ایران پیش از قطر، به توسعه و «حکمرانی خوب» باخته است

ایران پیش از قطر، به گسترش و «حکمرانی خوب» باخته است

[ad_1]

پاداش ناکامی

آن‌طور که به نظر می‌رسد ما از این باخت هیچ درسی نگرفته‌ایم. داریم تیم را برای جام‌جهانی با همان شرایط آماده می‌کنیم. تیمی بر پایه بازی با غیرت و تعصب و اندوخته‌گذاری روی بخت و اقبال.

فرهنگ استعفا که به هر علت در قاموس مسئولان ما نمی‌گنجد. از مسئولان تیم ملی فوتبال و فدراسیون گرفته تا مسئولان دولتی و حکومتی. از همین‌رو، چون همه با هم در هیچ عرصه‌ای پیروزی فوق الاده به دست نمی‌آورند به این علت همه همدیگر را به درستی فهمیدن می‌کنند. هنگامی پلاسکو سوخت فردی سخنی به بین نیاورد، چون پای مسئولان دولتی وسط می بود و فردی باید مسئولیت آن را به مسئولیت می‌گرفت اما هنگامی بیمارستان خصوصی گاندی آتش گرفت همه جستوجو تقصیر کار می باشند. ما عادت داریم به بازندگان و ناکامی‌خوردگان پاداش بدهیم؛ به شرط آنکه «از ما» باشند.

امیر قلعه‌نویی بعد از باخت در روبه رو قطر بدون آنکه جرأت کند از جوانان تیم بازی بگیرد و آنان را به میدان بیاورد با شعار جوان‌گرایی در تیم ملی با پیرترین تیم جام ملت‌های آسیا یک بار دیگر در سمت خود ابقا شد. یقیناً این عیب از امیر قلعه‌نویی نیست بلکه از سیستم سیاسی نادرست و نهادهای نظارتی است که فردی نمی‌پرسد چطور پیرترین تیم جام ملت‌های آسیا به بهانه و با شعار جوان‌گرایی مربی خود را نگه داری کرده است‌.

وقتی تیم‌های کشورهای عربی را تمسخر می‌کردیم که با یک ناکامی مربیان خود را تحول خواهند داد، امروز می‌فهمیم که راه درست را آنها طی کرده‌اند چراکه هنگامی یک مربی خارجی را مسئول هدایت تیم می‌کنند از او انتظار نتیجه مناسب، کیفیت و منفعت‌وری دارند و مالیات و پول مردم را به ثمن ‌بخس به دیگران نمی‌بخشند. هر مربی و هر فردی که در فدراسیون فوتبال نشسته در روبه رو کارکرد تیم ملی باید پاسخگو باشد. چرا ایران نزدیک به نیم‌قرن است با شعار خودکفایی و تکیه بر داخل نمی‌تواند نتیجه مناسب بگیرد؟ چرا تیم‌های پایه ما به مسابقات خارجی نمی‌روال و جوانان ما با همتایان خود در دیگر کشورها رقابت نمی‌کنند تا آن را توانایی کنند و بیاموزند؟

لژیونرهای ما با اتکا به توانمندی‌های فردی داخل باشگاه‌های حرفه‌ای در اروپا خواهد شد و بعضاً تیم ملی ایران با نام‌های بزرگی شکل می‌گیرد که چون از پایه نتوانسته‌اند، توانایی بازی‌های سخت را داشته باشند و مربی و هدایت‌گر مناسب بر پایه علم فوتبال هم نداشته‌اند به این علت تنها با شوق و غیرت اگر شانس یار باشد، نتیجه را تحول خواهند داد و آنجا که بخت و اقبال در را به روی تیم ببندد دیگر راهی برای پیروزی ندارند.

متاسفانه این روال نه ‌تنها در عرصه فوتبال که در همه عرصه‌ها در جریان است. همه خودی‌ها اشتباهاتشان نادیده گرفته می‌بشود، شعارهایشان به فراموشی سپرده می‌بشود و نهادهای نظارتی هم تنها ملاک عملکردشان خودی و غیرخودی بودن است نه توانمندی و با لیاقت‌سالاری.

