در سال ۲۰۲۱ هم سرویس استریم اپل تی وی پلاس دست به کار شد تا سریالی بر پایه این کتاب بسازد. قرار می بود که ناتالی پورتمن (اولین هنرنمایی تلویزیونی او به‌گفتن بازیگر مهم و منظم) و لوپیتا نیونگو نقش بازیگران مهم را ایفا کنند اما اواسط ۲۰۲۲ می بود که نیونگو از این پروژه خارج شد و موزس اینگرام به‌جای او به تیم بازیگران آمد. سریال Lady in the Lake، داستانی درمورد جاه‌طلبی زنان است؛ این که هنگامی آن‌ها رویاها و آرزوهای خود را کنار می‌گذارند، چه اتفاقی رخ می‌دهد. داستان این سریال در بالتیمور، مریلند در سال ۱۹۶۶ اتفاق می‌افتد و حول محور دو زن می‌چرخد. مدی شوارتز یک زن خانه‌دار یهودی و مادری نومید است.

او شدیدا دوست دارد از زندگی یکنواخت خود رهایی اشکار کند و به‌جستوجو مقصد همیشگیِ خود یعنی روزنامه‌نگار شدن، برود. در آن طرف شهر، ما زن فرد دیگر به نام کلیو جانسون را داریم که یک مادر سیاه پوست جوان و مصمم است که می‌خواهد زندگی بهتری برای دو پسرش بسازد.

بااین‌حال، درحالی‌که همسرش اسلپی به‌جستوجو رویاهای کمدی خود است، کلیو ناچار است به‌گفتن مدلِ ویترین فروشگاه بزرگِ بارتنینگ و نگه‌داری از حساب و کتاب‌های گانگستر پرتلاشی به نام شل گوردون مشغول به کار شود و به چیز فرد دیگر هم فکر نکند. اگرچه زنان در ابتدا زندگی موازی دارند، اما دنیای آن‌ها در روز شکرگزاری به هم می‌خورد.

ظرف چند روز، مدی همسرش و پسر نوجوانش، ست را ترک می‌کند تا به‌جستوجو حرفه روزنامه‌نگاری برود. در نظر دیگر هم کلیو کم کم داخل دنیای زیرزمینی جنایی می‌شود که به شدت او را به شرایط بدتری می‌کشاند. سپس از آن، ما صدای کلیو را می‌شنویم که به‌گفتن راوی ظاهر می‌شود و ناراحتی خود را از این که در داستانِ مدی، تبدیل به شخصیت مکمل شده، گفتن می‌کند: «رویای نویسندگیِ تو، زندگی‌ات را نابود کرد. اکنون می‌خواهی که همان رویاها، زندگی‌ات را مجدد بسازند. اما چرا باید بد بی‌جانِ من را به این ماجرا می‌کشاندی؟» این سریال به واسطه‌ی مبارزاتِ شخصیِ کاراکترها می‌خواهد به مجموعه‌ای از مسائل اجتماعی بپردازد.

موج دوم جنبش فمینیستی، افزایش همسان‌سازی یهودیان، تبعیض‌زدایی نوپای و عکس العمل متقابل سفیدپوستان، از جمله مسائلی است که سازندگان سریال (و یقیناً نویسنده‌ی رمان) در تلاش بودند تا به آن‌ها بپردازند. می‌توان او گفت که مدی و کلیو دو نقطه‌ی روبه رو هم می باشند. درحالی‌که رویاهای مدی از درون او را می‌سوزاند و خلاء بزرگی در وجودش به وجود اورده است، همسر و فرزندش را ترک می‌کند تا به‌جستوجو رویاها و آرزوهای قلبی‌اش برود. این در حالی است که کلیو سالیان سال از رویاهای خود قبل، برای این که مواظب فرزندان خود باشد؛ او رویاهای کوچکی دارد… این که یک شغل قانونی داشته باشد و به افراد معمولی‌ای همانند خودش پشتیبانی کند؛ حتی اگر فردی به خودش پشتیبانی نکند.

همینطور هم می‌شود… هیچکس به این زنِ بیچاره پشتیبانی نمی‌کند. درنهایت هم همه چیز دست به‌دست هم می‌دهد تا به مرگش ختم شود؛ اتفاقی که در همان صحنه‌های آغازین سریال به عکس کشیده می‌شود؛ وقتی‌که مردی، بدنِ بی‌جانِ کلیو را اواخر شب به داخل دریاچه می‌اندازد. مرگ کلیو، برای مدی که به‌تازگی کار خود را به‌گفتن روزنامه‌نگار تحقیقاتی و آماتور اغاز کرده است، به یک نقطه‌ی دلنشین و معمایی شوق‌انگیز تبدیل می‌شود؛ معمایی که شدیدا دوست دارد آن را حل کند. همان گونه هم که خود کلیو در صحنه‌ی آغازین سریال بانوی دریاچه روایت می‌کند، آخرِ او به اغاز مدی تبدیل می‌شود.

این سریال تا حدودی توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند و حتی ۵۶ نفر منتقدان سایت راتن تومیتوز، رضایت ۷۵ درصدی خود را از سریال بانوی دریاچه ثبت کردند. ۲۸ منتقد سایت متاکریتیک هم میانگین نمره ۶۱ از ۱۰۰ را برایش ثبت کردند. آن‌ها به‌صورت کلی معتقد بودند که سریال Lady in the Lake داستان جذابی را روایت می‌کند که مقداری با انحرافات و نوآوری‌های گوناگون درهم آمیخته شده است؛ یک سریال معمایی شوق‌انگیز با هنرنمایی‌های زیاد خوب بازیگران که پتانسیل زیاد بسیاری در دل خود دارد. بانوی دریاچه یک مینی سریال محسوب می‌شود که در ۷ تکه به داستان خود آخر می‌دهد.