سینمای ایران از مد افتاده/ بلیت سینما باتوجه به قیمتها گران نیست اما باتوجه به کیفیت فیلم ها مفت گران است!_آینده
 [ad_1]
به گزارش آینده
درستکار که منتقد سینما است توضیحات دقیقتری درمورد حالت سینمای ایران مخصوصا در سالی که گذشت اراعه میدهد که در ادامه میخوانید.
میخواهیم کیفیت فیلمهایی که در سال قبل در سینمای ما اکران شد و کیفیت آثاری که صدرنشین گیشه بودند را بازدید کنیم. شما کیفیت فیلمها را چطور برسی میکنید؟
همانند همیشه میشود او گفت که فیلمهای صدرنشین گیشه فاقد کیفیت و فاقد بنیان نقد شدن می باشند؛ در واقع فیلمهای به نقد درنیامدنی می باشند. بر همگان روشن است که این آثار با گفتن این که جامعه ایران مضطرب، غمگین و غمگین است و ما باید بتوانیم یک خوراک شاد به جامعه بدهیم، نسخهای برای خودشان نوشتهاند و آن را اجرا میکنند که به نظرم نه آنها میتوانند جامعه را شاد کنند، نه میتوانند اتفاقی رقم بزنند و نه این که قوت ماندگاری دارند. نسخهای که در قالب شاد کردن جامعه مینویسند و به خود ماموریت خواهند داد که ما ماموریت داریم که جامعه را شاد کنیم، زیاد تر ماحصل بیبرنامگی نظام سینمایی است، که اصلا برنامهای ندارد در نتیجه آنهایی که از جنبه تجاری به سینما نگاه میکنند، شاه کلیدی اشکار میکنند، بر پایه آن فیلمی میسازند و تاثییر را روانه بازار میکنند، منهای فسیل که مقداری بهتر از دیگر آثار می بود، اما در کل واقعا هیچ کدامشان قابلیت نقد ندارند و مجموعا فاقد کیفیت می باشند.
یعنی «فسیل» قابلیت نقد کردن دارد؟
«فسیل» هم ندارد، فقط مقداری بهتراز آنها است.
آقای درستکار شما گفتید که همانند همیشه کیفیت فیلمهایی که در صدر گیشهاند قابلیت نقد ندارند، میخواهم بدانم در ۱۰ یا ۲۰ سال قبل هم حالت فیلمهای صدرنشین گیشه همین طور می بود یا طی یک فرآیند این روال تحول کرد؟
برخی سازندهها با گفتن این که جامعه ایران جامعه ناراحتی است و خوشحال نیست و مضطرب و خسته است، برای خودش نسخهای مینویسد که من میخواهم با فیلمم جامعه را بخندانم و از چیزی که وجود ندارد پول در بیاورم. به این علت یک سری فیلمهای کمدی را طراحی میکنند و میسازند، که عناصرشان هم کاملا اشکار است؛ در همه فیلمها مقداری پژمان جمشیدی وجود دارد، مقداری رضا عطاران و چند تا دلقک بازی و خداحافظ تا فیلم بعدی. این فیلمها که فیلم نیستند، بعد قابل نقد هم نیستند، اما در ۱۰ سال قبل اتفاقا نوعی از سینمای بهترِ ایران از طریق فیلمهای اصغر فرهادی و سعید روستایی داخل بازار شد. چند فیلم نسبتا خوب داشتیم که پرفروش بودند و فیلمهای بهتری، از نظر ساخت اجرا و نسبتشان با جامعه ایرانی که نسبت محکمتری می بود، داشتیم که این فیلمها قابل نقد بودند. به گفتن مثال اگر «برادران لیلا اکران» میشد، من مطمئنم که میتوانست فروش بالایی داشته باشد، همان طور که فیلمهای اصغر فرهادی هم فروش نسبتا خوبی داشت.
