سینمای هند را مسخره می‌کردیم، سرِ خودمان آمد!

سینمای هند را مسخره می‌کردیم، سرِ خودمان آمد!_آینده

[ad_1]
به گزارش آینده

سعید راد ستاره تازه درگذشته سینمای ایران، از جمله چهره‌هایی است که هم توانایی بازیگری در سینمای پیش از انقلاب را دارد و هم در سینمای بعد از انقلاب در فیلم‌های پرمخاطبی نقش‌آفرینی کرده است.

   او هم پیش از انقلاب، جایزه هنرپیشه برتر را به نام خودش ثبت کرده و هم بعد از انقلاب به این مهم دست یافته که نشان از جوهر ذاتی و هنری وی دارد.

    با این چهره بنام سینمای ایران حوالی ده سال پیش و وقتی که دبیر گروه فرهنگ و هنر روزنامه قانون بودم مصاحبه‌ تلفنی مفصلی انجام داده بودم که هیچگاه انتشار نشد. یعنی درست چند روز مانده به آخر سال ۱۳۹۳، با وی تماس گرفتم و نظر دادم حوالی جشنواره سی‌وسوم فیلم فجر و انتقاداتی که به مدیریت سینما داشت و موضوعاتی همانند کمرنگ شدن نقش قهرمان و ضدقهرمان در سینمای ایران گپی بزنیم.

   سپس هم قرار گذاشتیم که اگر برای عید نوروز به ویلایش در شمال و نوشهر آمد (که شهر خانواده‌ مادری من هم هست) همانجا دیداری داشته باشیم و یک مصاحبه چند ساعته و چند محوره را ترتیب بدهیم.

    به هر روی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و در نهایت اردیبهشت‌ سال ۹۴، مصاحبه حاضر را تلفنی را انجام دادیم که برخی تکه‌ها و الفاظش را ناچار شدم حذف کنم.به طور مثال، انتقاداتی را نسبت به فیلم «عصر یخبندان» و کارگردانش مصطفی کیایی داشت که اگرچه آن را فیلم خوبی می‌دانست اما انتخاب بازیگری با فیزیک فرهاد اصلانی برای ایفای نقش همسر مهتاب کرامتی را احمقانه می‌دانست و می‌او گفت «باید من که تیپ و بازی‌ و استایلم زیاد تر به نقش شوهر خانم کرامتی می‌خورد را برای بازی انتخاب می‌کردند تا هم ترکیب دو بازیگر خوش تیپ کنار هم به چشم تماشاگر می‌آمد و هم جایزه جشنواره را می‌بردم».

   یا انتقاداتی به سینمای علیرضاداوود نژادداشت و آن را خاله‌بازی می‌دانست که فیلم‌سازی بیاید و درفیلم‌هایش از پسر و دختر و برادر ومادرومادربزرگش به گفتن بازیگر منفعت گیری کند.

    مثالش هم فیلم «مرهم» یا فیلم «کلاس هنرپیشگی»از این کارگردان می بود. از طرفی این که داوودنژاد، فیلم «روغن مار» را با گوشی موبایل فیلم‌برداری می‌کند  اساسا توهین به سینما می‌دانست و چند نوشته دیگر در رابطه چهره‌های نقل سینما که به خواسته خودش حذف کردم.

     خلاصه این که با دقت به خشمگینی و دلگیری که نسبت به برخی اتفاقات سینما در آن زمان داشت آن روز پشت تلفن، مقداری برافروخته و بی‌پروا سخن بگویید می‌کرد.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

    طبیعتا تیترها و مطالب خوبی برای رفتن روی جلد روزنامه منتقدی همانند «قانون» داشت و احتمالا برخی خبرنگاران دیگر به ده‌ها علت حرفه‌ای، بی‌فوت زمان همه آنچه حرف های می بود را چاپ می‌کردند اما من هرچه کردم نتوانستم.

