۸ ویژگی غیرمعمول که باید بشناسید_آینده
به گزارش آینده
شناخت ویژگیهای افراد خودشیفته میتواند به ما پشتیبانی کند تا از روابط صدمهزا با این افراد دوری کنیم و روشهای مقابلهای سالمتری را در پیش بگیریم.
در جهانی که رسانههای اجتماعی به تریبونی برای خودشیفتگی تبدیل شدهاند و «شگفتانگیز بودن» در آن کلید طلایی پیروزی شمرده میشود، جای شگفتی نیست که شخصیتهای خودشیفته بیشتر از هر زمان فرد دیگر در اطرافمان دیده خواهد شد. با افزایش آگاهی عمومی از این اختلال، چه از طریق مشاورههای رواندرمانی و چه از طریق او گفت و گوهای اجتماعی، به نظر میرسد که برچسب خودشیفتگی بیشتر از پیش روی افراد چسبانده میشود. اما سوال مهم اینجاست: تفاوت خودخواهی با خودشیفتگی واقعی چیست؟ و چطور میتوان مرز باریک بین این دو را تشخیص داد؟
جلوتر از دیگران راه رفتن
توصیف چهرهای مثبت از افراد خودشیفته کار آسانی نیست؛ چون طبق معمولً با ویژگیهایی، چون حس حق به جانب بودن، خودمحوری، تحقیر دیگران، حرکت تحمیلی، نداشتن پشیمانی و همدلی و حتی پرخاشگری شناخته خواهد شد. آنها دوست دارند رهبر باشند، آن فردی که با فاصلهای جلوتر از دیگران راه میرود و انتظار دارد دیگران بیچونوچرا دنبالش کنند. با این حال، پشت این حرکت متکبرانه، زیاد تر فردی با اعتمادبهنفس پایین یا حس ناامنی نهان است. تواناییهای قبل، بهاختصاصی سختیهای دوران کودکی، میتوانند عرصهساز این چنین شخصیتهایی باشند. برخی از آنها در کودکی به گفتن فرزند محبوب خانواده شناخته میشدند و مدام به آنها حرف های میشد که شگفت انگیزاند؛ برخی دیگر، کودکی پر از اضطراب، بیتوجهی یا فقدان را توانایی کردهاند و برای اثبات قیمت خود، نیاز دارند در جایگاههای پرشکوه قرار بگیرند. وجه مشترک همه این افراد، توانایی نکردن عشق بیقید و شرط در دوران کودکی است. مسئله دلنشینتر این استکه اگر زمان خواندن این نوشته، از خود میسوال کرد «نکند من هم خودشیفته باشم؟»، به گمان زیادً نیستید! افراد خودشیفته طبق معمولً هیچ زمان به این چنین چیزی شک نمیکنند. همین مقدار خودآگاهی، نشانه سلامت روان شما است.
خراب کردن موقعیتهای خاص
برای افراد خودشیفته، جهان باید حول محور آنها بچرخد. این نیاز شدید به تحسین و دیده شدن علتمیشود در مناسبتهای جمعی، حتی عروسی یا جشن تولد دوستان، زیاد تر از خود سخن بگویند یا با حرکتهای متکبرانه، فضا را مسموم کنند. آنها بهشدت از طرد شدن یا نادیده گرفته شدن میترسند و برای مقابله با این هراس، به رفتارهایی، چون کنترلگری، انتقاد، خودبزرگبینی و خودستایی پناه میبرند. زیاد تر افراد خودشیفته در بدو ورود به یک مهمانی، زیاد خوشبرخورد و دلنشین ظاهر خواهد شد. اما بهمحض آنکه حس کنند در مرکز دقت نیستند یا تهدید شدهاند، میتوانند بهشدت دیگران را تحقیر و تخریب کنند. روابط سالم با افراد خودشیفته زیاد دشوار است. آنها طبق معمولً بهخاطر ناآگاهی از حرکتهای خود، نمی توانند فهمیدن کنند که چطور در تعاملاتشان با دیگران مرتکب نادرست خواهد شد. با این حال، اگر اطرافیان آگاهانه با آنها برخورد کنند، تغییرات کوچک، اما مؤثر امکان پذیر.
حسادت به فرزندان خود
والدین خودشیفته از ویژگیهایی، چون مهربانی، همدلی، فروتنی و حمایتگری نصیباند. خودشیفتگان صدمهپذیر از پیروزی دیگران، حتی فرزندانشان، آزرده خواهد شد. برای آنها سخت است که دقت یا تحسین نصیب فردی جز خودشان شود. در برخی موارد، فرزند به «نماد پیروزی» والد تبدیل میشود؛ اما اگر این فرزند دچار ناکامی شود، والد خودشیفته نمیتواند آن را تحمل کند و خشم و سرخوردگیاش را بر او تخلیه میکند. در نتیجه، الگوهای ناسالم به نسل بعدی منتقل میشود.
