بامزهترین صحنههای سهگانه «ارباب حلقهها» که هیچ زمان از یاد نمیروند_آینده
[ad_1]
به گزارش آینده
مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» به جستوجو ویژگیهای شاخص بسیاری که دارند، زیاد مورد دقت مخاطبان سینمایی می باشند. بامزه و کمیک بودن را به سختی میتوان یکی از شاخصههای سهگانهی «ارباب حلقهها» دانست. بامزهترین صحنههای سهگانهی «ارباب حلقهها» را نمیتوان به آسانی اشکار کرد، چرا که جنگ، سایرون و گولم شوخی بردار نیستند.
از آن جایی که ماجراهای دنیای «ارباب حلقهها» با آخر یافتن دنیا ربط دارد و بیشتر شخصیتهای آن خودشان را افرادی جدی میدانند، بیشک باید بپذیریم که حتی اگر صحنههای بامزه و لحظههای کمیک در این فیلمها اشکار کنیم، باید انتظار داشته باشیم که آنها نسبت به کمدیهای معمولی تیرهتر و تلختر باشند.
اگرچه همه شخصیتهای «ارباب حلقهها» حس شوخ طبعی دارند، اما باید زیاد تر آن را کنار بگذارند و حواسشان را جمع کنند. شخصیتهای مهم مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» شخصیتهایی می باشند که مدام در معرض خطر قرار دارند و از آن جایی که باید همیشه حواسشان جمع باشد، شوخی کردن برایشان مقداری دشوار است. با وجود همه این مسئلهها، بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» صحنههایی دلنشین می باشند و در طول سه فیلم میتوان با مقداری دقت بیشتر آنها را اشکار کرد. همان گونه که انتظار میرود زیاد تر صحنههای بامزهی این مجموعه فیلمها ناشی از رویارویی شخصیتهای گوناگون است.
از آن جایی که زمین میانه در بدو نابودی قرار دارد، نمیتوان انتظار داشت که اتفاقات احمقانه و خندهدار رخ دهند، چرا که هر اتفاق نادرست میتواند تبدیل به آخرین نادرست شود و زمین را به نابودی بکشاند. از دیوانگیهای مری و پاپین گرفته تا نقل قولهای خندهدار گیملی، میتوان در مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» لحظاتی را یافت که میتواند مخاطبان را به خنده بیاندازد. پتر جکسون سهگانهی «ارباب حلقهها» را به شکلی خارق العاده ساخته است. این سهگانه هم اکشن است و هم فانتزی و اکنون درمییابید که علاوه بر درام، کمدی هم هست. بامزهترین صحنههای سهگانهی «ارباب حلقهها» از به یادماندنیترین صحنههای آن می باشند.
۱۰. مری و پاپین به شکلی اتفاقی آتشبازی را اغاز میکنند
فیلم: یاران حلقه (The Fellowship of the Ring)
مری و پاپین دو تن از بامزهترین شخصیتهای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» می باشند و پیتر جکسون بلافاصله سپس از این که مخاطبان با این شخصیتها آشنا خواهد شد، بامزهبودن این دو شخصیت را به آنها ثابت میکند.
این دو نفر همان گونه که برنامهریزی کرده بودند، در جشن تولد بیلبو آشوب به پا میکنند و داخل انبار ترقههای گندالف خواهد شد؛ جادوگر پیر این ترقهها را برای به نمایش در آوردن سپس از پایان تولد با خودش آورده می بود. اگرچه این دو شخصیت دوستداشتنی بلافاصله سپس از این که آلات آتش بازی گندالف در مقابلشان به آتش کشیده خواهد شد، زیاد سریع در مییابند که از آن چه پیشبینی میکردند بیشتر گند زدهاند .
این اتفاق در نهایت علتآشنایی این دو هابیت با گندالف شد و آنها را داخل یاران حلقه کرد. از همین اتفاق می بود که سفر مری و پاپین به شکلی واقعی اغاز شد. آنها از همینجا و با همین کار خندهدار که تبدیل به یکی از بامزهترین صحنههای مجموعهی «ارباب حلقهها» شده است، تبدیل به یاران حلقه شدند.