   آخرش دست و دلم به انتشار کردن نرفت و به او گفتم متن مصاحبه را پیش از انتشار کردن برایت می‌فرستم که حتما اول بخوانی تا بعدش انتشار ‌کنیم. او هم هنگامی اصرار من را دید ایمیل و تلفن خانم جوانی را برایم فرستاد که اگرچه نه خبرنگار می بود و نه حقوقدان و نه هنرمند اما گویا برای آقا سعید هم معتمد می بود و هم امین.

    اصلا همان شد که هنگامی در خلوتش نشست وحرف‌هایش را از روی کاغذخواند  تازه انگار آب سردی روی سرش ریخته باشند به تکاپو افتاد که نکند یک‌زمان بی‌هوا، مصاحبه را انتشار کنیم.

    سپس هم علت آورد که امکان پذیر همین روزها برای اولین بار در عمرش به تلویزیون دعوت بشود و نمی‌خواهد با این مصاحبه، گزکی به دست مسئولان صداوسیما و مدیران زمان سینمای ایران بدهد. من هم قبول کردم و قید انتشارش را زدم تا به امروز که ده سال قبل و دیگر بین ما نیست.

    یقیناً او هم اواخر اردیبهشت‌ماه همان سال با چهره‌ای خندان و دلی شاد به شبکه سه سیما و برنامه سینمایی «هفت» رفت و مهمان فریدون جیرانی و مسعود فراستی شد.

     آن هم چه مهمانی که در همه سال‌های فعالیتش چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب، هیچ‌گاه رقم نخورده می بود و با این برنامه، تابوی وجود مردی که سال‌ها ممنوع‌الفعالیت می بود در صداوسیما هم ناکامی. اکنون و در ده سالگی خاک خوردن این مصاحبه بر آن شدم که با حذف قسمت‌های موردنظر او، این او مباحثه را در رسانه «عصر ایران» انتشار کنم تا یادی باشد از این ستارۀ خوش‌نام سینما که نیم قرن در آن خوش درخشید و در برگ برگ دفتر تاریخش ماندگار شد.

     آقای راد، مصاحبه‌ای از شما خواندم که در آن حرف های بودید نیمی از فیلم‌های سینمای ایران، بازتاب واقعیات جاری جامعه نیستند. اما از آن طرف همین فیلمسازان برخلاف شما، اعتقاد دارند که فیلمشان را بر مبنای مسائل روز جامعه می‌سازند و انتظار تقدیر و تشکر هم دارند.

همان طور که در آن مصاحبه گفتم من فکر نمی‌کنم زیاد از این آثار، توانایی ملموسی در پشت عرصه‌شان داشته باشند.امکان پذیر یک چیزی در خانواده آن فرد نویسنده یا فیلمساز اتفاق افتاده باشد که همان برایش بشود دغدغه اجتماع که من اصلا این چنین چیزی را نمی‌پذیرم.من کارگردانی را دیدم که با خانواده‌اش فیلم دورهمی می‌سازد که اصلا درکش برایم مشکل است یا از آن طرف، مسئولان سینمایی می‌گویند در جشنواره امسال به جوان‌ها میدان بیشتری داده‌ایم و از این سخن‌ها. اینها و زیاد از مسائل دیگر مشخص می کند قواعد بازی در سینمای ایران به هم ریخته است.

  می‌خواهم مقداری مصداقی و معلوم این او گفت و گو را ادامه بدهیم.

   ببینید در جشنواره فجر امسال تبلیغ بسیاری شد که جوان‌ها دارند می آیند و چه و چه. من هم موافقم که باید به جوان‌ها بها بدهیم اما فراموش نکنیم آن فردی که می‌خواهد سینماگر بشود خودش باید جایگاه خودش را اشکار کند.امیر نادری،  مسعود کیمیایی، بهروز افخمی و دیگرانی از این دست،خودشان تلاش کردند به این جایگاه رسیدند.