در کل در سال ۱۴۰۲ ما حدوا ۵۵ اکران فیلم داشتیم که روی پرده سینما رفتند که پرفروشترینشان فسیل با ۳ هزار و ۲۴۲ میلیارد ریال، در جایگاه دوم «هتل» با ۲۷۳ میلیارد تومان و سپس «هاوایی» و «شهر هرت» و «ویلای ساحلی» و.. تا آخرین فیلم که مبلغ فروشش ۲۶ میلیون بوده به نام «بین صخرهها» به کارگردانی مختار عبدالهی درمجموع فروش کل سینما تقریبا هزار میلیارد بوده با ۲۶ میلیون مخاطب، در جامعه ۸۶ میلیونی ایران، اولا رقم ۲۶ میلونی برای ۵۵ فیلم از طیف های گوناگون در آن اکران شده قابل قبول است یا نه؟ و دوم این که آمارو رقم های جهانی چه طورند؟
در درجه اول این آمار محل شک است. با دقت به رقابتی که بین سازندگان آثار طنز بر سر اینکه باید آمارمان را بالا ببریم وجود دارد. همین امسال این نوشته زیاد نقل شد، که کاری کنیم آمار جابهجا شود و بالاخره یک رکورد جدیدی به جا بگذاریم و اتفاق جدیدی را رقم بزنیم، به این علت من خبر دارم چندتا از این فیلمها، خودشان صندلی خریدند و سالن سینما اجاره کردند و با دستکاری در چرخه اکران فیلم خودشان را نگه داری کردند و آمارسازی هم کردند، اما حتی اگر فکر کنیم که این چنین چیزی نبوده (که به نظرمن قطعا بوده و در آینده میتوان به آن پرداخت) این فیلمها اعتبار و احترام به مفهوم واقعی ندارند؛ چون فیلمی که از نظر هنری جایگاهی ندارد، اصلا حساب نمیشود. از منظر تجاری هم که دستکاری و رقم سازی شده است. سپس هم مهم این است که این فیلمها از چه طریقی به فروش رسیدهاند؟ از طریق تبلیغات در شبکههای ماهوارهای؛ یعنی اگر شبکههای ماهوارهای نبوده است، عمرا برای مثال فیلم «فسیل» یا فیلمهای دیگر به همین رقمها میرسیدند. به این علت شما هنگامی یک گزاره و معادلهای دارید که پر از اما و اگر است، اصلا به تحلیل درنمیآید و بسته نمیشود.
اگر موضوعی تاریخی را بخواهم به شما بگویم، سینمای ایران دیگر از مد افتاده است.
یعنی چه آقای درستکار؟
یک وقتی کار کردن در سینما فیلم ساختن، مدیر سینما بودن، مدیر نظام سینمایی بودن یک قیمت حساب می شد همه هم تلاش و تقلا میکردند که بهترین خودشان را اراعه کنند اما امروز با دقت به شرایطی که در سینمای ما حاکم شده با دقت به جشنوارههایی که تا این انداره دست کاری خواهد شد و مردم هم که علاقهای ندارند این سینما را جستوجو کنند، اساسا سینما یک عنصر از مد افتاده است و یک بخشیش جهانی است و یک بخشیش هم داخلی است که قسمت مهم تری است ضمن این که فیلمها شیفت کردهاند به سریال و سریالها هم شیفت کردهاند به شبکههای اینترنتی و پلتفرمها و…
این اتفاق در همه جهان افتاده؟
در همه جوامع دنیا سینما از تک و تای قبلیش افتاده به نظرم در ایران هم که زیاد تر شده است.
چرا به این سمت رفته؟
امکان پذیر سینما به این سمت نرفته باشد، مردم رفته باشند. ماجرا این است که مردم تا این مدت هم برای دیدن فیلم به سینما میروال اما سینماگر بودن دیگر احترام و افتخار نیست که من رفتم فلان فیلم را دیدم هنگامی شما ۱۰-۲۰ تا فیلم تماشا میکنی و از هیچ کدام هم راضی بر نمیگردی دیگر به نظرم مغز باید عیب داشته باشد که مخاطب آن حالت را ادامه دهد. دعوایی هم که صاحبان آثار و مدیران برسر تشکیل آثار و اکران آن انجام خواهند داد، همان ماجرای خودگویی و خود خندی است خودشان جشنواره میروال خودشان جایزه خواهند داد خودشان اکران میکنند، خودشان توقیف میکنند، این یک حلقه کوچکی از سینماست که فکر میکند کارهای همیشگیش را انجام میدهد اما این جریانِ همیشگی نیست و علتشده که سینما از مد بیفتد.