یکی از مهمترین دلایل کارایی این صحنه عکس العمل استادانه، خاص و متفاوت بیلی بوید به نور ناشی از آتشبازی است. این بازیگر باور کرده می بود که آتش به زودی به صورتش برخورد خواهد کرد. جیغی که پاپین میکشد، در واقع بیلی بوید است که از برخورد آتش به صورتش و سوخته شدن توسط آن ترسیده است؛ یقیناً جیغ بوید به خوبی با شخصیت پاپین مشابه شد و توانست به ماندگاری این صحنه پشتیبانی کند.
با وجود این که این همه سال از زمان ساخته شدن سهگانهی «ارباب حلقهها» قبل است، این صحنه که طی آن مخاطبان برای نخستین بار با مری و پاپین واقعی آشنا خواهد شد، تا این مدت هم میتواند مخاطبان را به خنده بیاندازد.
به لطف کارگردانی درخشان پتر جکسون و درخشش ستارههایی که در این صحنه وجود دارند، این صحنه تبدیل به یکی از بامزهترین صحنههای مجموعهی «ارباب حلقهها» شده است. بیلی بوید و دومینیک موناگان در این صحنه به خوبی با یکدیگر همکاری میکنند و نشان خواهند داد که شیمی خاصی بینشان بر قرار است. این شیمی با پیش رفتن داستان بیشتر هم میشود، اما همهچیز از همین صحنه اغاز میگردد.
۹. بیلبو از خانوادهی گسترش یافتهاش متنفر است

- فیلم: یاران حلقه (The Fellowship of the Ring) – نسخهی طویل
تالکین در رمانهای خود به خوبی نشان داده است که بیلبو در حالی که بزرگ میشده مدام در تلاش بوده است تا هیچ ارتباطی با اقوام و خویشاوندان خود نداشته باشد. پیتر جکسون میخواست یقین شود که این جنبه از شخصیت بیلبو هم به خوبی از کتابها به سینما منتقل میشود. او این کار را وقتی انجام داد که بیلبو در حال سلام و احوالپرسی کردن با مهمانهای تولد خودش است.
در حالی که بیلبو قدم میزند و به مهمانهای تولد خود خوشامد میگوید، یک دفعه یکی از اقوام دور خود را ملاقات میکند. این فرد فردی است که بیلبو هیچ علاقهای به ملاقات کردن با او ندارد. بیلبو به جای مواجه شدن با او و حل کردن موقعیت پیش آمده، فرودو را به کناری میکشد و تا وقتی که اقوامش دور شوند، مخفی میماند.
این صحنه که یکی از بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» است، هنگامی که نگاهی بیاندازید به وقایع فیلم «هابیت: نبرد پنج ارتش» (The Hobbit: The Battle of the Five Armies) بامزهتر هم میشود. اگرچه خوانندگان کتاب و طرفداران تالکین از سالها پیش بر این مسئله و کینهی بیلبو نسبت به اقوامش آگاه بودند، اما مخاطبان سینمایی تا زمان انتشار شدن «هابیت: نبرد پنج ارتش» موفق نشد به این مسئله پی ببرند. در «نبرد پنج ارتش» هنگامی که بیلبو از ماموریت خود در اربور به خانه باز میگردد، از روبه رو خانههای اقوامش بدون این که حرفی بزند رد میشود و از محلهی شایر خارج میگردد.
بیشک همان فامیلی که بیلبو در مراسم تولدش مشاهده میکند، یکی از افرادی است که در همین محله سکونت دارد. به نظری بیلبو، اقوام او مدام چشم به راه بودهاند تا اتفاقی برای او پیش بیاید تا آنها بتوانند داراییهای او را صاحب شوند. صحنهای که در آن بیلبو از دست اقوام خود مخفی میشود، اگر تاریخچهی این شخصیت و جنگهایی را که او در آنها شرکت داشته و ناممکنهایی را که او ممکن کرده است بدانید، خندهدارتر هم میشود. اقوام بیلبو بگینر برای او از آژدهاها و شیطان هم ترسناکترند و او حتی حاضر نیست با آنها رو در رو شود.