    مجید مجیدی با بازیگری اغاز کرد و هیچکس هم نگفت چون بازیگر جوانی است بعد به او امکانات بدهیم. همین مجیدی بعدتر فیلم«بچه های آسمان» را ساخت، «آواز گنجشک‌ها» را ساخت.یادما باشد مسعود کیمیایی یا احمدرضا درویش چه فیلم‌های بزرگی در همین سینما ساخته‌اند. اینها جنم و جسارت این کار را داشتند.

   نمی‌شود به اینها او گفت اکنون چون می‌خواهیم جوانگرایی کنیم بعد شما بزرگترها کنار بنشینید.اگر در تاریخ سینما مطالعه کنید می‌بینید کارگردانان تعداد بسیاری بوده‌اند که شاهکارشان را در دوران اوج توانایی و پختگی ساخته‌اند.اسکورسیزی یا اسپیلبرگ با اهمیت ترین فیلم‌هایشان را در ۶۰ سالگی ساخته‌اند.این نیست که یک دستیار کارگردانی برود جنوب و سپس یک دفعه برگردد بگوید دغدغه من این شد که فلان فیلم را بسازم. این یک شوخی بزرگ است که این سال‌ها متاسفانه در سینمای ما زیاد دیده می‌شود.

 خود شمافکر می‌کنید این قضیه از کجانشات گرفته؟

  ببینید اگر دوره فیلمسازی با نگاتیو می بود یقین باشید اصلا این اتفاق‌ها نمی‌افتاد چون نگاتیو خرج داشت.هنگامی ابهت نگاتیو در سینما از بین رفت قواعد بازی به هم خورد.الان سینما به جایی رسیده که طرف می‌آید یک دوربین ارزان چند میلیونی می‌خرد و خانواده‌اش را دور هم جمع می‌کند و تصمیم می‌گیرد دورهمی فیلم بسازد.فیلم ارزان هم حدی دارد. با این وضع هیچ‌زمان آن فیلمسازی که سینمای ایران به آن احتیاج دارد پدید نمی‌آید.تازه کارگردانان بزرگ هم افسرده و منزوی خواهد شد.

  می‌خواهم این نوشته را در بطن جشنواره فجر امسال پیگیری کنیم.چون شنیدم که به جشنواره سی و سوم فیلم فجر نمره قبولی هم داده‌اید!

   نادرست نکنید؛من به کلیت جشنواره نمره قبولی دادم نه به فیلم‌هایش.من تعداد بسیاری از جشنواره‌های ریز و درشت فیلم دنیا را دیده‌ام.زیاد از آنها اصلا جشنواره نیستند.

   فلان جشنواره دوبی و فلان جشنواره دهات بنگلادش که اصلا جشنواره نیستند اما ما تا این مدت جشنواره خودمان را قبول نداریم.روی هم احتمالا ۱۰ تا جشنواره معتبر در دنیا داریم که اتفاقا نگاه خوبی به سینمای ایران دارند. من می‌گویم جشنواره فجر با این برنامه‌ریزی عظیم با این تعداد تماشاگر که آن هم از ساعت ۱۰ صبح تا نیمه‌های شب فیلم پخش می‌شود به لحاظ اجرایی زیاد موفق است و در دنیا کمتر این چنین استقبالی از جشنواره‌ها شاهدیم.

   معتبرترین جشنواره‌های دنیا سرجمع در پنج سینما فیلم پخش می‌کنند که مخاطب‌شان هم اکثرا حرفه‌ای‌های سینما می باشند و مردم عادی در اکران‌های سپس از جشنواره، فیلم‌ها را می‌بینند.مشکل جشنواره ما این است که تبلیغات ندارد. این چنین جشنواره‌ای باید به جایی برسد که فیلمسازان مهم دنیا بخواهند آثارشان را در جشنواره تهران نمایش بدهند.

