46

نقد فیلم بی بدن؛ بدون نشانه‌ای از سینما_آینده


به گزارش آینده

فیلم بی بدن جدای از خوب و بد بودن تاثییر مهمی است. اثری است که سوژه زیاد مهم و حساسی را برای ساخت و روایت برگزیده است. شباهت زیاد زیاد فیلم به یک پرونده جنایی واقعی اهمیت آن را حتی بیشتر از پیش می‌کند. گرچه که خود عوامل فیلم قبول نکرده و اظهار داشته‌اند فیلم بی بدن بر پایه هیچ پرونده جنایی واقعی ساخته نشده است، اما مقدار شباهت بین آن دو زیاد زیاد است.

جدای از این مورد سوژه اعدام خود زیاد قابل دقت می‌باشد و در آن دسته از سوژه‌هایی قرار می‌گیرد که طبق معمول به خودی خود مخاطب را برای تماشا تحریک کرده و او را به سمت تماشای فیلم هل می‌دهد. در سینمای ایران اگر بنا است تا فیلم غیر کمدی بسازید طبق معمول سوژه‌هایی همانند اعدام و یا اعتیاد و مواد مخدر از آن دست موضوعاتی است که ذاتا مخاطب را قلقلک خواهند داد.

 

فیلم بی بدن از این نظر زیاد باهوش عمل کرده است، پرداخت به موضوعی مهم همانند اعدام و کشمکش‌های بین خانواده قاتل و مقتول و او گفت و گو رضایت از یک سمت و از طرف دیگر شباهت داستان به یک پرونده واقعی که چیزی نزدیک به هشت سال در همه رسانه‌ها و فضای مجازی سخن بگویید آن می بود، علتشد تا بی بدن مورد دقت قرار گرفته و عده‌ای به تماشای آن بنشینند. به این علت فیلم در این عرصه باهوش عمل کرده و توانسته بر سر زبان‌ها بیفتد.

 

 

اما بجز سوژه هولناک و تراژیک خود فیلم بی بدن چه چیزی را می‌تواند اراعه کند؟ تقریبا هیچ چیزی را. بی بدن مصداق کامل اثری است که نان سوژه خود را خورده و همه اتکایش به آن می‌باشد.

 

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

یک قصه حول پرونده‌ای هولناک و دلخراش که ذاتا احساسات مخاطب را دچار می‌کند و خود فیلم در زمان زمان ۱۱۲ دقیقه‌ای خود موفق به ساخت هیچ چیزی نمی‌شود. فیلم تماما سر و ته بر روی اعدام و رضایت مانور داده و فراتر از آن نمی‌رود.

 

بی بدن فیلمی است که تقریبا همه مخاطبین آخر آن را می‌دانند. ما با قصه‌ای طرف هستیم که تماما آن را بلدیم و از اعدام کاراکتر سروش در آخر فیلم آگاه هستیم. حال در این چنین شرایطی فیلم باید از ابعاد و وجوه جدیدی به این اتفاق نگاه کرده و از زاویه‌ای متفاوت به روایت آن بپردازد که دست به انجام این چنین کاری نمی‌زند.

فیلم باید چگونگی گذران زندگی دیگر کاراکترها بعد از این اتفاق و تاثییر آن را در سطحی عمیق مورد دقت قرار داده و روایت کند و باید در بین دو نقطه دستگیری سروش تا لحظه اعدام او مخاطب را کاملا در زندگی کاراکترهای حاضر غرق کند که ابدا موفق به این چنین کاری نیست.

۱۱۲ دقیقه از فیلم بی بدن تفاوتی با خواندن سه پاراگراف اخبار ندارد. قصه دختر گم‌شده‌ای که جنازه‌اش هیچ زمان اشکار نشد و قاتل او در نهایت اعدام شد. فیلم چیزی زیاد تر از گزاره خبری نیست و در طول زمان زمان روایت خود ابدا به لایه‌های زیرین و عمق این قصه تراژیک و کاراکترهایش نمی‌رود. حال سوال اینجاست که بعد مقصد از ساخت این چنین فیلمی چه می بود؟ به گمان زیاد جوابی منطقی وجود ندارد.

47

عیب مهم فیلم بی بدن به فیلمنامه برمی‌گردد. دقیقا جایی که فیلم باید با تمرکز زیاد تر پرداخت بهتری را برای روایت این قصه انتخاب می‌کرد. فیلمنامه بی بدن پرداخت درست و خوبی ندارد.

