارتگر که در خاطره تاریخی این دوران با ضعف دولت مرکزی و ناتوانی آن در نگه داری مرزهای وطن و دفاع در روبه رو بیگانگان پیوند خورد.
به هرحال بازپردازی سیاسی این دو مضمون آشنا در مقال مشروطیت توان هر دو را به خدمت سخن اساسی مشروطهخواهان، مذمت حکومت استبدادی و الزام راه اندازی مجلس ملی درآورد. هرچند که به این فاجعه پرداخته شده، اما هم چنان علامت سوالهایی باقی مانده است که یکی از آنها این است که بعد از گذشت بیشتر از یک قرن از آن اتفاق تلخ، تعداد دقیق دخترانی که فروخته شدند در دست نیست؛ اما برخی گزارشها از فروش دویست و پنجاه تا هزار دختر خبر خواهند داد. این دختران بعدها هویت جمعی اشکار کردند و از آنها با گفتن «دختران قوچان» یاد شد.
بعدها در یک کنسرت ایرانی که در تفلیس برگزار شد، دختران قوچان به خواهش روسها و ترکمنها تصنیفی را خواندند که در ذهن تاریخ ثبت شد. مطلع آواز این کنسرت این چنین است: «بزرگان جملگی مست غرورند/ خدا فردی فکر ما نیست».
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها
[ad_2]
منبع