خاک صحنه گِل شد؛ حواشی حضور شاخ‌های اینستاگرامی در تئاتر

خاک صحنه گِل شد؛ حواشی وجود شاخ‌های اینستاگرامی در تئاتر

وجود شاخ‌های مجازی و اثرپذیری فضای هنر‌های نمایشی از اینفلوئنسر‌ها در یکی، دوسال تازه شدت بیشتری گرفته است. پیش‌تر نیز با میدان‌داری امثال «گل منو اذیت نکنین «ها تا جای ممکن عرصه صحنه را به ابتذال زندگی پست‌مدرن آغشته کرده می بود و در این مرتبه نیز بهتر است عاری از هرگونه شگفت‌زدگی به این اتفاق نگاه کنیم و به تحلیل پله‌به‌پله آن بپردازیم.

هنگامی کیفیت فدای کمیت می‌شود

دولت درطول سالیان قبل تصمیم گرفت تا تصدی‌گری خود بر فرهنگ را به‌شکل چشمگیری افت دهد و عرصه را برای وجود روزافزون اندوخته‌گذاران در این عرصه فراهم کند. پای پول که به قضیه باز شد رفته‌رفته همه‌چیز را زیر سیطره پرصلابت خود مدفون کرد. در این شرایط می بود که گروه‌های نمایشی برای این که اجرای صحنه‌ای تئاترشان با وقفه روبه رو نشود و زیاد تر بتوانند به کار و فعالیت بپردازند، تصمیم گرفتند که راه خود را از پیشینیان خود جدا کنند و ادامه حیات‌شان را به خواست صاحبان اندوخته پیوند بزنند.

درحقیقت تصمیمات دولت منجر شد که فرهنگ از معنی تهی و همه اهداف به‌سمت پول و کسب سود و منفعت شخصی خلاصه شود. بازار قواعدش را به هنر تحمیل کرد و برای مدتی با کوچ بازیگران شاخص سینمای جریان مهم به تئاتر بهاری هرچند مختصر‌زمان را به این حوزه آورد که معلوم می بود با مصرف جذابیتش برای تماشاگر دیگر نمی‌تواند به وجود این افراد برای پر کردن سالن‌ها از تماشاگر دلخوش کند. گیرایی و جاذبه منفعت گیری از چهر‌ها که ته کشید، دست گروه‌های تئاتری برای مرتفع کردن دخل و خرج خود یا رسیدن به آرزوی محال سود، خالی شد و آن‌ها تنها راه چاره را در پیگیری این حقیقت دیدند که از شاخ‌ها و بلاگر‌های مجازی- که تازه فرصتی برای دیده شدن اشکار کرده بودند- منفعت گیری کنند و با هر ضرب و زوری که شده به حیات‌شان ادامه دهند.‌

می‌توان به کارورزان عرصه تئاتر این حق را داد که آن‌ها چاره‌ای جز پیروی از حقیقت این روز‌ها ندارند و برای وجود در این چنین شرایطی باید دست به هر کاری بزنند تا حداقل کمیت را همچون کیفیت از دست ندهند. اقتصاد نابه‌سامان و وضع بد معیشت مردم در این روزگار نیز علتشده محتوای سبد فرهنگی‌شان در قیاس با قبل خالی‌تر به‌نظر برسد و کمتر برای رفتن به تئاتر و تماشای یک نمایش عمیق و گاه غامض هزینه مصرف کنند و اگر هم تئاتر را برگزینند به تماشای آثاری می‌روال که بتواند برای لحظاتی هم که شده آن‌ها را از غم زندگی در شرایط سخت اقتصادی جدا کند تا در اتمسفری شاداب‌تر دغدغه‌های روزمره‌اش را به باد فراموشی بسپرد. از وقتی که مرجعیت فکری عوام به بلاگر‌ها و شاخ‌های اینستاگرامی سپرده شد باید این گمان را می‌دادیم که آن‌ها به‌مرور همه عرصه‌ها را درنوردند و حضوری گسترده‌تر را در حیات اجتماعی مردم ایران توانایی کنند درواقع مقداری شگفتی‌برانگیز است که بخشی از کاربران فضای مجازی به میدان‌داری این روز‌های بلاگر‌ها عکس العمل نشان خواهند داد.

یقیناً این مسئله را نیز باید لحاظ کنیم که این تنها در ایران نیست که این چنین اتفاقی روی داده است، بلکه ورود افراد عادی به حوزه‌ای که هیچ تخصصی روی آن ندارند در دیگر نقاط دنیا هم تجویز شده است و ما در سرزمین تنها به‌جستوجو پیاده کردن آن ایده‌ها هستیم.