این چنین اثری با این عمق از تاریکی نیازمند شخصیت‌پردازی‌های پیچیده و به شدت عمیقی است که بتواند به واکاوی دلایل این چنین اتفاقی بپردازد. اما در بی بدن می‌توان او گفت حتی یک شخصیت ساخته نشده است. کوششها برای شخصیت‌پردازی و تشکیل سپس در کاراکترها زیاد ساده‌لوحانه می‌باشد.

کاراکتر سروش صحت به گفتن پدر مقتول که جنازه دخترش نیز اشکار نشده است کوچک‌ترین شخصیت‌پردازی ندارد. مخاطب حتی از شغل او آگاه نیست، او چه کاری انجام می‌داد که در فیلم می‌گوید از صبح تا شب سرکار بوده و نتوانسته به دخترش دقت کند؟ همه شخصیت‌پردازی او در دو دیالوگ خلاصه شده است که الناز شاکردوست به او می‌گوید: “رفتارهایت علتفاصله دخترمان با تو شد” و در جای فرد دیگر خود سروش صحت اذعان دارد که کمبودهای او علتپناه ارغوان به سروش (قاتل) شده است.

این شیوه شخصیت‌پردازی در دو دیالوگ برای فیلمی با این چنین سوژه مهم و بزرگی زیاد سطحی و کودکانه است. مخاطب باید در عمق وجود این پدر نفوذ کرده و ناظر شخصیت‌پردازی درست و کاملی از او باشد تا بتواند کاملا شرایط و اتفاقات را فهمیدن کند اما فیلم به دو جمله کلیشه‌ای و تکراری بسنده کرده است.

حال که شخصیت‌پردازی وجود ندارد در همان حد تیپ‌سازی نیز فیلم عملکردی کلیشه‌ای و بدون تفکر دارد. با خانواده‌ای پولدار روبرو هستیم که قاتل از آن بوده و عددهای میلیاردی و بعضا ده میلیاردی درمورد خرج‌های این خانواده برای وکیل و رشوه و غیره می‌شنویم و در آن طرف خانواده مقتول از قشری زحمتکش می باشند که اعتقاد دارند اجازه نمی‌دهند این چنین پول‌هایی از طرف خانواده قاتل داخل زندگی آنان شود. از نظر ظاهری نیز پژمان جمشیدی به گفتن یک مرفه اهل رشوه دادن با ریش پروفسوری گریم شده است که تیپ‌سازی کلیشه‌ای فیلم را به بیشترین حد ممکن می‌رساند.

48

نمونه فرد دیگر از عدم وجود پرداخت و تفکر در فیلمنامه به اواخر فیلم مربوط است، جایی که پژمان جمشیدی در مکالمه‌ای با سروش به او اصرار می‌کند تا چیزی را گردن نگیرد و در این مکالمه برای مخاطب اشکار می‌شود که پدر نیز همدست پسر بوده و در مخفی کردن جنازه نقش داشته است.

این لحظه به گفتن یک نقطه عطف مهم و به شدت وحشتناک در فیلمنامه ابدا همانند به نقطه عطف نیست. مشخصا هیچ برنامه‌ای برای طراحی و پرداخت این نقطه عطف وجود نداشته است و به ساده‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین شکل ممکن از آن عبور می‌کند و حتی یک نمای کلوزآپ نیز در دکوپاژ این سکانس وجود ندارد.

فیلم بی بدن با سکانسی از یک اعدام اغاز می‌شود که در آن یک بازپرس جوان (با بازی نوید پورفرج) تلاش در گرفتن رضایت برای قاتل دارد. در واقع به طوری حرکت می‌شود که گویا او شخصیت مهم فیلم بوده و قرار است قصه حول او اتفاق بیفتد (درست همانند به پژمان جمشیدی در فیلم علفزار). اما در اینجا فیلم از میانه نوید پورفرج را نزدیک به محو می‌کند و ناظر سکانس‌های بی سر و ته همانند سکانسی از دختر و همسرش هستیم.

احتمالا اگر زاویه روایت فیلم همان زاویه بازپرس می‌ماند، فیلم می‌توانست کارکرد بهتری داشته باشد اما فیلم یک دفعه زاویه روایت خود را تحول داده و به سراغ خانواده قاتل و مقتول می‌رود و حال با چهار نفر روبرو است که موفق به ساخت هیچ یک نشده و همین نوشته به فیلم بی بدن ضربه زده است.49

بخشی فرد دیگر از فیلم که مدام به آن اشاره می‌شود تاثییر مردم و فضای مجازی است. این قسمت نیز در حد چند جمله و سخن سطحی باقی مانده و ما چیزی از تاثییر فضای مجازی در فیلم نمی‌بینیم و گویا تنها ناظر بیانیه‌ای بر علیه فضای مجازی و فعالان آن هستیم. فیلم بی بدن اما زمان نیز ندارد.