برتری دادن به غریبهها به جای خانواده
فرد خودشیفته همیشه میخواهد دیگران را تحتتأثیر قرار دهد؛ به این علت زمان آشنایی با غریبهها، از دلنشینترین و شوخطبعترین جنبههای خود منفعت گیری میکند. اما با خانواده که امکان پذیر به پشت پرده آگاه باشند، این چنین نیست. مراجعان خودشیفته در جلسات رواندرمانی زیاد کم می باشند؛ چون پذیرفتن اشتباهات و فهمیدن نقش خود در روابط برای آنها زیاد دشوار است. در عوض، خانواده، دوستان یا همکاران این افراد زیاد تر به جستوجو پشتیبانی برای رهایی از رابطهای ویرانگر می باشند.
ناتوانی در جواب به سؤالات ساده
افراد خودشیفته طبق معمولً از جواب به سوالهایی که امکان پذیر آنها را صدمهپذیر نمود دهد، طفره میروال. آنها میخواهند کنترل کامل مکالمه را در دست داشته باشند و هر سؤالی که این اعتدال را برهم بزند، با توانایی همه حذف میکنند. بهگفتن مثال، اگر از آنها سوال کنید: «چرا با برادرت تماس نمیگیری؟ دلتنگت شده»، امکان پذیر جواب دهند: «برادرم همه زمان در اداره است. همیشه جستوجو بهانهای هستی که از من انتقاد کنی.» در اینجا، نهتنها سوال بیجواب مانده، بلکه شما متهم شدهاید. متخصصان این حرکت را نوعی «گسلایتینگ» یا تحریف روانی میداند که علتمیشود فرد روبه رو، خودش را تقصیر کار بداند.
بلند سخن بگویید کردن در جمع
مطالعات مشخص می کند که تعداد نوجوانانی که خود را «فردی مهم» میدانند، از ۱۲ درصد در سال ۱۹۶۳ به نزدیک به ۸۰ درصد در دهه ۹۰ رسیده است. این افزایش، نشانهای از رشد خودارزشمندی است که تا حدی طبیعی است، اما هنگامی از مرز میگذرد، به مشکل تبدیل میشود. برای فرد خودشیفته، در مرکز دقت بودن یک رؤیای دائمی است. آنها میخواهند با روایتهای اغراقآمیز، جمع را مسحور خود کنند. اما اگر فردی جسارت کند و داستان آنها را زیر سوال ببرد یا بیعلاقه به نظر برسد، بهشدت با خشم روبه رو خواهد شد.
هدیه خریدن وسواسگونه
در ابتدای روابط عاشقانه، افراد خودشیفته بهنحوه وسواسطوری با هدیه دادن و دقت بیشتر از حد، فرد روبه رو را غرق محبت میکنند. اما این علاقه زودگذر است و زیاد سریع جای خود را به بازیهای روانی میدهد. باید نسبت به ویژگیهای خاص این افراد آگاهی کسب کرد و مرزهای محکم شخصی برای خود تعریف نمود. اگرچه امکان پذیر نتوان تماس با آنها را بهطور کامل قطع کرد، اما ملزوم است مدام از خود سوال کنید که چه چیزی برایتان ایمن و مثبت است.
انفجارهای خشم بیعلت
خودشیفتگان زیاد تر نسبت به انتقاد یا حتی بازخوردهای ساده، زیاد حساساند. این افراد امکان پذیر در روبه رو با چالشهای کوچک، عکس العملهایی شدید و حتی خشونتآمیز از خود نشان دهند. در موارد حاد، این خشم میتواند به آزار روانی یا فیزیکی تبدیل شود. برای بازماندگان این چنین روابطی، متخخصان اصول غیرقابل مذاکره را نظر میکند: «فرد صدمهدیده باید بار دیگر قیمتهای درونی خود را بازشناسی کند و اهدافش را از نو ترسیم کند. بازسازی هویت و مطمعن به نفس، نیازمند زمان و حمایتاست، اما امکان پذیر.»
نارسیسیسم یک طیف رفتاری پیچیده و چالشبرانگیز است که در دنیای امروزی، بهاختصاصی با پررنگ شدن نقش رسانههای اجتماعی، زیاد تر از قبل خود را مشخص می کند. شناخت نشانههای آن، برخورد آگاهانه با افراد خودشیفته و محافظت از مرزهای روانی شخصی، قدمهای الزامی برای نگه داری سلامت روان در تعامل های روزمره می باشند.
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها