برپایی مراسم یادبود ناصر تقوایی با مطلب بیضایی و اصغر فرهادی_آینده
به گزارش آینده
عصر روز سهشنبه، ششم آبانماه مراسم یادبود ناصر تقوایی چند هفته بعد از درگذشت این هنرمند در سالن شهناز خانه هنرمندان توسط کانون کارگردانان خانه سینما برقرار شد.
در این برنامه بجز مرضیه وفامهر (همسر ناصر تقوایی) و برخی از اعضای خانواده او، رخشان بنیمطمعن، سعید پورصمیمی، گرامی ساعتی، احمد امینی، تهمینه میلانی، امیر اسفندیاری، حمید پورآذری، سیفالله صمدیان، مهوش شیخالاسلامی از جمله افراد حاضر بودند.
اغاز این مراسم با پخش سخن بگوییدهایی از زندهیاد ناصر تقوایی می بود که با انتقاد از سانسور میاو گفت: «من دوست داشتم فیلمی بسازم که مال خودم باشد. اگر نتوانم مینویسم یا درس میدهم. اما این چه رفتاری است که در این مملکت با روشنفکران صورت میگیرد؟ چه فردی پاسخگوی عمر رفته ماست؟»
در ادامه مجید برزگر که به نمایندگی از کانون کارگردانان اجرای مراسم را برعهده داشت مطلب بهرام بیضایی را که مدتی قبل به مناسبت درگذشت تقوایی انتشار شده می بود قرائت کرد و سپس مطلب صوتی تازه این کارگردان که در آمریکا به سر میبرد، پخش شد.
محسن امیریوسفی سپس با خواندن متنی از همزمانی درگذشت تقوایی و قتل مهرجویی او گفت و این که این روز سیاه باید به کنایه به گفتن روز کارگردان نامگذاری شود.
او این چنین به مراسمی (نمایش تنگنا امیر نادری) اشاره کرد که در آن خود او گفتن کرده می بود، روزی فرا میرسد که دادگاهی برای جنایات فرهنگی برگزار شود ولی بعدا حرف های شده که دیگر از این سخنها نزنند.
وی به خواست صنوف گوناگون برای حذف پروانه ساخت اشاره کرد و او گفت: ۱۶ صنف دیگر خواستار حذف سانسور فکر و اندیشه شدند؛ اتفاقی که اگر سریعتر میافتاد فیلمهای بیشتری از امثال تقواییها میدیدیم. و ما به شما (آقای تقوایی) قول میدهیم که مسیر را ادامه دهیم.
در قسمت بعدی پیامی تصویری از اصغر فرهادی پخش شد که در آن حرف های می بود: آقای تقوایی از معدود فیلمسازانی بودند که در آثارشان معاصر بودند و میشود آن آثار را به نسلهای بعدی پیشنهاد کرد که ببینند و یقین باشند دچار آن خواهد شد همانند «دایی جان ناپلئون».
برای من معنی معاصر بودن همین است که مسایل آن تاثییر هم چنان دغدغه امروز است. به نظرم با اهمیت ترین اثری که تا کنون در سرزمین ما ساخته شده همین «دایی جان ناپلئون» است.
او افزود: آقای تقوایی از معدود نویسندگان سرزمین ماست که در خلق شخصیتهای فرعی باقدرت بوده و این یک توانایی است که شخصیت فرعی را طوری پردازش کنید که بتواند با شخصیت مهم رقابت کند.
فرهادی در ادامه گفت: سکانس پایانی «ای ایران» برای من همیشه جایگاه خاصی داشته است چون سخن آن امروز هم چنان جاریست. ایشان در کنار آقای مهرجویی سنگ بنایی را گذاشت که هر فردی سپس از آنها روی آن سنگ بنا سوار می بود.
بعد از پخش این مطلب، علیرضا داودنژاد که به سختی به مراسم آمده می بود، در سخنانی به ورشکستگی منظومه تصویری و رسانهای سرزمین اشاره کرد و او گفت:روی دیگر این ورشکستگی، منزوی کردن تقوایی و امثال او بوده و اگر مدیریت نیروی انسانی خلاق داشتیم کیارستمی با خطای پزشکی نمیرفت، پوراحمد با دست و پای شکسته آویزان نمیشد، مهرجویی تکه پاره نمیشد و تقوایی هم اینطور نمیرفت.
این کارگردان در ادامه با گفتن این که تقوایی فیلم «نیاز» او را دوست داشت، خاطراتی از این فیلمساز فقید، آشنایی با او و نیز از مقدار دقت و آگاهی تقوایی او گفت.
داودنژاد جملهای را از ناصر تقوایی فرمود که «میاو گفت اگر قرار باشد کاغذ بیخطِ مرگ نباشد، بعد زندگی را کجا باید نوشت؟ و انگار او با مرگ مشکلی نداشت.»
وی اصرار کرد، اینطور نبوده است که تقوایی یکراست به ساخت فیلم بلند رسیده باشد، بلکه او از عکاسی و مستندسازی و دیدن درست، مسیرش را اغاز کرد.
وی با اشاره به تاثییر آثار تقوایی و کیفیتشان و با ابراز شگفتی این که چرا میگویند تقوایی کم کار کرده، او گفت: من هنگامی فیلم «اسایش در وجود دیگران» را در سینما دیدم با خودم میگفتم اگر این فیلم ایرانی است، بعد بقیه چیست؟
او یک نمونه از همکاری اثرگذار بین هنر و رسانه را سریال دایی جان ناپلئون دانست.
این کارگردان با اشاره به مرضیه وفامهر (همسر ناصر تقوایی) نیز او گفت: به او گفتم که شما چه جفت بینظیر و معرکهای بودید که سناریوی مراسم (تشییع و خاکسپاری) را انچه طراحی و اجرا کردید. تقوایی فقط آثارش باقی نمانده، او موجودی می بود و هست با آمیزهای از وارستگی و احترام که من هیچ زمان نتوانستم جلوی او دست و پایم را دراز کنم یا او را ناصر صدا کنم.
در ادامه مرضیه وفامهر با وجود در پشت تریبون با سخنانی استعاری از افرادی که به نام هنرمند و با نقاب و سکه، فعالیت میکنند انتقاد کرد و آنها را بدبخت نامید.
او خاطرهای را تعریف کرد و در ادامه گفت: در مراسمی هنگامی نامش آمده مردم او را تشویق کردند و تقوایی هم حرف های بوده که او مردم را دوست دارد و هیچ گاه در فیلمهایش تصویری نگذاشته که به زیان مردم باشد.
وفامهر در این عرصه اصرار کرد: ناصر تقوایی برای عوام فیلم نمیساخت چون به مصلحت آنها نمیدانست که اثری بسازد که مردم فقط برایش دست بزنند چون او خیر طویل مدت مردم را میدید.
ناصر تقوایی برای عوام فیلم نمیساخت چون به مصلحت آنها نمیدانست که اثری بسازد که مردم فقط برایش دست بزنند چون او خیر طویل مدت مردم را میدید
وفامهر در قسمت فرد دیگر از سخن بگوییدهای خود با بغض او گفت که ناصر تقوایی زیاد غریب می بود و سپس اضافه کرد، یکی از شاگردان این فیلمساز درس گفتاری را به نام «حقیقت حقیقت» از سخن بگوییدهای ناصر تقوایی گردآوری کرده که به زودی انتشار میشود و بخشی از آن را هم قرائت کرد.
او از ستاد برگزاری مراسم خاکسپاری ناصر تقوایی و نیز از خانواده این هنرمند و حاضران در مراسم سپاس کرد و او گفت: مرگ وجود ندارد، یک تظاهر است و آنچه هست فقط زندگی است و ساختن.
در قسمت بعدی مراسم، مطلب تصویری جعفر پناهی پخش شد که در آن حرف های می بود، ناصر تقوایی برای من حافظه سینمای ایران است. احتمالا زیاد زمان بگذرد که سینما یک تقوایی دیگر را ببیند ولی ایشان از یاد ما نمیرود.
سپس مطلب سودابه فضائلی و محمدرضا اصلانی پخش شد.
در بخشی از این مراسم و پیش از اجرای قطعاتی موسیقی خطاب به مرضیه وفامهر حرف های شد که دستههای گلی از سوی انجمن سینمای جوان و فائقه آتشین به برنامه رسیده است.
سعید پورصمیمی در قسمت فرد دیگر از این مراسم برای سخن بگویید پشت تریبون آمد و ابتدا برزگر یادآوری کرد که پورصمیمی بعد از رفتن تقوایی از سریال کوچک جنگلی اولین نفری می بود که از پروژه کنار کشید.
این بازیگر قدیمی سپس با گفتن این که «زیاد کلی به سالهای کاری تقوایی میخواهم نگاهی داشته باشم و از کوچک جنگلی اغاز میکنم» او گفت: اتفاقهای آن زمان زیاد مفصل می بود و انگارً اینطور به نظر میرسد که بعد از انقلاب برای تقوایی ممنوع الکاری درنظر گرفته بودند ولی هنگامی سناریوی کوچک جنگلی را نشان میدهد، مسئولان زمان حیرت میکنند و سناریوی این مجموعه برای حکومت آنقدر دلنشین می بود که ممنوع الکاری دیگر مهم نبوده است.
وی با اشاره به روندی که در این مجموعه رقم خورد، از نقل تعهدی که اخیرا نقل شده مبنی براینکه قرار بوده داریوش مهرجویی را بخاطر فیلم مبتذل اجاره نشینها بکشند، او گفت: این فیلمی بوده که سپس از انقلاب ساخته شد و باید سوال کرد که هنگامی میخواستند با مهرجویی آنگونه کنند،با تقوایی که دایی جان ناپلئون را ساخته می بود، میخواستند چه کنند؟!