۸. آنها یک غول غارنشین دارند

- فیلم: یاران حلقه (The Fellowship of the Ring)
برومیر الزاما بامزهترین شخصیت زمین میانه نیست. طبق معمول او را میتوان در سطح زمین دید. تنها وقتی که فردی او را زیر سطح زمین میبیند، هنگامی است که او با مری و پاپین است؛ افرادی که در آن زمان برومیر آنها را زیر بال و پر خودش گرفته می بود تا از آنها محافظت کند. هر چه داستان پیشتر میرود، رابطهی برادرانهای که بین برومیر و دو هابیت شکل گرفته است، پرقدرت میشود.
اگر این رابطه و رفاقت شکل نمیگرفت، به گمان زیاد مخاطبان هیچ زمان اطلاعات بسیاری درموردی برومیر به دست نمیآوردند، چرا که او برای به انجام رساندن ماموریت آن جا می بود، نه برای دوست اشکار کردن و رفاقت کردن با هابیتها.
با وجود همه آن چه حرف های شد، برومیر ادا کنندهی یکی از بامزهترین نقل قولهای تکه اول مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» است. طی یکی از تلخترین لحظاتی که این تیم با آن روبه رو میشود، یعنی ماجراهای آنها در معادن موریا، آنها در مییابند که در روبه رو گروهی خطرناک از اورکها قرار گرفتهاند و یقیناً که آن اورکها تنها نیستند.
برومیر جرأت میکند و از لای در نگاهی به ارتش مخوف دشمن میاندازد و در بین آنها یکی از خطرناکترین دشمنان زمین میانه را میبیند؛ یک غول غارنشین. او به جای این که وحشت کند، خبر وجود یک غول غارنشین را به بیحسترین شکل ممکن و با بیتفاوتی محض گفتن میکند.
برومیر با این دیالوگ خنثی و بی حس خود تناقصی شگفت خلق میکند. همه وحشتزده می باشند و همه میدانند که غول غارنشین چه حاضر خطرناکی است؛ حتی خود برومیر هم بر این مسئله واقف است. لحن خشک او علتمیشود مخاطب ابتدا دچار سردرگمی شود و سپس هنگامی که معما را در ذهن خود حل کرد به آن بخندد.
این صحنه یکی از بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» است و یکی از مهمترین دلایل قوت زیاد آن توانایی بالای شان بین در ادای جملات است. بین بازیگری است که میتواند به شدت دراماتیک باشد و هنگامی که از او بخواهید میتواند بیحسترین دیالوگ ممکن را به زبان بیاورد.
۷. انتها تصمیم میگیرند مری و پاپین را اورک ندانند

- فیلم: دو برج (The Two Towers)
تریبیرد هم یکی دیگر از شخصیتهای متفاوت و شگفت زمین میانه است. او به جز همنوعان خودش یعنی انتهای دیگر، هیچ حاضر فرد دیگر را به درستی فهمیدن نمیکند. او برای زمان وقتی طویل از اجتماع دور بوده است و دنیا بدون او به حرکت خود ادامه داده و اکنون دیگر زمانها از آخرینباری که تریبیرد چیزی به نام جامعه را دیده است میگذرد.
علاوه بر این مسئله، یک تکتهی دیگر هم وجود دارد. تریبیرد فکر میکند بجز هم نوعان خودش، هر کس فرد دیگر که به او نزدیک میشود تصمیم دارد او را نابود کند. تعداد انتها هر روزه به دست سارامون کمتر خواهد شد و از دست تریبیرد هیچ کاری ساخته نیست.
بنابر آن چه حرف های شد، هنگامی که تری بیرد برای نخستین بار مری و پاپین را میبیند، بر پایه غریزه فکر میکند آنها هم دشمن خودش و همنوعانش می باشند. هر چه نباشد این درخت پیش از این هیچ زمان یک هابیت ندیده می بود.
تا جایی که به تریبیرد مربوط میشود مری و پاپین میتوانند ارکهای تحول شکل دادهای باشند که فرستاده شدهاند تا جنگل را نابود کنند. به همین علت است که هنگامی تریبیرد به دوستان خود میرسد، پیش از این که درموردی رفتن به جنگ با آنها مشورت کند، درموردی ماهیت مری و پاپین با آنها سخن میزند. یقیناً نه مری و پاپین و نه مخاطبان از این حقیقت آگاه نیستند.
درست هنگامی که همه منتظرند تا نظر نهایی درختان یا همان انتها درموردی رفتن با نرفتن به جنگ را بشنوند، در مییابند که آنها تا اکنون در حال او گفت و گو کردن درموردی چیستی مری و پایپنز بودهاند و در واقع تازه توافق کردهاند که آنها راستگو می باشند.
این انتظار و سپس رسیدن به نتیجهای متفاوت که بدیهی بوده است، میتواند علتخنده شود. حتی اگر چندمینبار است که این مجموعه فیلمها را تماشا میکنید باز هم با این صحنه خواهید خندید. این صحنه یکی از بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» است و میتواند مخاطبان را به واسطهی غافلگیری به خنده بیاندازد.
۶. لگولاس و گیملی مسابقهی نوشیدن میگذارند

- فیلم: برگشت پادشاه (Return of the King) – نسخهی طویل
رابطهی دوستانهی بین لگولاس و گیملی را احتمالا بتوان یکی از زیباترین روابط دوستانهی زمین میانه نامید، اما علاوه بر این، این رابطه منبع برخی از بامزهترین لحظات کمیکی است که در این مجموعه فیلمها رخ خواهند داد. دعواهای لفظی بین این دو شخصیت در اغاز تکه نخست این مجموعه فیلمها علتمیشود لحظاتی کمیک در تاریکترین لحظات ممکن برای شخصیتها خلق شود. هنگامی که لگولاس و گیملی از مرز نفرت بین کوتولهها و الفها عبور میکنند با شوخیهای لفظی و دست انداختن یک دیگر در نبردهای خونین و مرگباری همانند نبرد هلمز دیپ به مخاطبان ثابت میکنند که دوستی آنها از خشونت و خونریزیای که در اطرافشان جریان دارد پرقدرت است.
یکی از به یادماندنیترین صحنههای این دو دوست با یکدیگر فقط در نسخهی طویل سومین تکه از مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» وجود دارد. تا این مدت فردی نمیداند چرا این صحنه فقط در نسخهی طویل وجود دارد، چون این صحنه به خوبی رابطهی دوستانهای که بین گیملی و لگولاس وجود دارد را به عکس می کشاند و مخاطبان به پشتیبانی آن میتوانستند بهتر با درونیات این دو شخصیت آشنا شوند. همان گونه که در طول فیلمها به خوبی آشکار و اشکار است، گیملی و لگولاس تقریبا در همهچیز با یکدیگر رقابت دارند و این رقابت همیشگی آنها در نهایت آنها را داخل یک مسابقهی نوشیدن میکند.
سپس از پیروزی در هلمز دیپ، در جشنی که سپس از آن گرفته میشود، لگولاس و گیملی بر سر نوشیدن با یکدیگر مسابقه خواهند داد. هر چه بازی پیشتر میرود، گیملی بیشتر و بیشتر تحت تاثییر نوشیدنی قرار میگیرد، در حالی که به نظر میرسد نوشیدنیها هیچ اثری بر روی لگولاس ندارد.
درست هنگامی لگولاس میخواهد اعتراف کند که چیزی حس میکند، گیملی بیهوش میشود. این صحنه که در آن دو دوست در نشاط سپس از پیروزی کنار یکدیگر قرار میگیرند و با یک بازی دوستانه نشاط خود را با یکدیگر تکه میکنند، با توانایی بالای جکسون و بازیگران این دو شخصیت یعنی جان ریس-دیویس در نقش گیملی و اورلاندو بلوم در نقش لگولاس تبدیل به یکی از بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» شده است.
۵. سم و گالوم درموردی سیبزمینیها او گفت و گو میکنند

- فیلم: دو برج (The Two Towers)
در بیشتر اوقات رابطهی بین سم و گالوم منبعی است از مخالفتها و درگیریهای لفظی بیآخر. هر فردی که رابطهی این دو شخصیت طی مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» را دیده باشد به خوبی میداند که این دو نفر همانند شب و روز می باشند و در هیچ عرصهای با یکدیگر تفاهم ندارند.
کشمشکش مداومی که در طول طی کردن مسیر به موردور بین این دو شخصیت جریان دارد، استرس بیشتری را به فرودو داخل میکند و او را بیشتر از پیش به فروپاشی روانی نزدیک میگرداند. هیچ چیز نمیتواند بین سم و گالوم صلح تشکیل کند. بیاعتمادی ذاتی سم نسبت به گالوم علتمیشود او به شدت این حاضر را تهدید کند.