 با این سیاست‌های جاری که در مدیریت سینمای ما وجود دارد آیا رسیدن به این چشم‌انداز مقداری سخت نیست؟

   ببینید این دور از دسترس نیست. منتها باید برنامه‌ریزی و تبلیغات اختصاصی‌ای برای آن تدارک ببینیم. هنگامی در جشنواره‌ای همانند امسال می‌آییم از ۱۶،۱۷ کارگردان جوان و کم‌توانایی فیلم پخش می‌کنیم و قسمت اعظمی از بزرگان سینما را داخل رقابت نمی‌کنیم معلوم است که موفق نمی‌شویم. من از مسئولان می‌خواهم همراه شوند برای فیلم اولی‌ها یک جشنواره دیگر برگزار کنند همانند همه جای دنیا.

 یعنی معتقدید که جشنواره فیلم فجر باید فقط به حرفه‌ای‌ها و کارگردانان باسابقه تعلق داده شود.

بله دقیقا.غیر از این چرا باید این همه فیلم‌های دیگر هم به عناوین گوناگون کنار این جشنواره پخش شوند و تازه جایزه هم بگیرند.شما فستیوال کن یا ونیز یا برلین هم که بروید یک تعداد اشکار فیلم شاخص را می‌پذیرند.امکان پذیر یک استثناهایی هم در انتخاب فیلم‌ها داشته باشند اما آن بحثش کاملا فرق می‌کند.

   نتیجه آن سیاست‌ها این می‌شود که فیلم‌ساز موفقی همانند اصغر فرهادی در هر جشنواره‌ای که می‌رود جایزه می‌گیرد و آخر هم برنده اسکار می‌شود. اما این نمی‌شود که به فرهادی بگوییم برو کنار بگذار جوان‌ها همراه شوند فیلم بسازند.امثال فرهادی و مجیدی تازه دارند پخته خواهد شد.خود شما امسال در جشنواره فجر چند فیلم شاخص دیدید که بتوانند در جشنواره‌هایی که گفتم قد علم کنند؟آقای درویش کجاست؟ آقای حاتمی‌کیا کجاست؟ سینما، سینما است و قواعد بازی خودش را دارد.

ما چه بخواهیم چه نخواهیم سینمای ما دولتی است. الان هم چون بودجه ندارند می‌خواهند سینما را به سمتی ببرند که فیلم‌ها هم با هزینه کم ساخته شوند و هم به گفتن کارنامه تشکیل سینمای ایران معارفه شوند

   به گفتن بازیگری که هم در سینمای پیش از انقلاب وجود داشته و هم سینمای سپس از انقلاب را توانایی کرده چه تحلیلی از دلایل به هم خوردن این قواعد بازی دارید؟

ما چه بخواهیم چه نخواهیم سینمای ما دولتی است. الان هم چون بودجه ندارند می‌خواهند سینما را به سمتی ببرند که فیلم‌ها هم با هزینه کم ساخته شوند و هم به گفتن کارنامه تشکیل سینمای ایران معارفه شوند.به نظر من این زنگ خطر است.چون آن فیلمساز معتبر برای ساختن فیلمش بودجه می‌خواهد و اگر نداشته باشد منزوی می‌شود. نتیجه‌اش هم این می‌شود که یک کارگردان می‌آید با همان بودجه نصفه و نیمه،دوتا خانواده را در یک آپارتمان دور هم جمع می‌کند و یک فیلم دو ساعته می‌سازد. سپس نهار هم از بیرون نمی‌آورند و خودشان دورهمی درست می‌کنند تا خرجش کمتر شود.اصلا تعریف سینما این چیزها نیست.

   من نمی‌دانم این فیلمسازانی که با ساختن این‌جور فیلم‌ها فکر می‌کنند شاهکار ساخته‌اند و می‌خواهند دروازه‌های سینمای جهان را فتح کنند اصلا می‌توانند یک فیلم جاده‌ای بسازند؟ معلوم است که نمی توانند. چون بودجه ندارند و حتی توانایی از نزدیک دیدن روال ساختن این چنین فیلم‌هایی را هم  ندارند. یک محله و دوتا کوچه برای فیلمبرداری انتخاب می‌کنند و آخر سر ناچار خواهد شد در تیتراژ فیلمشان از ۴۳ هزار نفر اهالی محل و در و همسایه سپاس کنند! تازه سپس هم غمگین خواهد شد که چرا جایزه نگرفتند. در کل این که من فکر می‌کنم خود جشنواره خوب برگزارشد اما فیلم‌ها خوب نبودند.

یعنی از هیچ فیلمی راضی نبودید؟

خب چرا! من کلا از یکی و نصفی فیلم خوشم آمد.یکی فیلم «عصر یخبندان» به کارگردانی آقای کیایی می بود و یکی هم فیلم «شکاف» به کارگردانی و نویسندگی کیارش اسدی‌زاده می بود که فیلم شریف و باحیثیتی می بود و نشان داد کارگردان بادانشی دارد که توانسته همه مهره‌های فیلم را درست بچیند.

اگر غمگین نمی‌شوید بگویم خود شما هم در کارنامه‌تان بازی در فیلم‌ اول کارگردانان بسیاری به چشم می‌خورد.از فیلمسازانی مثلسیروسالوند،امیرنادری،کامرانشیردل،حبیبکاوش و دیگرانی که خاطرم نیست.فکر می‌کنم با این انتقاداتی که راجع به وجود فیلم اولی‌ها در جشنواره نقل کردید حتما جسارت بسیاری برای بازی در آنها به خرج دادید!

   بله من حتی فیلمی کار کردم که نصف عواملش کار اول‌شان می بود و اتفاقا برای بازی در آن فیلم از جشنواره جایزه هم گرفتم.منظورم فیلم «گیرنده»از آقای مهرداد غفارزاده است.اما شما نمی‌دانید با یک بودجه محدود چه کار سختی داشتیم.

    یقیناً کار کردن با غفارزاده اینقدر خوب می بود که من حاضرم اگر بودجه بیشتری بگیرد مجدد این فیلم را با ایشان کار کنم چون فیلمی می بود که بودجه می‌خواست.برای این فیلم یک وانت خریده بودند که اینقدر داغان می بود ناچار بودم دو ماه کج بنشینم.

شایددو،سه میلیون تومان خریده بودند و حتما آخر فیلم هم می‌خواستند آن وانت را شش میلیون تومان بفروشند.در فیلمی که بودجه نباشد ناخودآگاه جنگ اعصاب پیش می‌آید.ولی هنگامی کارگردان بودجه ندارد چه کار می‌تواند بکند؟

   جدا از این هنگامی فیلمبرداری خودش می‌گوید که من این پلان را نمی‌توانم بگیرم یا توانایی فلان کار را ندارم خب چه کار باید کرد؟ اگر بگویید به درد این کار نمی‌خورد که دلش می‌شکند و یک سری هم می‌گویند جلوی پیشرفت جوان‌ها را با این کارها می‌گیرید! من حس می‌کنم با سینمای ما دارد شوخی می‌شود.چند زمان پیش دیدم آقای ایرج رامین‌فر در یک برنامه تلویزیونی سخن زیاد خوبی زد؛ او گفت سینما حرفه‌ای است و متخصص می‌خواهد.

   او دقیقا درست او گفت.ما اصلا با خودمان در این‌باره نباید شوخی کنیم.امثال رامین‌فر و اینها که حرفه‌ای می باشند، زحمت کشیدند به این جایگاه رسیدند.

فکر می‌کنم این مشکلات مربوط به افتبودجه و کم‌تجربگی عوامل را در فیلم «پروانگی» هم توانایی کرده بودیددرست می‌گویم؟

  من اصلا نمی‌خواهم راجع به این فیلم سخن بگویید کنم. باور کنید خودم اذیت می‌شوم.

