اگر توافق نمی‌کنید حداقل به آتش‌بس برسید

اگر توافق نمی‌کنید حداقل به آتش‌بس برسید_آینده

[ad_1]
به گزارش آینده

مسعود نیلی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، داستان پیدایش و تداوم ناترازی‌ها در اقتصاد ایران را تشریح کرد؛ ناترازی‌هایی که از دید او، میوه تلخ یک درخت می باشند. از نگاه او، همه شاخص‌های اقتصاد ایران با ناترازی عجیبی به لحاظ تعداد، تنوع، جامعیت و استمرار روبه رو است. اما همه این ناترازی‌ها به سیاستگذار مربوط می‌شود، چون نظام تصمیم‌گیری ما اساسا ناترازی‌محور است. نیلی اصرار می‌کند که خروج از این ناترازی نیاز به اصلاحات جامع اقتصادی دارد. هرچند که بدون اصلاح روابط خارجی، اصلاحات اقتصادی نیز فقط یک فرآیند زیاد پرهزینه و مستهلک‌کننده اجتماعی و سیاسی است.

در شرایط جاری اقتصاد ایران، مجموعه‌ای از مشکلات و چالش‌های پیچیده، همانند ناترازی‌های اقتصادی و فقر فزاینده، اقتصاد سرزمین را در حالت بحرانی قرار داده است. با دقت به این شرایط دشوار، دولت جدیدی در حال راه اندازی است، اما این دولت به علت اضطراری بودن شرایط وعدم آمادگی قبلی، نیازمند چندین ماه زمان برای تهیه و تدوین برنامه‌های ملزوم جهت حل‌وفصل این چالش‌ها است.

به منظور بازدید راه‌های خروج از این حالت، برگزاری منظم نشست‌هایی تحت گفتن «هم‌اندیشی برای اقتصاد ایران» به گروهی از اقتصاددانان، جامعه‌شناسان و متخصصان روابط بین‌الملل، در جهت هم‌اندیشی برای اقتصاد ایران با تمرکز بر نوشته ناترازی‌های اقتصادی و چالش‌های مشکلاتآفرین نظر شده است. مقصد این نشست‌ها، تحلیل مشکلات اقتصادی و اراعه پیشنهادهای جامع برای اصلاحات است. دکتر نیلی در نخستین نشست، تحلیلی از ناترازی‌های حاضر اراعه کرد و راهکارهایی برای اصلاحات اقتصادی جامع نقل نمود.

سه مساله مهم سرزمین

مسعود نیلی اصرار کرد، در یک ساختار سیاسی بدون احزاب، حکمرانی پیچیده است و مسوولیت این کار بر مسئولیت افرادی است که باید گفتگوهای سازنده و هم‌اندیشی را برای حل مشکلات سرزمین تشکیل کنند. ایران با چالش‌های مهمی روبه‌روست که می‌توان آن‌ها را به دو دسته تقسیم کرد: مسائلی که «موجودیت سرزمینی سرزمین» را تهدید می‌کنند و مسائلی که «پایداری جامعه» را به خطر می‌اندازند. این مسائل نیازمند اصلاحات راهبردی و رویکردی می باشند.

او معتقد است سه مساله مهم و خطیر سرزمین در شرایط جاری شامل «ناترازی‌های مالی و زیست‌محیطی»، «حالت خطیر روابط خارجی»، و «شکاف‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی بین‌نسلی و درون‌نسلی» است. این مشکلات به اصلاحات ساختاری نیاز دارند. اگرچه ناترازی‌های مالی و زیست‌محیطی با اهمیت ترین می باشند، اما امکان پذیر سریع‌ترین نباشند. برای روبه رو با این چالش‌ها، باید با نگاه ایجابی و با اصلاحات راهبردی به سراغ حل مسائل رفت تا از مشکلاتهای عمیق‌تر جلوگیری شود.

نیلی در ادامه به این مسئله اشاره می‌کند که داده‌ها مشخص می کند که همه شاخص‌های اقتصاد ایران با ناترازی عجیبی به لحاظ تعداد، تنوع، جامعیت و استمرار روبه رو‌اند. اما همه این ناترازی‌ها به سیاستگذار مربوط می‌شود، چون نظام تصمیم‌گیری ما اساسا ناترازی‌محور است.

اما سوال مهم این است که چرا به‌رغم مشاهده‌پذیر بودن مشکلات و پیش‌بینی‌پذیر بودن ابعاد رو به افزایش آن‌ها و با وجود راه‌حل‌های اشکار، تحول مسیری در روال آن‌ها تشکیل نشده و حداکثر کارهایی که در قبل صورت گرفته این بوده که شدت‌گیرهای موقتی روی آن‌ها گذاشته شده است، نه این که تحول مسیر تشکیل کند.