گالوم در جواب این تهدیدهای سم انواع و اقسام جرمها را به او نسبت میدهد و فرودو را نسبت به او بیمطمعن میکند. گالوم تلاش میکند به فرودو بقبولاند که فرد محبوب او قرار است به او خیانت کند. گالوم با همه توان در تلاش است تا رابطهی بین سم و فرودو را خراب کند.
غذا یکی از بزرگترین چیزهایی است که گالوم و سم همیشه بر سر آن به مجادله میپردازند. هنگامی که آنها برای مصرف کردن یک قولی غذایی در دو برج توقف میکنند، به نظر میرسد این دو نفر نمی توانند بر سر نحوهی طبخ خرگوشی که شکار کردهاند به توافق برسند. هنگامی که در نهایت غذا آماده میشود، او گفت و گو مهم سر میگیرد.
سپس از آماده شدن غذا، سم میگوید که آرزو دارد مقداری سیبزمینی هم داشت تا تواناییی خوردن این قولی غذایی دلانگیزتر میشد، گالوم با شگفتی به سم خیره میماند. گویا به کلی داخل خلسه شده است.
سم ناچار میشود به طور کامل به گالوم که وقتی یک هابیت بوده است و باید سبزیجات را بشناسد توضیح دهد که سیب زمینی چیست. گذر سالهای زیاد با گالوم مهربان نبودهاند و او خاطرات سالهای هابیت بودن خود را به کلی فراموش کرده است. این صحنه که در آن سم تلاش میکند به گالوم توضیح دهد که سیب زمینی چیست، یکی از بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» است.
۴. گیملی از آراگورن میخواهد که او را پرتاب کند

- فیلم: دو برج (The Two Towers)
یکی از مهمترین ویژگیهای فردی گیملی که علتمیشود مخاطبان او و شخصیتش را بشناسند، غرورش است. هر زمان که فردی برای کوتوله بودنش به دیدهی تحقیر به او مینگرد، او به هر طریقی که ممکن باشد به آنها میفهماند که نادرست فکر میکردهاند. او همه سوتفاهمهایی را که اطرافیانش امکان پذیر دچار آنها شوند رفع میکند.
سوتفاهماتی همانند عقاید اشتباهی که اطرافیانش دارند؛ آنها نظر دارند هیچ کوتولهی زنی وجود ندارد و فرزندان کوتولهها از زمین متولد خواهد شد. او هیچ زمان از هیچفردی پشتیبانی قبول نمیکند و بهترین مثالی این چنین رفتاری از گیملی وقتی است که او و یاران حلقه در معادن موریا قرار دارند و معادن سقوط میکنند.
هنگامی که برای نجات یافتن از فروپاشی معادن موریا، آراگورن برای نجات دادن هابیتها اغاز به پرتاب کردن آنها میکند، گیملی اشاره میکند که هیچکس حق ندارد کوتولهها را پرتاب کند. او هر جور که میتواند بدون دریافت پشتیبانی خودش را نجات میدهد. این ویژگی اما هنگامی که جلوتر میرویم تحول میکند.
در نبرد هلمز دیپ، بین جایی که گیملی و آراگورن قرار گرفتهاند و جایی که نبرد در آن جریان دارد، شکافی تشکیل میشود. اینبار گیملی از آراگورن میخواهد که او را پرتاب کند. او به گمان زیاد برای وجود داشتن در دل خطر و ناکامی دادن لگولاس در نبرد چه فردی میتواند بیشتر ارک بکشد به قدری شوقزده است که فراموش کرده است فردی حق ندارد یک کوتوله را پرتاب کند.
در یکی از سختترین و تاریکترین لحظات مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها»، گیملی به آراگورن نگاه میکند و از او میخواهد که پرتابش کند، چرا که او نمیتواند به تنهایی تا این اندازه بپرد. آراگورن به سخن بگوییدهای قبلی گیملی اشاره میکند و میگوید که هیچ زمان یک کوتوله را پرتاب نخواهد کرد.
در جواب به این جواب آراگورن، گیملی از او میخواهد که هیچ زمان به این قضیه در روبه رو لگولاس اشارهای نکند. این صحنه که یکی از بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» است، یک بار دیگر ذات رقابتطلب گیملی رابه عکس می کشاند و مشخص می کند که دوستی بین او و لگولاس اگرچه زیاد نزدیک است، اما همچنان میتواند علتخنده شود.
۳. سم، مری و پاپین مزاحم نشست سران خواهد شد

- فیلم: یاران حلقه (The Fellowship of the Ring)
به نظر میآید هابیتها هیچ زمان نمی توانند تشخیص دهند که اجازهی شنیدن چه سخنهایی را دارند و چه چیزهایی را نباید بشنوند. هر چه نباشد یکی از دلنشینترین صحنههای ابتدایی فیلم که در آن اخلاقیات هابیتها معارفه خواهد شد، وقتی است که سم به سخنهای خصوصی گندالف و فرودو درموردی رفتن او از شایر گوش میدهد.
مری و پاپین به جستوجو فرار از دست صاحب مزرعهای که به شکل ممنوعه در آن بودند، داخل سفر یاران حلقه خواهد شد. هابیتها شخصیتهایی بیقید و بند می باشند که زندگی را زیاد سخت نمیگیرند و هر چه را که بخواهند میشنوند و هر چه را که بخواهند میگویند.
بنا بر آن چه حرف های شد هنگامی که هابیتها زمان برگزاری نشست سران از پشت بوشهها بیرون پریدند، هیچکس نباید شگفتی میکرد. اگر قرار باشد دوست آن ها فرودو جایی برود، آنها هم باید درموردی رفتن او سخن بگویید کنند و چانه بزنند و در کنار او باشند؛ بدون دقت به این که این سفر میتواند تا چه اندازه خطرناک باشد.
پاپین تا جایی پیش میرود که ادعا میکند میتواند هوشمندیای که این گروه به آن نیاز دارد را به آن اضافه کند. اگرچه او زیاد سریع مشخص می کند که حرفش زیاد مهم نیست؛ چرا که نمیتواند واژهی مناسب را برای توصیف کردن ماجراجویی پیش روی این گروه اشکار کند.
این صحنه یکی از بامزهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» است. در این صحنه نه تنها ویژگیهای ذاتی هابیتها به عکس کشانده میشود، بلکه مقدار حماقت آنها هم به مخاطبان نشان داده میشود.
هیچ کدام آنها نمیدانند همراهی با فرودو تا چه اندازه میتواند خطرناک باشد و هیچ کدام انها نمیدانند که امکان پذیر در این مسیر جان خود را از دست بدهند، اما بدون دقت به این چیزها داخل او گفت و گو خواهد شد و بدون این که به نتایج بیاندیشند سخن میزنند. بزرگان جمع در این صحنه ترجیح خواهند داد به حماقت هابیتها گوش دهند به جای این که داخل او گفت و گوهای بیپایان با آنها شوند.
۲. پاپین خواست صبحانهی دوم میکند

- فیلم: یاران حلقه (The Fellowship of the Ring)
در اغاز اغاز ماموریت خطرناک و حیاتی گروه یاران حلقه، به نظر میرسد پاپین تا این مدت عظمت این ماموریت را فهمیدن نکرده است. او با لذت و نشاط حاضر در یک پسر بچه که به سادگی میخواهد بقیهی دنیا را ببیند اطراف را جست و جو میکند و به همهچیز دست میزند و به گوشه و کنارهها سرک میکشد، بدون دقت به موجودات خطرناکی که امکان پذیر در این گوشه و کنارهها چشم به راه او باشند.
او در همه طول سه تکه حماسهی «ارباب حلقهها» این حس کنجکاوی خود را نگه داری میکند؛ همانند وقتی که پالانتیر را بر میدارد چرا که میخواهد بداند کاراییاش چیست. او هیچ توجهی به خطرات حاضر در اعمالش نمیکند و فقط با معصومیت آنها را انجام میدهد.
به گمان زیاد نخستین نشانههای بیخبری پاپین از سفر خطرناک و مهمی که بخشی از آن است، پیش از رسیدن هابیتها و آراگورن به ریوندل برای نخستینبار، خودش را مشخص می کند. چهار هابیت میایستند تا مقداری استراحت کنند. آنها تا این مدت از جایی که شب قبل را در آن گذراندهاند زیاد دور نشدهاند.