در این چنین فضایی است که مربی تیم ملی حسرت ۴۸ ساله را در دل مردم می‌گذارد و پاداش او هم فقطً به علت خودی بودن ابقا در تیم ملی است. او هم حتماً دلایل خود را دارد. تیم ملی چه امکاناتی داشته است؟ کدام بازی خوب با تیم‌های سطح اول دنیا برایشان تدارک شده است؟ کدام اردوی مناسب را در کمپ‌های بزرگ دنیا گذرانده‌اند؟ کدام بازیکن گران‌قیمت خارجی در طول لیگ‌های ایران به این سرزمین آمده تا ازمایش ها جهانی را به تیم‌ها و بازیکنان ایران منتقل کند؟ چندین دفعه حرف های شده شرایط تحریم تاثیرش نه ‌تنها بر اقتصاد روزمره مردم که در همه عرصه‌ها دیده می‌بشود و ردپای آن را می‌توان در جای‌جای سرزمین حتی فوتبال دید. چندین دفعه حرف های شده بدون ربط مناسب با کشورهای دنیا به‌ اختصاصی کشورهای گسترش‌یافته و صاحب علم و توانمندی‌های روز نمی‌توان در عرصه گوناگون به پیروزی دست یافت و شعار «ما می‌توانیم» به معنی قطع ربط با دنیا نیست و ربط با دنیا و همگام شدن با سیستم جهانی به معنی «ما نمی‌توانیم نیست» اما تا توجهی به این حقیقت‌ها نشود، نتیجه همینی می‌بشود که شد. حسرت آینده!

حکمرانی اقتصادی

قطر نگذاشت جام از خانه‌اش خارج بشود و برای دومین بار خود را بر صدر آسیا نشاند و نشان داد «حکمرانی خوب» نه تنها در اقتصاد، انرژی و سیاست بین‌الملل که در فوتبال هم معجزه می‌کند. نوش جان قطری‌ها که با وجود کوچک ‌بودن کشورشان، آرزوهای بزرگ دارند و به همه نشان دادند که برای بزرگی کردن، لزوماً نباید کشوری بزرگ می بود. می‌توان کشوری زیاد کوچک می بود اما بر قاره پهناوری همانند آسیا سلطانی کرد. ایران طی سه دوره متوالی ۱۹۶۸، ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ قهرمان جام ملت‌های آسیا شد. ولی از ۱۹۸۰ تا بحال، نزدیک به نیم ‌قرن است که با وجود مهیا بودن نسبی شرایط و داشتن نیروی انسانی مناسب، نتوانسته جام قهرمانی را بالا ببرد.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.

دلایل بسیاری برای ناکامی تاریخی ایران گفتن می‌بشود؛ برخی اعتقاد دارند سرمربی و کادر فنی ایرانی، علت مهم این ناکامی است اما در دوره‌هایی، سرمربی و کادر فنی داخلی نبودند و ایران باز هم قهرمان نشد. برخی اعتقاد دارند افتامکانات فنی و زیرساخت‌ها، علت مهم این ناکامی است اما مشاهده کردیم که تیم‌های پر امکانات همانند عربستان، ژاپن و کره‌جنوبی هم ناکام مانده‌اند. برخی می‌گویند، نیروی انسانی کافی برای پیروزی در این تورنمنت در اختیار نداشتیم که این فرضیه هم غلط است و ایران مدام نیروی انسانی خوبی در جام‌ها داشته است. امکان پذیر یکی بگوید تیم آمادگی کافی نداشت، یا فرد دیگر بگوید قضاوت‌ها مناسب نبوده است، یا این که تیم بازی‌های تدارکاتی مناسب نداشت، یا این که ما از افتامکانات رنج می‌بریم. همه اینها به جای خود اما نوشته این است که قطر اگر قهرمان شد برای این است که به معنی واقعی یک تیم ملی متعلق به یک سرزمین زیاد موفق می بود. تیم ملی قطر متعلق به کشوری است که به معنی واقعی قواعد حکمرانی خوب را مراعات می‌کند. قوت حاکم بر قطر عقل‌گراست و قواعد دیپلماسی را بلد است و از همه امکاناتش برای گسترش منفعت گیری می‌کند. اقتصاددانان می‌گویند، پیش‌شرط برای گسترش پایدار اقتصاد در یک سرزمین این است که سیاست خارجی آن سرزمین با مقصد گسترش اقتصادی تنظیم و اجرا بشود. این چنین یک سیستم حکمرانی باید از اعتبار نزد اذهان عمومی و جامعه برخوردار باشد. معتبر بودن نظام حکمرانی به این معنی است که آنچه اظهار می‌کند، می‌خواهد انجام دهد و چشم‌اندازی که برای سیاست‌های خود ترسیم می‌کند با چشم‌اندازی که در اذهان جامعه شکل می‌گیرد، همگرایی داشته باشد و بتواند چشم‌انداز خود را به چشم‌انداز آحاد جامعه تبدیل کند. طبیعی است که هرچه واگرایی بیشتری بین ذهن جامعه و ذهن تصمیم‌گیرندگان وجود داشته باشد، درجه اعتبار سیاست‌گذار ضعیف‌تر می‌بشود. به نظر می‌رسد، قوت حاکم بر قطر این نوشته را به درستی فهمیده و آن را تبدیل به پیشران گسترش سرزمین خود کرده است. به این ترتیب قطر اگر تصمیم می‌گیرد، کاری کند به بهترین شکل آن کار را انجام می‌دهد. اگر می‌خواهد رسانه راه‌اندازی کند، رسانه‌ای همانند الجزیره را تاسیس می‌کند که بهترین تلویزیون منطقه است. یا اگر تصمیم می‌گیرد شرکت هواپیمایی داشته باشد، یکی از بهترین‌های حال حاضر جهان را راه‌اندازی می‌کند. در اقتصاد بهترین نیروها را استخدام می‌کند و از کشورهای بزرگ‌تر از خودش هم پیش می‌افتد. در دیپلماسی هم به بهترین شکل عمل می‌کند و با همه کشورها روابط خود را نگه داری می‌کند. در زیرساخت‌ها و تاسیسات هم به یکی از بهترین کشورهای منطقه تبدیل می‌بشود. به این علت گمان ترقی و گسترش ورزشی ایران و استمرار قطر، اتفاق‌ای جدا از ساحت‌های گسترش و آزادی‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و در نهایت قوت ملی این سرزمین نیست.

قطر نگذاشت جام از خانه‌اش خارج بشود و برای دومین بار خود را بر صدر آسیا نشاند و نشان داد «حکمرانی خوب» نه تنها در اقتصاد، انرژی و سیاست بین‌الملل که در فوتبال هم معجزه می‌کند

جهش قطر

از صید ماهی و مروارید تا میزبانی بزرگ‌ترین تورنمنت فوتبالی دنیا؛ در قطر هیچ چیز همانند قبل نیست. آسمانخراش‌های خیره‌کننده، مراکز آموزشی و تفریحی و تعداد بسیاری از بناهایی که در قطر می‌بینید حتی ۲۰ سال پیش هم وجود نداشتند. وقتی که ایران ساخت دهکده المپیک و مجموعه ورزشی آزادی تهران را به منظور برگزاری بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ به سرانجام رساند و همه امکانات و سالن‌های ورزشی مورد نیاز را نیز در این مجموعه ساخت، قطر تازه استقلال یافته می بود. این همسایه جنوبی ایران که برای طی کردن شمال تا جنوب آن فقط دو ساعت رانندگی ملزوم است، امروز جزو ثروتمندترین کشورهای جهان بر پایه سرانه تشکیل ناخالص داخلی به ‌شمار می‌رود. نفت و گاز طبیعی، پایه‌های اقتصاد قطر است و ۷۰ درصد از کل درآمد دولت، ۶۰ درصد تشکیل ناخالص داخلی و تقریباً ۸۵ درصد درآمد صادراتی را به خود تعلق می‌دهد. اما منبع های نفت و گاز که برای تعداد بسیاری از کشورها همانند ونزوئلا، عراق، نیجریه و… شوربختی و فلاکت را به جستوجو داشته، چطور قطر را از یک بیابان ناشناخته به سرزمین شگفتی‌ها تبدیل کرد؟

در سال ۲۰۰۸ سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ قطر تدوین شد که علتشد قطر ۲۰۰۸ با قطر امروز زیاد متفاوت باشد. بر پایه این سند قطر باید تا سال ۲۰۳۰ به مقدار قابل توجهی از گسترش در چهار قسمت اقتصادی، اجتماعی، انسانی و زیست‌محیطی دست یابد. ارامش مالی و اقتصادی با نرخ تورم پایین و سیستم مالی کارآمد، ساختار اقتصادی باز و انعطاف‌پذیر که قادر به رقابت در دنیای درحال تحول باشد، تشکیل فضای کسب‌وکار که قادر به جذب اندوخته‌ها باشد و فناوری‌های خارجی و تشویق اندوخته‌گذاری از راه‌های رسیدن به گسترش اقتصادی گفتن شده‌اند. در این سند چندین دفعه اشاره شده که ثروت زیاد این سرزمین زمان‌های غیرمنتظره و چالش‌های بزرگی تشکیل می‌کند و قطر باید از این ثروت عاقلانه منفعت گیری کرده و به اندوخته‌گذاری روی مردم خود ادامه دهد. این چنین در بخشی از این سند آمده، قطر باید در زیرساخت‌های کلاس جهانی اندوخته‌گذاری کند تا اقتصاد پویا و متنوع‌تری تشکیل کند که در آن قسمت خصوصی نقش برجسته‌ای ایفا کند. این کار الزام بهبود مستمر در کارایی، شفافیت و پاسخگویی سازمان‌های دولتی است. مسئله قابل دقت این سند، دقت به مفهوم گسترش پایدار است؛ بر این مبنا، رشد و گسترش باید به‌ طوری اتفاق بیفتد که برای نسل‌های آینده نیز میراثی از آن بر جای بماند و هشدار داده اگر افت منبع های تجدیدناپذیر با تشکیل منبع های تازه ثروت جبران نشود، حقوق نسل‌های آینده به خطر می‌افتد. مقصد این چشم‌انداز ملی که تا بحال تا حد بسیاری محقق شده، تبدیل قطر به کشوری پیشرفته و گسترش‌یافته تا سال ۲۰۳۰ است که بتواند فرآیند گسترش را مدام و پایدار کند و استانداردهای بالای زندگی را برای همه مردمش برای نسل‌های آینده فراهم آورد.

به نظر می‌رسد برگزاری جام‌جهانی ۲۲۰ میلیارد دلاری در قطر و ساخت استادیوم‌های مدرن و تجهیزدر کنار گسترش زیرساخت‌های شهری و رفاهی با مقصد دستیابی به همین اهداف طراحی شده است. با این که فوتبال در قطر و عربستان هم همانند ایران به شکل کاملاً دولتی اداره می‌بشود و باشگاه‌ها و حتی فدراسیون در ظاهر شرکت‌های خصوصی و نهادهایی جدا گانه می باشند اما همه می‌دانند که بدون حمایتو دخالت حکومت در ساخت‌وسازها و تجهیز و تزریق بودجه به باشگاه‌ها، امورات فوتبال در این کشورها نمی‌گذرد. اما نحوه دخالت دولت و ورود اندوخته‌های دولتی به فوتبال عربستان و قطر با آنچه در ایران ما اتفاق می‌افتد، تفاوت‌هایی فاحش دارد و تقریباً کپی خاورمیانه‌ای تمیز از چیزی است که کره‌جنوبی و ژاپن طی دو دهه قبل تمرین و اجرا کرده‌اند. ساخت و واگذاری استادیوم‌ها به شکل وام‌های طویل‌زمان به باشگاه‌ها یا تزریق بودجه‌های زیرساختی به فوتبال از صندوق‌های گسترش ملی که نهادی عمومی و در ظاهر غیردولتی (اما زیر نظر دولت) محسوب می‌بشود از راهکارهای عربستان و قطر برای گسترش زیرساخت‌ها در فوتبال است. برای مثالً عربستان برای برگزاری جام ملت‌های آسیا در سال ۲۰۲۷ بنا دارد ۸ استادیوم تازه یا بازسازی شده و به ‌روز شده را تعلق دهد که بازسازی و به ‌روز کردن استادیوم کینگ فهد در ریاض (خانه تیم‌های الهلال و الشباب) یکی از آنهاست.

مایه حسرت

هر بار که تورنمنتی برگزار می‌بشود، داغ طرفداران فوتبال تازه می‌بشود. استادیوم‌های مجلل و با امکانات، تیم‌های قوی و با کیفیت، مفسران و تحلیلگران درجه یک و بازی‌های باکلاس و مهیج چیزی است که فوتبال‌دوستان ایرانی حق می‌دانند که آنها را در اختیار داشته باشند. این درحالی است که دولت‌های بی‌علاقه به گسترش، ما را از داشتن این چنین امکاناتی محروم کرده‌اند. مردم عمیقاً از این که نظام حکمرانی به گسترش سرزمین بی‌دقت است، ابراز نگرانی می‌کنند. آشکار است که این روزها مردم زیاد سفر می‌روال و زیاد فیلم می‌بینند و دسترسی آسان‌تری به اطلاعات دارند و در نتیجه بهتر از قبل می‌توانند حالت سرزمین خود را با دیگر کشورها قیاس کنند. این قیاس مشخص می کند ما در عرصه زیرساخت‌ها همانند فرودگاه‌ها، بنادر، ورزشگاه‌ها، جاده‌ها و مراکز تفریحی و درمانی به‌ شدت از کشورهای همسایه خود عقب افتاده‌ایم. مظاهر دنیای هوشمند در کشورهای اطراف ما به وضوح قابل مشاهده است؛ ترکمنستان که کشوری با زیرساخت‌های ضعیف است از زمان هوش مصنوعی منفعت برده و شهری کاملاً هوشمند طراحی کرده که فقط به خودروهای برقی اجازه تردد می‌دهد. عربستان بیشترین اندوخته‌گذاری را در هوش مصنوعی دارد. ترکیه درحال ساخت خط آهنی است که این سرزمین را از طریق بندر فاو در عراق به خلیج‌فارس متصل می‌کند. امارات متحده عربی وزیر هوش مصنوعی دارد. عراق روزهای سخت جنگ و اختلافات داخلی را فراموش می‌کند و تصمیم دارد، داخل دوره تازه سازندگی و گسترش بشود. قطر جام‌جهانی و جام ملت‌ها را برگزار می‌کند و بهترین و مجهزترین ورزشگاه‌های جهان را به نمایش می‌گذارد و در زمان‌وقتی مختصر بعد از جام‌جهانی، جام ملت‌های آسیا را برگزار می‌کند و برنده جام هم می‌بشود. همه این کشورها در عرصه زیرساخت‌ها به سختی کار می‌کنند تا فضای مساعدی برای کسب‌وکار و جذب اندوخته تشکیل کنند.

این حالت درمورد همه کشورهای همسایه ایران صادق است و تنها کشوری که در این فهرست جایی ندارد، افغانستان است که تحت کنترل طالبان قرار دارد. آشکار است که این چنین تصویری از همسایگان و قیاس حالت ایران با این کشورها، آدم را غمگین می‌کند. ما از کشورهای همسایه عقب مانده‌ایم. درحال حاضر به هر کشوری در منطقه که نگاه کنید، می‌بینید با تکیه بر داشته‌های خود تلاش می‌کند، رفاه جامعه خود را افزایش دهد. عراق با افزایش نقش در بازارهای جهانی درصدد افزایش درآمدهای نفتی خود است و ترکیه هر روز زیاد تر از دیروز روی درآمدهای گردشگری خود حساب می‌کند. ترکمنستان به جستوجو هوش مصنوعی است و امارات برای این که عقب نماند، وزیر هوش مصنوعی به کار گرفته و عربستان هم تلاش می‌کند با اندوخته‌گذاری کلان از این قافله جا نماند. ما تافته جدابافته از دیگر کشورها نیستیم و مشکلاتی که آنها دارند تا حدودی گریبان ما را هم گرفته است. زیاد تر کشورهای همسایه دچار خشکسالی می باشند و با اتفاق‌هایی همانند سیل و فرونشست دست‌وپنجه نرم می‌کنند اما تفاوت ما با آنها در کیفیت نظام حکمرانی است. ما تصمیم‌های زیاد بدی می‌گیریم اما آنها نادرست نمی‌کنند و حتی اگر نادرست کنند بلافاصله جبران می‌کنند. چیزی که آنها بهترش را دارند، چشم‌انداز است. چشم‌انداز ما پر از نااطمینانی و تنش است اما چشم‌انداز آنها بهتر از حالت دیروز و امروزشان است. این حالت مورد دقت نسل‌های جوان‌تر قرار گرفته و جهت ناراحتی آنها شده است. نسل امروز متفاوت از نسل‌های قبل است، آگاهی‌اش به حداکثر رسیده و قوت تحلیل دارد. این نسل خود را همسو با جوامع مدرن می‌داند و دلیلی نمی‌بیند که با سیاستمداران و روشنفکران قدیمی‌فروش همراهی کند. از جنگ و مبارزه هم بدش می‌آید. نمی‌خواهد عمرش را صرف چک‌وچانه زدن با نظام اداری و سیاست‌گذاران کند. بعد بار و بندیلش را می‌بندد و می‌رود.

نتیجه‌گیری

قطر نه ‌تنها مچ ایران را خواباند که به عربستان، ژاپن، کره‌جنوبی و استرالیا هم درس‌های بزرگی داد. به ما یاد داد که حکمرانی خوب در همه عرصه‌ها می‌تواند مچ حکمرانی بد را بخواباند. ما بدون این که امکاناتی در حد و اندازه قوت‌های منطقه داشته باشیم، روی غیرت و غرور ایرانی حساب باز کرده‌ایم. کشورهایی همانند قطر روی غرور ملی حساب باز نکرده‌اند در عوض حکمرانی خود را اصلاح و امکانات خود را به روز کرده‌اند. غرور ملی بعضی اوقات می‌تواند اثرگذار باشد اما این یک حقیقت است که با ته‌مانده غرور ملی و اتکا به دانش و توان به روز نشده داخلی نه چهار سال دیگر که ۴۰ سال دیگر هم قهرمان نخواهیم شد.

[ad_2]

منبع