103

۴ علت که چرا سریال «در انتهای شب» را دوست داشتیم؟_آینده

[ad_1]
به گزارش آینده

جمعه قبل سریال «در انتهای شب» به آخر رسید. بعد از مدتها که پخش سریال‌های گوناگون در شبکه نمایش‌خانگی با انتقاد و نظرات منفی همراه می بود، این سریال با حجم بسیاری از نظرات مثبت روبه رو شد. «در انتهای شب» همانند هر تاثییر نمایش فرد دیگر، بدون ضعف نبوده است، اما نزدیک شدن آن به زندگی معمولی آدم‌های  قشر متوسط امروزه ایران و پرهیز از شعارزدگی، این سریال را به مقبولیت عام رساند. به بهانه آخر این مجموعه به آن پرداخته‌ایم.

هشدار: در این یادداشت خطر لو رفتن داستان «در انتهای شب» وجود دارد.

۱) داستان سریال «در انتهای شب»

«در انتهای شب» داستان زوجی است که بعد از ده سال زندگی تصمیم می‌گیرند از یکدیگر جدا شوند. اما زیاد تر از آن که داستان جدایی یک زوج باشد، توصیف طلاق در بین طبقه متوسط امروزی ایران می بود. احتمالا جذابیت این سریال هم از همین نقطه نظر باشد که نگاه مخاطب ایرانی تا به حال با این ریزبینی به یک طلاق در قشر متوسط و روشنفکر جامعه معطوف نشده می بود. طلاق در سینما و تلویزیون ایران تا به حال تنها دو‌حالت داشت، یا در سطح پایین جامعه به علت اعتیاد، کتک‌کاری، فقر و خلافکاری بوده و یا از جدایی دو نفر از بین مرفهان جامعه حکایت داشت؛ طلاقی که عمده ماجرایش پول می بود و دردهای بی‌دردی!

اما در انتهای شب زن و مردی را به عکس کشید که با عشق، عاقلانه، بدون چشم‌داشت یا برنامه‌ریزی مالی و تنها برای ویژگی‌های انسانی و روحی مشترک باهم ازدواج کرده‌اند. آنها سال‌ها برای همین ویژگی‌های انسانی از خودگذشتگی کرده‌اند. همانند هر انسان معمولی اشتباهاتی داشته‌اند و اکنون مجدد عاقلانه و بدون زیرسوال بردن انسانیت، می‌خواهند از هم جدا شوند.

احتمالا این سریال یادآور مثالهای مشهور خارجی همانند «صحنه‌هایی از یک ازدواج»، «با هم پیر نمی‌شویم»، «داستان ازدواج» و «کریمر علیه کریمر» باشد، اما نمی‌توان منکر این شد که برای اولین‌بار است که روال جدایی یک زوج با این ساختار را در یک تاثییر نمایشی ایرانی ناظر هستیم. اثری که طلاق را یک اتفاق نمی‌داند، یک مسیر می‌داند که زیاد پیش‌تر از جدایی از اتاق‌ خواب، از مسیر کاری، از نشنیدن و ندیده شدن، اغاز می‌شود و آرام آرام تبدیل به سونامی می‌شود.

 

روزهای سخت و فرساینده، در انتظار همه افرادی است که طلاق می‌گیرند و «در انتهای شب» این را هم به خوبی در قالب کاراکترها جای داده می بود. علاوه بر این، اتفاقات احساسی تازه‌ای که امکان پذیر برای هر فرد طلاق گرفته‌ای بیفتد و خلا روحی بعد از طلاق را به یک بحران جدی‌تری تبدیل کند. نگاه‌ها و قضاوت‌های مردم و سرنوشت و مشکلاتهای روحی فرزندی که در بین پدر و مادری که از هم حدا خواهد شد، همه با جزییات و با نگاه یک تماشاگر و نه قاضی در خلال داستان جای گرفته می بود.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

اما تنها نوشته طلاق نیست، آدمهای معمولی که در طبقه متوسط زندگی می‌کنند، ویژگی‌هایی دارند که نزدیک شدن به آنها اجتیاج به فهمیدن درستی از شرایط آنها دارد. آدم‌های داستان «در انتهای شب» همانند آدمها‌یی بودند که هر روز در زندگی آنها را می‌بینیم. فردی قهرمان قصه نبوده است و همه در جایگاه خود به گفتن انسان نادرست می‌کردند، دلسوزی داشتند، خسته می‌شدند و…..

آخر‌بندی این سریال هم از نکاتی می بود که مورد دقت مخاطبان قرارگرفت. این که می‌شود زمان داد و مجدد برگشت و از نو ساخت، احتمالا یک نوشته شعاری باشد، اما «در انتهای شب» این را نه در قالب یک شعار بلکه آرام آرام و در طی سریال به تماشاگر نشان داد و در واقع مخاطب را به پذیرفتن این نوشته رساند.

۲) کارگردانی سریال «در انتهای شب»

آیدا پناهنده با ساخت «در انتهای شب» اولین توانایی سریال‌سازی خود را پشت سرگذاشت. پناهنده و ارسلان امیری همسر او، سال‌ها است با همراهی هم در سینما فعال می باشند و جایزه‌های جهانی هم برای آثار خود دریافت کرده‌اند. اما درمورد «در انتهای شب» پناهنده در قالب یک سریال درام خانوادگی جمع و جور، دست به یک ساختارشکنی زد. سخن زدن از جزییات پشت پرده احساسی و جنسی در عرصه طلاق، اهمیت دادن به روح دو آدم زیاد تر از مسایل دیگر در زندگی زناشویی و نزدیک شدن به روابط انسانی که پیش از آن حتی نشان دادن آن در تعداد بسیاری از آثار خانوادگی ممنوع و تابو می بود، اهمیت کار پناهنده را برجسته می‌کند.

104

در مثالی دقیق‌تر، درست است که سکانس رقص بهنام و مادرش در آسایشگاه سالمندان از خروجی پلتفرم حذف شد، اما این سکانس در ذهن مخاطب ماند. چون  یک کارگردان تصمیم گرفته می بود بعد از سال‌ها یک صحنه طبیعی و واقعی از زندگی یک مادر و پسر را به نمایش بگذارد. ‌

پناهنده در ظاهر کار سختی نداشت، او قرار می بود زندگی یک زوجی که طلاق گرفته‌اند و داستان پرتکراری در جامعه است را روایت کند. اما نزدیک شدن به آدم‌ها و بدون قضاوت از زیر و بم یک ناکامی عاطفی سخن زدن، برگ برنده او در این سریال می بود. نگه داری جذابیت با ریتم مناسب و این چنین ناچار نکردن مخاطب به جستوجو کردن یک داستان طویل خانوائگی به سبک سریال‌‌های ترکی، هم دیگر ترفندی می بود که کارگردانی سریال را مورد دقت قرار می‌دهد.

۳) عوامل فنی سریال

طراحی صحنه، فیلمبرداری و گریم، یکی از با اهمیت ترین ارکان بصری سریال «در انتهاب شب» بودند که در کنار عوامل دیگر به جذابیت و دیده شدن آن پشتیبانی کردند. هنگامی قرار است یک مجموعه از زندگی مردم عادی روایت کند، باید علاوه بر قصه و کاراکترها، همه المان‌های آن هم نشان دهنده طبقه و نحوه زندگی این قشر باشد.

در اینجا اهمیت طراحی صحنه خودش را مشخص می کند و کار محسن شاه ابراهیمی به گفتن مدیر طراحی صحنه به چشم می‌آید. خانه ماهی و بهنام یک آپارتمان نوساز در یک ساختمان معمولی و بدون هیچ تجملاتی است. وسایل خانه نشان دهنده این است که یک زوج سال‌ها تلاش کردند و وسایلی را با پشتیبانی هم خریداری کردند. خانه پدر ماهی هم یک خانه سنتی است که پیرمردی تنها در آن ساکن است.