برای حالت جامعه هنری که سینمایش از مد افتاده چه چارهای میتوان اندیشید؟
نمیتواننسخهای پیچید ما که مدیر نیستیم، ما فقط یک منتقدیم و میتوانیم تحلیل کنیم، شرایط را نمیتوان یک نسخهای برایش نوشت اما به هر حال این یک قضیه جهانی است شما یک حالت و امکان نمایشی تازه برایتان به وجود آمده و همه چیز را تحت تاثییر قرار داده.
همین تلویزیون ایران را نگاه کنید که امروز از حیز انتفاع ساقط شده و فردی دیگر آن را جستوجو نمیکند، اگر هم نگاه کنند در شبکههای مجازی میگردند چند گاف اشکار میکنند، به این علت دیگر فردی به تلویزیون مراجعه نمیکند.
چون با مخاطب برای مثال ۴درصد و ۸ درصد و بیشترین مخاطب ۲۹ درصد آن هم برای سریالی که ۱۰ سال پیش ساخته شده دیگر به نظرشما فردی تلویزیون نگاه می کند؟
همین طور است و با آمدن پلتفرمها و تحول جایگاه دقت مردم سینما و عملکردهای زیاد ضعیف در سینما این حوزه از حیزانتفاع ساقط شده است و از مد افتاده ایضا تلویزیون هم از مد افتاده به این علت مردم اگر مراجعه دارند میروال فیلم خارجی میبینند یا در همان پلتفرمها جستوجو خوراک خود میگردند زیاد هم بهتر است. سینمای ما همانند دوی ماراتنی شده که در کیلومترهای پایانی دارد با نفس نفس زدن دارد مسیر را طی می کند و هنگامی به خط آخر برسد دیگر نفسی برایش نمی ماند و افتاده است به سربالایی این داستان و نمی تواند به مقصد برسد.
چرا در همه دنیا این بلا سر سینما نیامده و زیاد تر این اتفاق برای سینمای ایران افتاده است؟
به علت این فشارها و عصبیت ها و … وضعیتی که در ایران رخ داده و سینماگران با همه چیز قهر کردهاند طبیعی است دیگر. طایفه عظیمی از سینماگران از سینما و این حالت قهر کردهاند و کنار کشیده اند سپس این دوستان فکر میکنند که چیزی نیست که می رویم حسن آقا را می آوریم درستش می کنیم سپس جشنواره برگزار می کنند امسال یکی از شگفت انگیزترین جشنواره های جهان در ایران برگزار شد(می خندد) چه اتفاقی افتاد؟ نه از منتقد، نه از هیئت انتخاب نه از قضاوت ها چیزی در آمد وهمه چیز قللابی می بود . چیزی را که شما نمی توانید اصلش را برگزار کنید فرعش چه منفعت ای دارد وسینماگران قهر کردند و به این علت همین میشود حالت سینمای ما. ما زیاد هم نسبتی با سینمای جهانی نداریم. جشنواره اصلا برای چه برگزار می شود؟ برای مردم سپس مردم اصلا در آن وجود ندارند در درجه اول. سپس سینماگران باید گروه های الیت و متخصص باید باشند که قهرکرده اند ورفته اند و کار نمی کنند سپس عده ای از جاهای گوناگون آمده اند و دارند همان کار را پیروی می کنند آیا نتیجه و خروجی همان قبلی خواهد می بود ؟
حالت قیمت بلیط سینما چه قدر با گیشه تطابق دارد و چه قدر با حالت جیب مردم تطابق دارد که مخصوصا در این ایام طی یک تصمیم انقلابی شناور شده و از ۴۰ تومان اغاز می شود تا ۸۰ هزار تومان
بلیط سینما با دقت به شرایط و ضعیت کلی و گرانیهای بی امانی که وجود دارد زیاد گران نیست.
با دقت به کیفیت فیلمها چطور؟
مفت گران است. یعنی آن فیلمها را دیدنش مفتش گران است یعنی یک فیلمی همانند «شهرهرت» باید یک خسارت هم به مخاطب بدهد، به علت روح و روانی که نابود میکند به این علت من میگویم که با دقت به این که یک ساندویچ ۳۰۰ هزار تومان میشود یک بلیط ۵۰-۶۰ هزارتومانی گران نیست نوشته این است که نه فیلم خوبی هست نه استقبالی هست.
