مغز ما چگونه واقعیت را از توهم تشخیص می‌دهد؟

مغز ما چطور حقیقت را از توهم تشخیص می‌دهد؟_آینده


به گزارش آینده

احتمالا فکر کنید آنچه می‌بینید یا می‌شنوید همیشه بازتابی از دنیای واقعی است، اما علم مشخص می کند که ادراک ما بیشتر از آنکه به داده‌های بیرونی وابسته باشد، به پیش‌بینی‌های مغزمان متکی است. از توهم‌های بصری گرفته تا شنیدن صداهای غیرواقعی، ذهن ما بعضی اوقات مرز بین خیال و حقیقت را محو می‌کند. اما چطور مغز تصمیم می‌گیرد که چه چیزی واقعی است و چه چیزی ساخته‌ی خودش؟ جواب این سوال می‌تواند در تحقیقات علوم اعصاب و حتی مدل‌های هوش مصنوعی نهفته باشد.

 آیا تا به حال دچار توهم شده‌اید؟ احتمالا فکر کنید این اتفاق فقط برای افراد خاصی رخ می‌دهد، اما روان‌شناس قرن نوزدهم، فرانسیس گالتون، می‌گوید: «گرایش به دیدن تصاویر خیالی در افراد سالم زیاد رایج‌تر از آن چیزی است که گمان می‌کنیم.»

اگر رویاهای زنده و احساسی را کنار بگذاریم، همه‌ی ما زیاد تر از آنچه فکر می‌کنیم در معرض دیدن چیزهایی هستیم که در حقیقت وجود ندارند. برای مثال، نزدیک به ۸۰ درصد از افرادی که عزیزی را از دست داده‌اند، حس می‌کنند که او را دیده یا حضورش را حس کرده‌اند. برخی حتی صدای او را می‌شنوند یا با او سخن بگویید می‌کنند.

افرادی که در سنین بالا بینایی خود را از دست خواهند داد، بعضی اوقات تصاویر غیرواقعی می‌بینند. برای نمونه، در یک مورد از «سندرم شارل بونه»، فردی دو مرد جوان با شنل‌های باشکوه و کلاه‌های نقره‌ای دیده که در نهایت محو شده‌اند. یا زنی که فقط ۱۲ ساعت چشم‌هایش را بسته بودند، تصاویری از شهرها، آسمان، شیرها و غروب‌های خیره‌کننده را می‌دید. این چنین، تعداد بسیاری از افرادی که یکی از اعضای بدن خود را از دست خواهند داد، هم چنان حس وجود آن عضو را دارند. این اتفاق که «اندام خیالی» نامیده می‌شود، اولین بار توسط یک عصب‌شناس آمریکایی بعد از بازدید مجروحان جنگ داخلی آمریکا توصیف شد.

این توهم‌ها فقط به بینایی محدود نمی‌شوند. دیگر حواس ما نیز امکان پذیر این چنین تجربیاتی را تشکیل کنند. برای مثال، نزدیک به یک نفر از هر ۱۰ نفر در مقطعی از زندگی خود صدایی را می‌شنود که از بیرون به نظر می‌رسد، اما در واقع از ذهن خود او سرچشمه می‌گیرد. برای یک نفر از هر ۱۰۰ نفر، این اتفاق به‌طور منظم رخ می‌دهد، حتی بدون آنکه به روان‌پزشک مراجعه کنند.

 مطالعات نشان خواهند داد که وقتی که فرد عمداً تصویری را در ذهنش تجسم می‌کند (برای مثالً هنگامی به او حرف های می‌شود یک سیب را در ذهنش فکر کند)، همان قسمت‌های مغز فعال خواهد شد که زمان دیدن یک شی واقعی فعالیت دارند. این شباهت مشخص می کند که فهمیدن ما از حقیقت، چیزی فراتر از دریافت ساده‌ی اطلاعات از جهان اطراف است. بلکه تا حد بسیاری یک فرآیند ذهنی و تخیلی محسوب می‌شود.

این ایده قدمتی طویل دارد، اما امروزه با یافته‌های تازه روان‌شناسی و علوم اعصاب جانی مجدد گرفته است. روان‌شناسی مدرن مشخص می کند که پیش‌بینی، قسمت جدایی‌ناپذیری از ادراک است. این چنین، شواهد علمی نشان خواهند داد که توانایی‌ی ما کاملاً وابسته به فعالیت مغزی ماست که مقدار بسیاری از قند و اکسیژن مصرف می‌کند. به گفتن دیگر، آنچه می‌بینیم و حس می‌کنیم زیاد تر بر پایه دانش قبلی و مدل‌های ذهنی ما از جهان شکل می‌گیرد تا اطلاعاتی که مستقیماً از محیط دریافت می‌کنیم. آنیل ست، متخصص معاصر این حوزه، این نوشته را به خوبی گفتن می‌کند: «ما طبق معمولً فکر می‌کنیم ادراک از بیرون به درون رخ می‌دهد، اما در واقع زیاد تر از درون به بیرون است.»

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

این دیدگاه تازه نیست. ۱۵۰ سال پیش، هیپولیت تن، تاریخ‌دان و روان‌شناس فرانسوی، حرف های می بود: «ادراک خارجی در واقع یک رویاست که با حقیقت بیرونی هماهنگ شده است. به این علت، به جای این که توهم را یک ادراک نادرست بدانیم، بهتر است ادراک را یک توهم واقعی در نظر بگیریم.»

اگر ادراک نوعی توهم واقعی باشد، یک چالش بزرگ پیش می‌آید: چطور می‌توانیم آنچه را که فکر می‌کنیم از آنچه که واقعاً می‌بینیم، تشخیص دهیم؟

تعداد بسیاری از مثال‌هایی که پیش‌تر حرف های شد، نشان خواهند داد که همیشه در این کار موفق نیستیم. بعضی اوقات تخیلاتمان را با حقیقت نادرست می‌گیریم، که طبق معمولً گذراست، اما در برخی موارد همانند روان‌پریشی، این توهمات ماندگارتر خواهد شد. برعکس، در اتفاق‌ای به نام «تاثییر پرکی»، افراد حتی وقتی که چیزی را فکر می‌کنند و همزمان آن را در حقیقت می‌بینند، فهمید تفاوت آن دو نمی‌شوند. با این حال، زیاد تر اوقات مغز ما موفق می‌شود که بین حقیقت و خیال اختلاف قائل شود.

هوش مصنوعی و مغز: رقابتی برای تشخیص حقیقت از خیال

اما چطور؟ تحقیقات در عرصه‌ی هوش مصنوعی سرنخ‌های جالبی اراعه خواهند داد. در مدل‌های «تولیدی رقابتی» Generative Adversarial Networks) یا (GANs، دو قسمت با یکدیگر همکاری می‌کنند تا جهان را بهتر فهمیدن کنند: یک قسمت تلاش می‌کند دنیای واقعی را همانند‌سازی کند و قسمت دیگر تلاش دارد تشخیص دهد که آیا چیزی که می‌بیند واقعی است یا ساخته‌ی مدل. این فرایند همانند به چیزی است که در مغز رخ می‌دهد. در مغز ما، بخشی که ماموریت‌ی بازدید حقیقت را بر مسئولیت دارد، در ناحیه‌ی پیشانی، به‌اختصاصی در تکه ۱۰ قشر پیش‌پیشانی، فعال می‌شود.

تکه ۱۰ قشر پیش‌پیشانی (Prefrontal Cortex Area ۱۰) بخشی از مغز است که در ناحیه‌ی پیشانی قرار دارد و نقش مهمی در تفکر پیشرفته، تصمیم‌گیری، و بازدید حقیقت ایفا می‌کند.

این ناحیه مسئول «بازدید حقیقت» است، یعنی پشتیبانی می‌کند تشخیص دهیم چیزی که توانایی می‌کنیم واقعی است یا زاییده‌ی تخیل. این ناحیه در افراد مبتلا به روان‌پریشی کوچک‌تر و ‌فعالیتش کم شده است، به‌اختصاصی در افرادی که دچار توهم خواهد شد، به همین علت آن‌ها امکان پذیر توهمات را به‌گفتن حقیقت فهمیدن کنند.

به گفتن ساده، این قسمت از مغز همانند یک داور عمل می‌کند که تصمیم می‌گیرد چیزی که می‌بینیم یا می‌شنویم حقیقت دارد یا فقط در ذهن ماست.

این که با اهمیت ترین قسمت مغز ما مسئول تفکیک حقیقت از خیال باشد، شگفت‌انگیز است. اما این به این معنی نیست که خیال‌پردازی مورد قیمت نیست. تخیل، چندین دفعه مسیرهای علمی را دگرگون کرده است. شیمیدان فریدریش ککوله ساختار حلقه‌ای مولکول بنزن را بعد از رویای مارهایی که دُم خود را به دهان گرفته بودند، کشف کرد. دیمیتری مندلیف، جدول تناوبی را بعد از دیدن آن در خواب تدوین کرد. اینشتین نیز با فکر حرکت روی یک پرتو نور، به فهمیدن جدیدی از جهان دست یافت.

به گزارش وب گاه تبیان، نویسنده‌ مشهور، مالکوم بردبری، می‌گوید: «همه‌ی نویسندگان صداهایی در سر دارند. صبح که از خواب بیدار می‌شوید، این صداها در ذهنتان می باشند، و باید آن‌ها را قبل از این که فرار کنند، به دام بیندازید.» ذهن ما، با همه پویایی‌اش، هم حقیقت را فهمیدن می‌کند، هم تخیل می‌آفریند و هم چیزهای تازه می‌سازد.

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی