چرا برخی افراد دوست ندارند سفر کنند؟_آینده
[ad_1]
به گزارش آینده
تا همین چند دهه پیش، سفر برای قسمت بزرگی از مردم امری لوکس می بود. اما امروزه، سرگرمی مورد علاقه میلیون ها نفر و یک سبک زندگی واقعی برای تعداد بسیاری دیگر است.
با این حال، برای برخی، هیچ جذابیتی ندارد، این دسته از افراد به رغم داشتن زمان و بودجه ملزوم برای سفر علاقه ای به سفر ندارند. بیایید از نزدیک نگاهی به این افراد بیاندازیم ؛ چه چیزی جهت می شود برخی علاقه ای به سفر نداشته باشند.
اگر شما مسافری عاشق سفرکردن باشید، احتمالا سخت باشد بفهمید که چه طور امکان پذیر فردی هنگامی همه شرایط مهیا است، دست رد به سینه سفر بزند؛ سفر این فرصتی که روال عادی زندگی را به هم می زند، راه به کشف فرهنگ های تازه و توانایی ماجراجویی های بی شمار می بَرد، لذت قسمت است و فرح قسمت.
از نظر دیگر، اگر جزو افرادی هستید که اهل سفر نیستند، حتما چندین دفعه مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفته اید که ” ای بابا، تو که هم پولشو داری، هم شرایطتت جفت و جوره، چه طور نمیری سفر!؟”؛ ” می دونی تو این شرایط بی پولی، چند نفر آرزو دارن برن سفر؟ “. در همین جهت احتمالا در رابطه شما قضاوت های نادرستی بشود.
در واقع، موقعیت هر دو به یک اندازه معتبر و مشروع است، اما این که هر فردی، کدام را ترجیح می دهد: سفر به ناشناخته ها یا ماندن در موقعیت آشنای حاضر، مربوط به شخصیت هر کدام است و دقیق که بشویم می توانیم پی به زوایای فرد دیگر از شخصیت آنها ببریم. در ادامه با ما همراه باشید تا بهتر این افراد و موقعیت های شان را بشناسیم.
چرا دوست ندارم سفر کنم؟
سفر، روندی رو به رشد و گردشگری، صنعتی هم چنان در حال گسترش است. این حقیقتی است که سازمان جهانی گردشگری بر آن صحه می گذارد. بنا بر آمار و رقم های این سازمان در سال دو هزار و هیجده، یک میلیون و چهارصد هزار گردشگر در جستجوی کشف فرهنگ ها و ازمایش ها تازه از کشوری به سرزمین دیگر سفر کردند.
با دقت به مزیت ها و امتیازهایی که سفر به دست می دهد، هنگامی فردی به رغم امکانی که دارد از سفر اجتناب می کند، به نظر اطرافیانش «شگفت و غریب» یا « حوصله سر بر» می رسد. اما در واقع نمی توان به این سادگی قضاوت کرد. زیاد از این امتناع ها مربوط به شخصیت فرد است.
عوامل دخیل در رغبت یا عدم رغبت به سفر
گرایش های بومی گرایانه
در هر انسانی دو گرایش با هم وجود دارد: یکی گرایش به بودن و ماندن درمحیط شناخته شده و آشنا، تن دادن به روال و نظم حاضر (بومی گرایی) ، و فرد دیگر گرایش به ماجراجویی، دور شدن از روال عادی زندگی ، شکستن نظم جاری روزانه (گردشگری).
هر دو گرایش در همه ما وجود دارند و متناوبند، اما حقیقت این است که در هر فردی، یکی از این گرایش ها غالب است.
گرایش بومی گرایانه در افرادی که علاقه ای به سفر ندارند غالب است.