این اقتصاددان اصرار می‌کند گزاره «اصلاحات اقتصادی» در نظام حکمرانی ما زیاد مهجور است و این واژه اساسا به کار برده نمی‌شود. غالبا واژه اصلاحات معطوف به مباحث سیاسی است. این که چرا اصلاحات اقتصادی گزاره‌ای غالب در نظام حکمرانی ما نیست، برای این است که اساسا حکمرانی در سرزمین ما توام با ناترازی است.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

هماهنگی ناترازی‌ها نیز برای این است که همه انها آن‌ها میوه تلخ یک درخت می باشند. دولت برای این که بنگاه قیمت را پایین نگه دارد، به یکی انرژی ارزان و به فرد دیگر ارز ارزان می‌دهد و برای فرد دیگر با ممنوعیت واردات، انحصار در بازار تشکیل می‌کند، اما باز هم تورم وجود دارد و قیمت‌ها فزاینده است.

در نتیجه به بانک می‌گوید به این بنگاه‌ها وام ارزان‌قیمت بدهد. به کشاورزی آب مجانی و برق ارزان می‌دهد. بعد ناترازی بانکی و ناترازی منبع های آبی هم تشکیل می‌کند. مسئله مهم این که این عمل های خودش دینامیک افزایش تورم را فعال می‌کند؛ به این علت با اجرای اصلاحات اقتصادی قطعا اداره سرزمین دچار مشکل می‌شود و اگر به مسوولی نظر شود که در پی از بین بردن ناترازی باشد، فکر می‌کند که با این کار زیر پای خودش را خالی می‌کند؛ به این علت صورت‌مساله آینده ایران این است که این پارادوکس را چطور می‌توان حل کرد.

نیلی در ادامه به این نوشته اشاره می‌کند که همه گزینه‌های حاضر بازدید شده و مورد گفتگو قرار گیرند. گزینه اول، عدم عمل است. این که هیچ کاری نکنیم. طبق معمول مسوولان نظام حکمرانی ما مدام به مردم مطمعن خواهند داد که گزینه «عدم عمل» گزینه انتخابی آن‌ها است، مانندعدم افزایش قیمت بنزین. گزینه دوم، از بین بردن موقت یک ناترازی است. این کاری بوده که طی سال‌های قبل به‌طور مکرر اتفاق افتاده است. برای مثال افزایش موردی و مقطعیِ قیمت بنزین. گزینه سوم، از بین بردن پایدار یک ناترازی است. این گزینه در ذات خود، ناسازگار است.

علت آن این است که ناترازی‌ها به یکدیگر مرتبط‌اند و نمی‌شود یکی از آن‌ها را انتخاب کرد و تا انت‌ها و به‌طور پایدار به نتیجه رساند؛ به این علت برداشتن موقتی یک ناترازی از مجموعه ناترازی‌ها کاری بی‌معناست. بعد اگر می‌خواهیم ناترازی‌ها را به‌طور موثر برداریم باید راهکار از بین بردن آن‌ها پایدار باشد. در این صورت باید سراغ گزینه «اصلاحات جامع اقتصادی» برویم، به این معنی که تلاش کنیم ناترازی بانکی، ناترازی بودجه، ناترازی انرژی، بحران آب و محیط‌زیست و در کل یعنی سرزمین را درست کنیم.

به حرف های او باید دقت کرد که از بین بردن پایدار مجموعه ناترازی‌ها نمی‌تواند یکباره و دفعتی اتفاق بیفتد و الزام گذر زمان است. در این مرحله مباحث اجتماعی مهم می‌شود، چون اگر قرار باشد نظام حکمرانی یک مسیر نسبتا طویل را طی کند باید همراهی جامعه را با خود داشته باشد. اما مشکل اینجاست که در قبل کارکرد حکمرانی صفر و یکی بوده است؛ یعنی یا هیچ کاری نکرده یا یک دفعه تصمیمی همانند تحول قیمت بنزین گرفته است.

در شرایطی که کسری بودجه پایدار و ناترازی سستماتیک نظام بانکی وجود دارد، به نظر نمی‌رسد که نرخ رشد نقدینگی کمتر از ۳۰درصد یک مقصدِ واقع‌بینانه باشد

«اعتدال هراس»؛ گریبانگیر اقتصاد ایران

به باور نیلی اقتصاد و سیاست در ایران، دچار تعادلی شده است که او گفتن آن را «اعتدال هراس» گذاشته است. تصمیم‌گیرنده هنگامی جای پای خودش را محکم نبیند، خودبه‌خود به بی‌عملی رو می‌آورد. اگر هم به‌اجبار قرار است کاری صورت دهد در نهایت یک‌بار در رابطه یک ناترازی در یک یا حتی دو دوره ریاست‌جمهوری به آن تن می‌دهد. اعتدال هراس در سطح بنگاه هم شکل گرفته است؛ بنگاهی که با چالش‌های تعداد بسیاری روبه‌روست از نظام حکمرانی می‌خواهد که حداقل عمل فرد دیگر که سختی مضاعفی بر او تحمیل می‌کند انجام ندهد.

بنگاه از نظام حکمرانی می‌خواهد او را به حال خود وانهد تا بتواند حداقل خودش را در این شرایط سخت نگه داری کند، چون توان تحمل سختی اصلاحات اقتصادی را ندارد. در رابطه خانوار هم به همین شکل است؛ دستمزد حقیقی کم شده، مشاغل بی‌کیفیت است و هیچ چشم‌اندازی مبنی بر این که خانوار چه وقتی بتواند مسکن خودش را تامین کند یا ماشین بخرد وجود ندارد.

دولت هم نمی‌تواند در این عرصه ابتکار عمل را به دست بگیرد، چون وضع درآمدهای خودش بدتر است و هیچ کمکی نمی‌تواند به خانوار بکند. بعد اکنون هر سه بازیگر مهم اقتصاد، یعنی دولت، بنگاه و خانوار شرایط اقتصادی نامطلوبی دارند و در اعتدال هراس دچار می باشند. بعد اکنون که به این نتیجه رسیده‌ایم که بقای سرزمین در گرو اصلاحات جامع اقتصادی است، سوال مهم این است که چطور باید از این اعتدال هراس خارج شد؟

تنها توانایی‌ای در دنیا که طی آن می‌بینیم همان‌هایی که وضع اقتصاد را خراب کردند، توانستند آن را درست کنند، چین است. آنجا هم مائو که مسوول فروپاشی اقتصاد چین می بود این کار را نکرد، اما تحول نگاهی که در داخل حزب کمونیست چین رقم خورد علتتحول مسیر و اصلاح امور شد. بعد ما باید بتوانیم با سیاستمداران و سیاستگذاران گفتگو کنیم و ببینیم ظرفیت سیاسی ملزوم برای اصلاحات اقتصادی وجود دارد یا خیر.

او باور دارد ساختار سازمانی حکمرانی در سرزمین ما زیاد پیچیده است و رئیس‌جمهور باید بتواند برای انجام اصلاحات جامع اقتصادی کل نظام حکمرانی را با خودش همراه کند. ما اصلا در وضعیتی نیستیم که بخواهیم نسنجیده عمل کنیم. باید کل نظام حکمرانی پشت اصلاحات جامع اقتصادی بایستد و ریسک‌هایش را هم بپذیرد.

از بین بردن پایدار مجموعه ناترازی‌ها الزام گذر زمان است و در این فاصله، آثار آزاردهنده ناترازی هم چنان پابرجاست. در این مسیر گذار، رابطه مبتنی بر مطمعن متقابلِ بین حکومت و مردم زیاد حائز اهمیت است. دولت و دولتمردان باید مرجعیت و مقبولیت داشته باشند که اگر قولای خواهند داد برای مردم باورپذیر باشد.

دو بال اصلاحات اقتصادی

نیلی در قسمت فرد دیگر از سخن بگویید‌های خود به اصلاحات جامع اقتصادی که باید در دستور کار قرار گیرد می‌پردازد. به حرف های او در ادبیات اقتصادی، اصلاحات را به دو سطح تفکیک می‌کنند. یک لایه اصلاحات ارامش‌ساز (Stabilizing Reform) و یک لایه اصلاحات بازار (Market Reform) است که این دو باید با هم انجام شود. اصلاحات ارامش‌ساز تورم را پایین می‌آورد و اصلاحات بازار نسبت قیمت‌ها را درست می‌کند. اگر اصلاحات از ریشه صورت نگیرد، عمل های اصلاحی موقتی است، همان گونه که ما چندین دفعه توانایی کرده‌ایم.

برای مثال در رابطه با اصلاحات قیمت بنزین، امروز هم تعداد بسیاری این سوال را نقل می‌کنند که قیمت بنزین چه مقدار باید باشد؟ فکر می‌کنند که مساله فقط یک عدد است و اگر قیمت بنزین همان عدد تعیین شود، مشکل حل می‌شود. درحالی‌که چند بار این عمل انجام شده و باز هم بی‌نتیجه بوده، چون مخرج کسر که سطح عمومی قیمت‌ها است دائم با تورم بزرگ‌تر می‌شود.