گذر زمان حتی در حد فصل نیز در فیلم اشکار نیست چه رسد به سال. در یکی دو جای فیلم تنها می‌شنویم که دو سال یا هفت سال قبل است و این گذر زمان در فیلم وجود ندارد در نتیجه آن کشمکش و روال فرسایشی این پرونده نیز شکل نمی‌گیرد.

در او گفت و گو اعدام سروش اما فیلم به شدت گیج است. از طرفی مدام از طرف بازپرس و دادستان و مقامات قضایی می‌شنویم که خواست بخشش از خانواده مقتول داشته و در تلاش برای نجات سروش می باشند، اما از طرفی همه این‌ها در حد سخن است و هیچ جایی از فیلم نمی‌توانید اهمیت این جوان برای فیلمساز را ببینید. فیلم در طول ۱۱۲ دقیقه زمان خود هیچ ارزشی برای کاراکتر سروش قائل نشده و ما هیچ چیزی نه از او می‌بینیم و نه می‌شناسیم.

در سکانس پایانی هنگامی که سرباز جوراب خود را به او قرض می‌دهد می‌توانستیم ناظر یک سکانس خوب دراماتیک باشیم، اما در طول فیلم به قدری این شخصیت کمرنگ بوده که آن سکانس نیز تبدیل به سکانسی بد شده و مخاطب حس می‌کند یک شخصی که نمی‌شناسد قرار است اعدام شود. این چنین در جایی از بی بدن فیلم به طور کلی سروش را فراموش کرده و انگار همه چیز تبدیل به نوعی لجبازی بین والدین شده و تصمیم انتقام وجود دارد و کاراکتر سروش در فیلمنامه گم شده است.

50

مشکل بزرگ دیگر فیلم همینجاست، فیلم در حد تشکیل یک حس کلی باقی مانده است. ما به گفتن مخاطب در حالت زیاد کلی حس الناز شاکردوست به گفتن مادری که دخترش کشته شده را تا حدی فهمیدن می‌کنیم، اما این حس زیاد کلی است و تبدیل به یک حس معین که اختصاصی ارغوان و مادرش باشد نمی‌شود.

این اتفاق به همان عدم وجود عمق در فیلمنامه بازمی‌گردد که مخاطب نمی‌تواند با عمق گوشت و استخوان خود شرایط را فهمیدن کند چرا که شخصیت‌پردازی، شرح اتفاق و نوع روایت در حالتی کلی باقی مانده است.

سکانس پایانی نیز وضعیتی شبیه دارد، در سکانس پایانی مخاطب دچار حسی کلی مربوط به اعدام یک شخص است و نه یک حس معین درمورد شخصیت معین سروش بهمنش با شرایط مشخصی که داشته است. در نتیجه کاراکتر سروش کوچک‌ترین اهمیتی برای فیلمساز نداشته و حرف های‌های درمورد رضایت در حد شعار باقی می‌همانند.

برخی سکانس‌ها نیز همانند سکانس دیدار الناز شاکردوست با دوست ارغوان نیز اضافه می باشند. با وجود آنکه حقیقت روال پخش عکس‌های ارغوان در آن اشکار می‌شود، اما این دیتا هیچ اثری در فیلم نداشته و اصلا اهمیتی ندارد. سکانس پایانی از رقص سروش صحت و الناز شاکردوست نیز به همین شکل زیاد اضافه و بیرون زده است.

در آخر باید او گفت فیلم بی بدن اثری سوژه محور و بر خلاف هر آن چیزی است که سینما باید باشد. فیلم هیچ نشانه‌ای از سینما ندارد، نه داخل قضیه‌ای شده و نه می‌تواند مشکلی را نقل کند، نه شخصیت‌پردازی داشته و نه عمق و لایه‌های مختلفی دارد که برای این چنین سوژه مهمی از نان شب واجب‌تر است. به این علت تبدیل به فیلمی بد با منفعت گیری از سوژه‌ای مهم برای خریدن و دچار کردن زوری احساسات مخاطب می‌باشد.

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی



منبع