سنت، روال و امنیت
افرادی که از سفر دوری می کنند، طبق معمولً سنتیترند، برای کارهای روزمره قیمت بسیاری قائل اند و زیاد تر به جستوجو کنترل بر محیط خود می باشند، چون این کار به آنها حس امنیت می دهد.
اما ریشه این حس کجاست؟ بنا بر تازه ترین پژوهش های به عمل آمده در نشریه گردشگری ای – ریوی یو این حس ریشه در سال های اول کودکی هر فردی دارد.
بنا بر “نظریه دلبستگی” ِآینزورث و بالبی، کودک، در رابطه با مراقبان مهم خود، دید خاصی نسبت به خود و جهان اطراف خود اشکار می کند، و بر همین مبنا به طور خاص، حس امنیت زیاد تر یا کمتر را کم کم در خود پرورش می دهد.
به این علت، افرادی که در کودکی “دلبستگی ناایمن” را توانایی میکنند، نسبت به افرادی که از “دلبستگی ایمن” لذت میبرند، در زمان دوری از خانه حس هراس، ناراحتی و اضطراب بیشتری دارند.
هنگامی که افراد داخل زندگی بزرگسالی می شوند، احتمالا بی آنکه آگاه باشند همین حال و حس را با خود از کودکی به بزرگسالی می آورند. احتمالا توضیح مهم این که چرا برخی به رغم داشتن بودجه سفر و فراهم بودن همه امکانات علاقه ای به سفر ندارند، در همین باشد.
بالطبع ریسک کردن و پذیرفتن خطر در افرادی که از سفر دوری می کنند، سخت است.
عدم تحمل بی ثباتی
علاوه بر موارد فوق، نباید فراموش کرد که سفر به مکانی ناآشنا و شناخته نشده مدام با متغیرهای فرد دیگر همراه است از جمله بلد بودن یا نبودن زبان مقصد و سازگار شدن مسافر با آن، به این معنی که مسافر فراخور تسلطی که به زبان مقصد دارد بهتر می تواند توانایی بیاندوزد و از سفرش لذت ببرد، یا فراخور اطلاعات قبلی که در اختیار دارد، از جاهای بیشتری می تواند دیدن کند ، غذاهای متنوع تر و مهم تری را بچشد و غیره…
اما، در هر صورت، همیشه درجهای از عدم مطمعن و هراس از ناشناخته ها وجود دار د.
برای برخی افراد، این کار مشکلی به حساب نمی آید و در عوض، شوق برانگیز و محرک است. اما، برای برخی دیگر، رویدادهای پیش بینی نشده کوچک، تغییرات، مناطق ناشناخته و عناصر خارج از کنترل آنها در حکم عذابی الیم است.
تعداد بسیاری از افرادی که تحمل مقداری در برابر ناتوانی در کنترل شرایط حاضر و آنچه پیش می آید، دارند همین هراس کافی است تا عطای سفر را به لقایش ببخشند.

استقبال از توانایی های تازه
لحاظی دیگر از شخصیت افراد برای تعیین این که چرا برخی افراد رغبتی به سفر ندارند کلیدی است: استقبال یا عدم استقبال از توانایی های تازه.
یکی از پنج ویژگی مهم شخصیتی توصیف شده در مدل کاستا و مک کری که زیاد نیازمند قوه تخیل بالا، ذهن باز، کنجکاوی و جذب تازگی ها است، استقبال از توانایی های تازه است.
هنگامی فردی علاقه ای به کسب توانایی های تازه نداشته باشد، سنتی و محافظه کار است و در محیط های ناآشنا و با افراد ناآشنا حس ناراحتی می کند. به این علت کمتر برای دیدن یا شناختن ناشناخته ها و نادیدنی ها کنجکاو است و اصولا دوست ندارد سفر کند.

افرادی که دوست ندارند سفر کنند مدام گزینه ساده تر را انتخاب می کنند
خلاصه احتمالا بتوان او گفت هیچ مشکلی فهمید افرادی که علاقه چندانی به سفر ندارند، نیست. تصمیم آنها به ماندن و سفر نکردن حتما به این معنی نیست که ترسو می باشند، یا خلاقیت کمتری دارند.
سفر کردن یا ماندن انتخابی کاملا شخصی است ، و اگر فردی میلی به سفر ندارد، احتمالا به این علت است که الویت او ماندن در حالت حاضر، در قلمرو آشنای خود و معاشرت با افرادی است که می شناسدشان.
چنانچه این چنین افرادی اطلاعاتی از مقصد خود کسب کنند، برای مثال زبان آن را یاد بگیرندد یا دوستان یا آشنایانی در آنجا اشکار کنند، از سختی سفر برای شان کاسته می شود.
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها
[ad_2]
منبع