برتری افت حملات تحریمی

نیلی در رابطه با اصلاحات اقتصادی با فکر تداوم تحریم‌ها نیز باور دارد: برخی از اقتصاددانان و دیگر اندیشمندان با این فکر که تحریم فعلا قابل از بین بردن نیست، مطرح‌هایی برای انجام یک سری اصلاحات اقتصادی اراعه می‌کنند؛ مطرح‌های بزرگی از جمله این که برای مثال به هر نفر فارغ از این که ماشین دارد یا ندارد، سهمیه بنزین بدهیم یا این که به هر خانوار سهمیه برق و گاز بدهیم و برای فروش آن بازار درست کنیم. به نظر من این مطرح‌ها خوب است، اما مسئله مهمی که نمی‌توان و نباید از آن غافل شد تحریم است. تحریم در سرزمین ما فقط یک محدودیت ثابت نبوده، بلکه ما دائم با شوک‌های تحریمی روبه رو هستیم.

اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۱ مقصد دعوا تحریم قرار گرفت. سپس مذاکرات صورت گرفت و برجام به نتیجه رسید، اما در سال ۱۳۹۷ دعوا دوم تحریم اغاز شد. سپس درگیری‌های منطقه‌ای و حملات متعدد تحریمی پشت هم تا به امروز صورت گرفته است. هر کدام از این حملات تحریمی هم یک جهش ارزی به جستوجو خودش داشته که این جهش‌ها همه آنچه به اسم اصلاحات اقتصادی انجام شده می بود از بین برده است.

شلیک به مقصد متحرک

این اقتصاددان اصرار می‌کند که اصلاحات در زمان تحریم همانند شلیک به یک مقصد متحرک است. همه نیروها همراهی می‌کنند تا در بازار انرژی یک عمل اصلاحی صورت بگیرد، اما با یک جهش ارز مجدد همه عمل های بی‌تاثییر می‌شود؛ به این علت بدون اصلاح روابط خارجی، اصلاحات اقتصادی فقط یک فرآیند زیاد پرهزینه و مستهلک‌کننده اجتماعی و سیاسی است. آن عقل و درایتی که می‌تواند الزام اصلاحات جامع اقتصادی را فهمیدن کند، باید پیش از آن الزام اصلاحات روابط خارجی را فهمیدن کند. نادرست بزرگی است که فکر کنیم در نظام حکمرانی ما فهمیدن الزام اصلاحات اقتصادی می‌تواند شکل بگیرد، اما فهمیدن الزام اصلاحات روابط خارجی نمی‌تواند. حتما اصلاح روابط خارجی بر اصلاحات اقتصادی مقدم است.

در شرایطی که کسری بودجه پایدار و ناترازی سستماتیک نظام بانکی وجود دارد، به نظر نمی‌رسد که نرخ رشد نقدینگی کمتر از ۳۰درصد یک مقصدِ واقع‌بینانه باشد. در شرایط رشد بالای نقدینگی و در صورت تداوم حملات تحریمی (دقت کنید که نمی‌گویم تحریم، بلکه می‌گویم حملات تحریمی) جهش‌های نرخ ارز هم چنان ادامه اشکار می‌کند و نرخ ارز هم چنان متغیر پیشتاز متلاطم‌کننده اقتصاد کلان سرزمین خواهد می بود.

در این صورت بقیه اصلاحات اقتصادی از جمله اصلاح بازار انرژی و نظام بانکی و دیگر موارد، از نوع از بین بردن موقت ناترازی در یک بازار خواهند می بود که هرچند بهتر از ادامه وضع حاضر است، اما برای جامعه ناامیدکننده می‌شود. در زیاد تر کشورهای دنیا یک بار اصلاحات اقتصادی انجام دادند و همه شد. سپس از آن فقط اصلاحات سیاستی ملزوم است، اما ما چند دهه قرار است اصلاح اقتصادی انجام دهیم. او در آخر اصرار می‌کند حداقلِ نیازِ اصلاحات پایدار، اما زیاد تدریجیِ اقتصادی از سمت سیاست خارجی، آن است که اگر نمی‌تواند در نزدیک به یک سال به توافق دست اشکار کند حداقل به گزینه آتش‌بس دست اشکار کند، چون ما اکنون در جنگ اقتصادی هستیم.

یعنی اگرچه هزینه مبادله در اقتصاد ما بالا رفته، اما دیگر در همین سطح بماند و حملات تحریمی فرد دیگر به اقتصاد تحمیل نشود. این کمترین خواسته اقتصاد از دستگاه دیپلماسی و روابط خارجی سرزمین است: آتش‌بسی که تحریم را از بین بردن نمی‌کند، اما حملات تحریمی را منتفی می‌کند و تاثییر تحریم در همین سطح می‌ماند و دینامیک آن متوقف می‌شود.

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی

[ad_2]

منبع