در این بین تقاوت بین خانه یک زوج روشنفکر با خانه یک زن از طبقه پایین جامعه در همان ورودی در دو خانه اشکار است. یک چوب رختی ساده با سبد حصیری خریدی که به دیوار ورودی آویزان است خود گویای تفاوت تفکر دو زن در دو خانه گوناگون است.

قاب‌بندی‌ها و بازی با نور که توسط فرشاد محمدی به گفتن فیلمبردار در این سریال انجام شده می بود، به باور پذیری هرچه زیاد تر سریال «در انتهای شب» زیاد پشتیبانی کرد. در شرایط احساسی و پرتنش قصه ما مدام تصاویر ضدنوری را می‌دیدیم که کاراکترها در میانه روشنی و تاریکی گیر افتاده بودند.

این ترفند در صحنه‌های آسایشگاه‌ سالمندان زیاد تر از همه به چشم می‌آمد. نقش گریم را هم نمی‌توان نادیده گرفت که اتفاقا گریم کاراکترهای معمولی در دل یک زندگی روزمره زیاد تاثیرگذارتر از گریم‌های سنگین برای نقش‌های خاص در باورپذیری یک شخصیت نقش دارد. ما زنی را می‌دیدیم که شب تا صبح در ماشین خوابیده و اکنون با همان صورت نامرتب باید به سر کار برود. یا در دادگاه با فکری پرمشغله دیگر حوصله‌ای برای آرایش ندارد.

۴) گروه بازیگران

اینطور به نظر می‌رسد که انتخاب بازیگران سریال «در انتهای شب» زیاد تر از آنکه به قوت بازی بازیگران دقت داشته باشد، بر پایه ظاهر آنها اتفاق افتاده. پارسا پیروزفر با فیزیک و ظاهری که تا این مدت هم در نیمه پنجاه سالگی از نظر طیف وسیعی از جامعه یک مرد دلنشین به نظر می‌رسد، پناهنده را به این سمت برده که او می‌تواند نقش یک استاد خوشتیپ که دل دانشجوی خودش را می‌برد را بازی کند.

مردی که سختی‌های زندگی او را شکسته کرده، اما هم چنان از نظر ظاهری برای هر زنی دلنشین است. اما واقتیت غیرقابل تکذیب این است که کاراکتری که پناهنده نوشته بر بازی پیروزفر سوار است و زیاد تر جذابیت داستان می بود که علتدیده شدن بازی او می‌شد و او آورده‌ای برای نقش نداشت.

105

هدی زین‌العابدین چهره شرقی و مصممی دارد که با ساختار کاراکتر ماهرخ کاملا همخوانی داشت. زین‌العابدین برای رسیدن به شخصیت ماهرخ تلاش کرده می بود و این کاملا مشهود می بود، اما تفاوت ملموسی با دیگر بازی‌هایی که تا به حال از او دیده‌ایم در این سریال نداشت. در این عرصه هم پناهنده و داستانش به پشتیبانی کاراکتر و بازیگر آمده بودند و جذابیت شخصیت و هدایت کارگردان، از ماهرخ زنی قوی و زخم‌خورده در دل جامعه امروز ساخته می بود.

یکی از اتفاقات دیدنی سریال «در انتهای شب» قوت بازی بازیگران مکمل می بود. علیرضا داودنژاد در نقش پدر ماهرخ، رایان سرلک در نقش فرزند ماهرخ و بهنام، پدرام شریفی در نقش رضا، سحر گلدوست در نقش ثریا و نسرین نصرتی در نقش حکیمه، بازی‌های زیاد قابل قبول و دیدنی داشتند. در این بین بازیگرانی هم بودند که تنها در یک یا دو تکه از سریال وجود داشتند، همانند سیامک صفری در نقش محضردار یا احترام برومند در نقش مادر بهنام که به بدنه قصه پشتیبانی می‌کردند و کاراکترهای مکمل قصه را به خوبی برای مخاطب بازآفرینی کرده بودند.

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی

[ad_2]

منبع