به هرحال باید قبول کرد ورود تکنولوژی‌های تازه و ارزان به آسانتر شدن روال ساخت فیلم‌ها هم پشتیبانی کرده و این فقط به معنی کم‌خرج شدن فیلمسازی نیست.

ببینید این که تکنولوژی دست چه فردی باشد زیاد مهم است. یک زمان است این تکنولوژی دست حسین جعفریان یا علیرضا زرین‌دست است که بحثش فرق می‌کند.

    یک زمان هم است این تکنولوژی دست یک جوان تازه‌کار است.الآن دوربین فیلمبرداری خوب ۳۰۰ میلیون تومان قیمت دارد ولی طرف می‌آید با یک دوربین ۷،۸ میلیونی فیلم سینمایی می‌سازد.یعنی با دوربینی که رسما برای این کار ساخته نشده است. زیاد‌ها اعتقاد دارند با دوربین موبایل هم می‌شود فیلم ساخت. بله می‌شود اما محصولش چه می‌شود؟ آن فلان کارگردانی که آنور دنیا این کار را کرده و موفق هم بوده فقط یک استثنا است. الان در دنیا فستیوال‌هایی است که جوان ها با پشتیبانی همین تکنولوژی روز، فیلم‌های خودشان را نمایش خواهند داد اما از بین همه آنها فقط یکی امکان پذیر بشود اسکورسیزی.

زیاد مشتاقم از زبان شما بشنوم که تفاوت نسل قدیم بازیگران سینما با نسل تازه را چطور توصیف می‌کنید؟

   تفاوت‌های بسیاری وجود دارد.برای مثال الان فضا به سمتی رفته که این بازیگران جوانی که از کلاس‌های هنرپیشگی بیرون می‌آیند دیگران را قبول ندارند.حق هم دارند چون یک شبه بازیگر شده‌اند ولی زیاد‌هایشان اصلا جنم و کلاس یک بازیگر را ندارند.

   کلاس‌های بازیگری هم راه غلطی را به این بچه‌ها نشان خواهند داد. زیاد‌ها را دیدم که از خانه و زندگی‌شان در شهرستان زدند و آمدند کلاس‌های بازیگری تهران ثبتنام کرده‌اند.مگر این سینما چه مقدار ظرفیت برای این همه بازیگر دارد.

و حتمااز نظر شما قابلیت ستاره شدن را هم ندارند؟

 اصلا داخل این سخن بگویید‌ها نشوید که ستاره خواهد شد یا نمی‌شوند. همین که ما ده دقیقه تحمل‌شان کنیم معلوم است تماشاگر پرحوصله‌ای هستیم. واقعا نمی‌دانم چرا اینقدر بچه به سینمای ایران آمده‌اند.امسال یک تعداد می‌آیند سال سپس هم یک تعداد دیگر می‌آیند.زیاد از اینها اصلا چهارچوب بازیگری را نمی‌شناسند ولی چون عکس‌هایشان اینور و آنور چاپ می‌شود معروف خواهد شد.اما این علت نمی‌شود که بازیگر خوبی باشند.

   ما بازیگران خوبی در این سه دهه داشتیم که الان معلوم نیست کجا می باشند چون جای‌شان را زیاد از همین بچه بازیگرها گرفته‌اند.بازیگران جوانی که در این فیلم با آن فیلم هیچ تفاوتی در نوع ایفای نقش‌شان ندارند. هنگامی هم که قرار است ساعت هشت صبح سر فیلمبرداری حاضر باشند تازه ساعت یازده می‌آیند.

می‌دانم از بازی زنده‌یاد شکیبایی و پرویز پرستویی همیشه به نیکی یاد می‌کنید. آیا بازیگران فرد دیگر هم می باشند که بخواهید از آنها به گفتن شاخصدر سینمای ایران نام ببرید؟

  خسرو شکیبایی یک بازیگر حرفه‌ای می بود.  خودم ایشان را هنگامی که تا این مدت معروف نشده می بود برای بازی در فیلم «دادشاه» معارفه کردم. حتی گفتم خسروخان شما یک روز سوپراستار این سینما می‌شوی.