پورصمیمی با گفتن این که «بعد از ماجراهای کوچک جنگلی، تقوایی سراغ ناخدا خورشید رفت و آن هم به مشکلاتی برخورد و میانها گفتند تقوایی نمیتواند فیلم بسازد» در ادامه گفت: گویا قرار بوده پرونده تقوایی را با دو کار ساخته نشده یعنی کوچک جنگلی و ناخدا خورشید ببندند و بگویند خودش نتوانسته کار کند، بدون این که انگ ممنوع الکاری به او بزنند. این در حالی است که در آن زمان هارون یشایایی با وجود آنکه میدانست فیلم ناخدا خورشید فروش نمیکند، به ساخت آن پشتیبانی کرد تا پرونده تقوایی بسته نشود. یشایایی میاو گفت من سودم را آنجایی بردم که ناخدا خورشید ۱۰ دقیقه در جشنواره لوکارنو تشویق شد.
او همین طور گفت : از نگاه من تقوایی خبر نداشت که ماجرای چای تلخ و بقیه فیلمهای کار نشدهاش، ادامه همان تلاشها برای بستن پرونده اوست. او خبر نداشت، چون همه حواسش مشغول کار می بود و دقت نمیکرد که چه چوبهایی لای چرخش میگذارند. انگار او باید تاوان ساخت دایی جان ناپلئون را میداد.
در قسمت بعدی این مراسم پیامی از پرتو نوری علاء بازیگر و نویسنده قدیمی پخش شد و محسن تقوایی نیز متنی نوشته می بود که توسط دخترش قرائت شد.
در ادامه مطلب تصویری محمد رسولاف پخش شد که با اشاره به حالت شبیه فیلمسازانی همچون ناصر تقوایی در عرصه کار در ادامه گفت: تنها راهی که به ذهن من میرسد یک تلاش جمعی است که بتوانیم این حالت را تحول دهیم.
سعید عقیقی، فیلمنامه نویس و نویسنده دیگر سخنران این مراسم می بود که ابتدا قسمت پایانی قصه آخر مجموعه «تابستان همان سال» نوشته ناصر تقوایی را خواند و افزود که در اینجا به وجه ادبی و نویسندگی تقوایی اشاره نشده است.
او افزود: آشنایی من با ناصر تقوایی به بچگی و دیدن فیلم مختصر «رهایی» در سینما شرکت نفت برمیگردد. آن زمان برای خواندن کتابهایش که اشکار نمیشد به کتابخانه ملی ایران میرفتم و چون امانت نمیدادند صفحه به صفحه آن را کپی میکردم.
او از دیدار و گفتگو با تقوایی در سالهای سپس سخن او گفت و فرمود؛ تقوایی فیلم خشت و آیینه را زیاد دوست داشت ولی بیشتر از سینما تشخص هنری برایش زیاد اهمیت داشت.
وی فرمود، این که از وسواس تقوایی میگویند را باور نکنید چون او با زمان وقتی که الان برخیها فیلم میسازند و با بریز و بپاشهایی که برای ساخت یک فیلم میکنند، میتوانست سه فیلم بسازد. وای متاسفانه ایران بهشت فیلمسازان بیتوانایی است.
در این برنامه از اسفندیار منفردزاده هم یک مطلب تصویری پخش شد که این هنرمند قدیمی در آن به قیمت کاری ناصر تقوایی و امیر نادری اشارهکرد و با گرامیداشت یاد مهرجویی او گفت: از خود بپرسیم اگر در دنیای آزاد قتلی همچون قتل داریوش مهرجویی رخ میداد، آیا این چنین واکنشی میدیدیم؟ شرم بر ما باد که اینگونه با او برخورد شد.
او افزود: تقوایی به ما آموخت که میتوان زندگی کرد. او زندهای است جاوید که از رنج و محنت دیگران بیغم نبوده است.
حسن توکلنیا – تهیهکننده فیلم «کاغذ بیخط»- نیز در آخر این مراسم او گفت: آقای تقوایی فیلمنامه های بسیاری را برای من تعریف کرد که از بین آنها کاغذ بیخط را انتخاب کردم. سپس هم زیاد تلاش کردم که بقیه را بتوانیم کار کنیم ولی نشد. اما هر بار که سخن بگویید میشد، میاو گفت که اگر حوصلهای برایش باشد، فیلمنامهای برای من مینویسد چون میدانست تهیهکننده قسمت خصوصی چطور باید کار کند.
نسیم خاکسار از دیگر چهرههایی می بود که پیامی تصویری از او پخش شد که در آن به آثار ادبی تقوایی و ویژگیهای آن اشاره کرد. این چنین پیامی شبیه از فرهاد ورهرام پخش شد که این مستندساز در آن به هنر عکاسی ناصر تقوایی اشاره کرد.
در آخر این مراسم برزگر فرمود، نگاتیو تعداد بسیاری از آثار تقوایی در دسترس نیست ولی با همکاری فیلمخانه ملی ایران و لادن طاهری (مدیر فیلمخانه) نسخه اپتیک مستند «باد جن» آماده شده که دقایقی از آن پخش شد.
همخوانی سرود ای ایران آخرین قسمت این مراسم می بود که با سنج و دمامزنی در محوطه بیرونی خانه هنرمندان ایران ادامه یافت.
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها 
منبع