آراگورن به آنها هشدار میدهد که باید به حرکت ادامه دهند و جز تا وقتی که هوا برای دیدن زیاد تاریک است، نایستند. پاپین اما همانند همیشه با او ناموافق است. گویا شکم او غرغر میکند و او اکنون هیچ چیز را بیشتر از ان نمیخواهد که توقفی کند و چیزی بخورد.
او میایستد و اهمیت صبحانهی دوم را توضیح میدهد و هنگامی که میفهمد آراگورن هیچ خبری از قولهای غذایی هابیتها ندارد، بیشتر علاقهمند به توضیح دادن میشود. این دیالوگهای پاپین هم مخاطبان را به خوبی با فرهنگهای گوناگون هابیتها آشنا میکند و هم برتریهای گوناگون او را به نمایش میگذارد.
پاپین به طوری طلب صبحانهی دوم میکند و به قدری بیخیال است که گویا دنیا در حال نابود شدن نیست. پاپین یکی از یاران حلقه است، اما گویا هیچ توجهی به مناسبات جهان اطراف خود ندارد. او مردی است که گویا قوانین برایش تعریف شده نیستند. همین ویژگیهای پاپین است که این صحنه را به یکی از بهترین صحنههای مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» تبدیل میکند.
۱. لگولاس و گیملی تعداد افرادی که میکشند را میشمارند

- فیلم: دو برج (The Two Towers) و برگشت پادشاه (Return of the King)
همان گونه که پیش از این به آن اشاره کردیم، دوستی بین لگولاس و گیملی یکی از سرگرمکنندهترین روابطی است که در این سهگانه ناظر آن هستیم. رقابت شدید بین کوتولهها و الفها که در ابتدا بوی دشمنی میدهد، کم کم این دو دوست را تبدیل به دو بازیکن میکند که در بازیهای گوناگون با یکدیگر رقابتی دوستانه میکنند.
این رقابت بین این دو دوست بیشتر از همیشه هنگامی نمایان میشود که آنها در نبردهای مهم، تعداد افرادی که میکشند را میشمرند و هر کدام آنها تلاش دارد بیشتر از فرد دیگر دشمن بکشد. نخستین مثالی این چنین رقابتی در نبرد هلمز دیپ رخ میدهد.
لگولاس و گیملی در این نبرد تعداد افرادی که کشتهاند را با هر کشته فریاد میزنند، به طوری که فرد دیگر در نظر دیگر زمین نبرد صدای آنهارا بشنود. همان گونه که در نسخهی طویل اشکار میشود، گیملی با کشتن ۴۳ نفر از یاران دشمن، موفق میشود لگولاس را که ۴۲ نفر را کشته است در این بازی ناکامی دهد.
اگرچه، لگولاس به اورکی تیر انداخته می بود و او را کشته می بود، اما گیملی ادعا میکرد که پیش از برخورد تیر لگولاس به او، خودش او را کشته است. اگر گیملی افترا بگوید نتیجه برابر میشود. این نبرد دوستانه تا «برگشت پادشاه» هم ادامه مییابد و این دو دوست در هر نبرد تعدا کشته شدگان را به طوری فریاد می زنند که فرد دیگر بشنود.
یکی از بامزهترین صحنههای این نبرد دوستانه هنگامی است که لگولاس فرستاده میشود تا یکی از موماکیلها یا همان موجودات غولپیکر همانند به فیلها را بکشد. لگولاس از این حاضر عظیم بالا میرود و سپس از این که همه اورکها را میکشد، خود جانور را هم نابود میکند و برای این که پیروزیاش را دراماتیکتر نمود دهد با پریدن از روی تنهی این حاضر در حال سقوط کردن، روی زمین فرود میآید.
گیملی بلافاصله به او یادآور میشود که بدون دقت به حجم و مقدار تاثیرگذاری کشتن، این هیولا هم فقط یکی محسوب میشود. این صحنه در یکی از خونینترین نبردهای این مجموعه رخ میدهد و با دقت به محیط اطراف، سخنهای این دو دوست زیاد خندهدار به نظر میرسد.
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها
[ad_2]
منبع