بیشترین آمار لورفتن فیلم در دوره ریاست آقای خزاعی می بود با تقریبا ۸ فیلم. اول این که این آمار چه قدر بزرگ است و چه قدر میتواند به گیشه سینما و هنرمندانمان خسارت جدی و بزرگی داخل کند چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ فرهنگی؟
خسارت اینها امروز دیده نمیشود و بعدا معلوم خواهد شد شما دارید سریع قضاوت میکنید و باید صبر کنید تا ببینید که این صدمهها گستردهتر از این سخنها است و نمیشود زیاد امروز به آن نگاه دقیقی کرد و یک برسی دقیق از ان داشت اکنون به نظرم تا این مدت زیاد سریع است برای قضاوت کردن.
درمورد لو رفتن فیلم ها سخن بگویید کنیم؟
این لو رفتن فیلمها که به نظرم محصول خودشان و کارهایی که خودشان میخواهند است.
خودِ سازندگان یا خودِ مسئولان سازمان سینمایی؟
به طور کلی سینما یک اتفاق از مد افتاده است و زیاد هم فرقی نمیکند که این فیلمها لو برود یا نه. آیا این لو رفتنها اصلا برای فردی مهم می بود؟
نه. خودِ عواملشان هم انها گفتند اگر می بینید ببینیند نوش جانتان
چون میگویند که باز احتمالا این طور فیلممان دیده شود چون اجازه دیده شدن که داده نمیشود.
اگر از حق نگذریم آقای درستکار اتفاقا فیلمهایی که لو رفتند نسبتا قابل قبول بودند یقیناً در قیاس با بقیه فیلمهایی که روی پرده سینما می باشند همان برادران لیلا، جنگ جهانی سوم، اورکا و … زیاد فیلم امسال لو رفت که از شمارش خارج است اما بازهم این طور نیست که به سود سازندگان شده باشد.
لو رفتن فیلمها و غمگین نشدن مسئولین و سینماگران و حتی استقبال نشدن از فیلمهای لورفته برای این است که سینما یک اتفاق از مد افتاده است یک وقتی هر اتفاقی در سینما معنی داشت.
زیادها انها گفتند اگر در سینما و عرصه هنر کار باشد و درآمد خوب باشد هنرمندان و سلبریتی های ما ناچار نمیشوند که برای یک قران پول بروند کار تبلیغاتی انجام بدهند، درست است؟
یقیناً هنرمندان مهم ما این کار را نمیکنند اینها را افرادی انجام خواهند داد که نسبت به سینما یا عرصه هنر بی هنرند و هنرمندان واقعی ما این کار را نمیکنند.
واقعا در طی این سال ها چه اتفاقاتی افتاد که ما که در طی سال های قبل چهره های شناخته شده ای همانند عباس کیارستمی را داشتیم ما مهرجویی را داشتیم ما بیضایی و اصغر فرهادی را داشتیم چه اتفاقی افتاد که ما همه این ها را از دست دادیم و هیچ بازتولیدی هم نداریم مگر می شود جامعه ای که تا این اندازه استادان قوی داشته نتواند شاگردان خوبی پرورش کند؟
سیستم که نگاه بد دارد به کس و کاران خودش همین میشود این اتفاق حاصل یکی دو روز نیست فکر کنید باغی دارید که یک گوشه اش آباد باشد یک گوشه اش ویرانه باشد آب و هوای باغ یکی است و همه جایش همانند هم است شما یک سرزمینی دارید که همه چیزش یک طور است. در این چنین کشوری با این چنین اوضاعی تیم فوتبال قهرمان میشود یا آثارش به فستیوال ها راه اشکار میکنند؟ هنگامی یک کاری به فستیوال راه اشکار میکند به جای اینکه خوشحال شود غمگین میشود سپس هنگامی که یک معاون سینمایی خوب دارد برمیدارند یک فرد به درد نخور را میگذارند به همین ترتیب این حالت دومینو وار ادامه اشکار میکند.
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها 
[ad_2]
منبع