نظارت دولت؛ حلقه مفقوده

طبیعتا هنگامی جذب اندوخته در تئاتر به‌گفتن برتری همه فعالیت‌ها قرار می‌گیرد دستان قوی نظارت نیز بی‌بنیه‌تر از پیش به کار او ادامه می‌دهد. هنگامی هم که ابزار تشکیل یک کار خوب از ید دولت خارج می‌شود افراد نیازی نمی‌بینند که برای ادامه کارشان نظر حاکمیت را جویا و وقعی برای باید‌ها و نباید‌ها قائل شوند. دستگاه نظارتی به‌گفتن ابزار دست قانون، در ابتدا به متن نمایشی که قرار است اجرا شود در صورت مراعات موازین مربوط مجوز می‌دهد، ولی هنگامی سالن‌های خصوصی با تدلیس و تقلب سر قانون کلاه می‌گذارند و پیش از هر چیز با هنرمند برای اجرای متنش قرارداد می‌بندند تیغ نظارت نیز دیگر نمی‌برد و قانونگذار و ضابط قانونی‌اش در صورت عدم اعطای مجوز با داد و قال لشکر مجازی مواجه خواهد شد، کاری جز تسلیم از دست‌شان برنمی‌آید و با کمترین مقدار نظارت بر محتوای تاثییر به آن اجازه اجرا خواهند داد.

اما این تنها یک‌جنبه از حقیقت ماجراست و دستگاه‌های فرهنگی عموما در اعمال محدودیت‌ها سلیقه‌ای عمل کرده است. به‌گفتن نمونه جلوی نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» (۱۳۹۳)، «حکم» (۱۴۰۱) و… را با مقصد اجرای قانون می‌گیرد، ولی هنگامی نوبت به تئاتر‌های سوپرمارکتی و سطحی و سخیف می‌رسد هیچ عکس العمل خاصی از خود ابراز نمی‌دهد و سلیقه عموم را در انتخاب این نمایش‌های بی‌مایه دخیل می‌داند! به این‌ها می‌توان ناترازی در بها دادن به برخی از نمایش‌های در کلمه فاخر و بی‌پشتوانه‌سازی و بایکوت نمایش‌هایی را که می‌توانند به وسعت دید تماشاگر اهمیت بدهند هم اضافه کرد.

راهکار چیست؟

در فضای مغشوش جاری تنها می‌توان به مسکن‌های مقطعی فکر کرد و روی زخم‌های جامعه تئاتر مرهم موقتی گذاشت. یکی از این راه‌ها را می‌توان اراعه سوبسید به تئاتر دانست تا این هنر برای مدتی هم که شده به ریل خود بازگردد و به راهش ادامه دهد. در او گفت وگویی که محمود سالاری، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با ایرنا داشته، اظهار کرد که اصرار شخص وزیر بر افزایش مطلوب بودجه تئاتر است و تجهیز و بهسازی سالن‌های تئاتری که در اختیار این وزارتخانه قرار گرفته به‌مسئولیت این نهاد قرار دارد.

اما اگر بخواهیم مقداری به آرمان‌هایمان زمان عرض‌اندام بدهیم باید این مسئله را گفتن کنیم که ساخت سالن تئاتر توسط دولت هم باید در دستور کار قرار بگیرد تا هنر نمایش بدون وقفه به حیاتش ادامه دهد. حقیقت این است که بودجه‌دهی به مجموعه‌های هنری همانند تئاتر حالت مساعد ندارد. سالاری در او گفت‌وگویی که هم با «فرهیختگان» داشت در جواب به این سوال که بودجه دولت برای قسمت هنر‌های نمایشی چه مقدار است، او گفت: «سال ۱۴۰۱ اعتبار ما برای حمایتو تشکیل در عرصه تئاتر، ۴۰ میلیاردتومان می بود، یعنی به اندازه یک فیلم سینمایی.»

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

تئاتر به‌مثابه هنر در همه دنیا برای ادامه دادن به زیستش احتیاج به پشتیبانی‌های دولتی دارد تا فقط خواست اندوخته‌خوار‌ها فعال مایشاء میدان نباشد و هنرمندان واقعی خانه‌نشین نشوند. اگر این اتفاق بیفتد آن‌زمان کمتر ناظر تماشای آدم‌خوار‌ها روی صحنه تئاتر خواهیم می بود.



منبع