    اتفاقا بعدها در نیویورک مصاحبه‌ای از ایشان خواندم که در آن حرف های می بود سعید راد فلان سال این سخن را درمورد من حرف های می بود.آقای شکیبایی نمونه بارز یک استثنا در سینما است که هر ۱۵ سال یکبار خلق می‌شود.الان همه خودشان می باشند اما شکیبایی و پرستویی نمی‌شوند.چون پرستویی هم جزو آن استثناها است.

    همین جمشید هاشم‌پور و فریبرز عرب‌نیا و محمدرضا فروتن و چند نفر دیگر جزو استثناها می باشند. اینها آنقدر جنم داشتند که به این جایگاه رسیده‌اند.ولی زیاد تر بازیگران ما جنس بازی اختصاصی به خودشان را ندارند.

   اتفاقا یکی از دلایلی که امروز همه می‌خواهند بازیگر بشوند همین است که می‌بینند بازیگری آسان و تهی شده. فلان بازیگر را می‌بینند با خودشان می‌گویند چرا من بازیگر نشوم! من که از او خوشتیپ‌تر هستم و بهترم راه می‌روم، تازه دماغمم که بهتر عمل کردم بعد چرا بازیگر نشوم. اینها است که می‌گویم قاعده بازی در سینمای ما به هم خورده است.

سخن‌های شما را قبول دارم اما این که بگوییم عامل این مشکلات، سینمای دولتی است و اگر دولت پایش را بیرون بگذارد همه چیز حل می‌شود را زیاد‌ها قبول ندارند. چون همان‌ها فردا فریاد می‌زنند که ای داد، دولت هنر را بی‌پشتوانه گذاشته.

این مسائل هم امکان پذیر پیش بیاید اما متولیان امر باید یک راه چاره اصولی برای از بین بردن این مشکلات اشکار کنند و در این راه از توانایی بزرگان پشتیبانی بگیرند.بگذارید من یکجور دیگر مثال بزنم؛ الان ما کلی امکانات در سینماها برای تماشاگران مهیا کرده‌ایم تا همراه شوند فیلم ببینند.

   از رستوران و کافی شاپ گرفته تا چه و چه.اما باز هم مردم استقبال چشمگیری از فیلم‌ها نمی‌کنند چون فیلم خوب کم است. یقیناً احتمالا برخی‌ها نظر فرد دیگر راجع به کیفیت فیلم‌های سینمای ایران داشته باشند اما من به معنی واقعی سینمای حرفه‌ای به این قضیه نگاه می‌کنم.

   به برخی فیلم‌ها بودجه‌های کلانی تعلق می‌گیرد که متاسفانه خروجی موفقی که مشابه با بودجه‌اش باشد دیده نمی‌شود.ضمن این که در آن روی سکه،فیلمسازان بزرگی هم می باشند که چون به فیلم‌سازی حرفه‌ای باور دارند و از عوامل حرفه‌ای منفعت گیری می‌کنند مجبورند هزینه بیشتری برای ساخت اثرشان بپردازند اما چون بودجه با لیاقت‌ای به آنها تعلق نمی‌گیرد کم‌کار و گوشه‌گیر خواهد شد.

   به نظر من این حالت به زیان سینمای ما است.ضمن این که به حاشیه رفتن بزرگان سینما با این سیاست‌های نادرستی که داریم حال سینمای سرزمین را هر روز وخیم‌تر می‌کند. من متاسفم که باید بگویم امروز حتی زیاد از سوژه‌های مورد منفعت گیری در فیلم‌های ما را دنیا کنار گذاشته است؛ حتی هند‌ی‌ها هم دیگر از این فیلم‌ها نمی‌سازند. سینمای هند را مسخره کردیم سر خودمان آمد!

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی

[ad_2]

منبع