رتبه ایران در شاخص حکمرانی ۱۸۱ از بین ۲۰۲ سرزمین است/ هزینه معیشت یک خانواده ۳ نفره ۴۵ میلیون تومان است/ اقتصادمان طوری است که انگار در حالت جنگی هستیم!
[ad_1]
اقتصاد ایران در یکی از پیچیدهترین دورانهایی که از سر گذرانده، به سر میبرد. سختی تحریم ها، نوسان شدید قیمت ارز و عدم پیوستن ایران به معاهداتی چون FATF تبدیل ابراز مشکلات زیاد تر برای کسب و کارهای ایرانی شده است. مجموعه این عوامل و رویکردی که از دورنمای اقتصاد ایران و کسب و کارها دیده میبشود علتشد به سراغ کیا داوود اسفندیاری برویم. کیا داوود اسفندیاری که روزگاری برنامه اقتصادی پربیننده ای چون پایش را اجرا میکرد و بعدتر اجرای برنامه سخن حساب نیز به وی سپرده شد، این روزها صفحه اینستاگرامش به مدد تحلیلهای اقتصادی که اراعه میدهد، پربیننده شده است.
کیا داوود اسفندیاری، در رشته کارشناسی ارشد مدیریت کارآفرینی فارغ التحصیل شده است و تلاش میکند با مشاوره به کسب و کارها در اقتصاد پرنوسان و التهاب ایران، شرایط آنان را اندکی بهبود ببخشد.
متن گفتگوی تفصیلی با این کارشناس مسائل اقتصادی را در زیر میخوانید:
**یک پیش بینی از بازار ارز وجود دارد که به گمان زیاد در ماه پایانی سال فنر دلار رها شده و امسال را بین ۵۵ تا ۶۰ هزار تومان به آخر خواهد برد. فکر میکنید با این حالت و با دقت به دورخیز بلند دولت برای گرفتن مالیات با افزایش تا ۵۰ درصدی از مشاغل، حالت کسب و کارها در سرزمین چطور خواهد می بود؟
– قیمت ذاتی دلار را مدام میتوان گمان زد. همان الگویی که به الگوی فندامنتال معروف است یا اسمهای فرد دیگر برای آن میگذارند. رسیدن به قیمت ذاتی دلار، راه حلهای مختلفی دارد. یکی از آنها برابری قوت خرید است، یکی هم الگوهای اقتصادسنجی است. الگوهای سادهتری نیز وجود دارد. برای مثال بر پایه مابهالتفاوت تورم سرزمین و تورم دلار و تناسب آن با رشد اقتصادی، قیمت ذاتی را میسنجند.
اما با محاسبههای برابری قوت خرید، عددی که در اسفند ۱۴۰۲ مشخص می کند، عددی حدودا بین ۶۱-۶۲ تا ۶۷-۶۸ هزار تومان قیمت ذاتی آن خواهد می بود.
یقیناً الگوی اقتصادسنجی حتی رقم بالاتری را نیز مشخص می کند، یعنی بالاتر از ۸۶-۸۷ هزار تومان. اکنون این که چه وقتی به این قیمت ذاتی خود میرسد یا نمیرسد، اشکار نیست. بعضی اوقات اوقات هنگامی دولت ارز در اختیار داشته باشد یا این که از طریق تشکیل محدودیت برای واردات، در حقیقت تقاضا را برای ارز کم میکند یا از آن طرف، هنگامی ارز در اختیار دارد، فروش ارز در بازار را زیاد تر میکند، بهکلمه ارزپاشی کرده و قیمت را کنترل میکند، اما بعدتر در نقطهای که دیگر این توانایی را نداشته باشد یا شرایط برهم میخورد، عوامل سیاسی و اقتصادی، علتمیبشود این فنر در برود.
هنگامی هم فنر در میرود، در ابتدا امکان پذیر زیاد زیاد تر از قیمت ذاتی خود بالا برود؛ اما مجدد تعدیل میبشود و روی همان محدوده باقی میماند. درستش این است که بگذارند همان افزایش قیمت را بهصورت طبیعی و تدریجی، مشابه با تورم و دیگر شرایط، توانایی کند که دچار آن شوکها نشویم.
اما بههرحال عاملهای سیاسی و تواناییهای همه دولتها مشخص می کند که مدام تلاش میکنند فنر را جمع نگه دارند و بعدتر آن انفجار رخ میدهد. این موارد یقیناً برای گروههایی منافعی نیز دارد، هم در شرایطی که این را پایینتر از قیمت خود میگذارند، هم آن شرایطی که بههرحال زیاد شوک داخل میبشود و در هر دو حالت برای گروههایی منافع دلنشین و جذابی تعریف شده است.
اما واقعا هنگامی این دلار، کمتر از قیمت ذاتی خود باشد، چه اثری در بازارها و… میگذارد؟ یکی از بارزترین تاثیرهایش این است که قیمت کالای وارداتی زیاد ارزانتر از کالای تشکیل داخل میبشود، بهخاطر همین است که دستکاری شده و ارز زیر قیمت در اختیار داخل کننده قرار میگیرد.
برای مثال فکر کنید الان قیمت واقعی ارز باید برای مثال شصت و خردهای هزار تومان میمی بود، برای مثال داخل کننده این را ۳۸ هزار و خردهای میگیرد. یعنی آنچه او داخل میکند در قیاس با آنچه تشکیل کننده داخلی تشکیل میکند، زیاد ارزانتر است. این صدمه زیاد جدی به تشکیل داخل میزند و از طرف دیگر صدمه زیاد جدی هم به صادرات و کسب و کارهای صادراتی داخل میکند.
**مصائب و چالشهای کسب و کارها به خصوص کسب و کارهای کوچک در سال آینده چه خواهد می بود؟
-الان اکنون یکی از این مصائب، همین ماجرای بلاتکلیفی و تصدیگری و تولیگری دولت است که حتی زیاد پیشروی کرده و شرایط زیاد بدتر شده است.
یکی دیگر نیز همین او گفت و گو تخصیص ارزهاست که زیاد رقابت برای آن زیاد شده و صف برای دریافت ارز درست شده است، چرا که ارز زیاد زیر قیمت واقعی خود در اختیار داخل کننده قرار میگیرد. این برای همه دلنشین است. هنگامی صف درست میبشود، همه میخواهند از این سود و رانتی که توزیع میبشود منفعتبرداری کنند.
تصدیگری و تولیگری دولت از مصائب سرزمین است
اکنون آنجا اتفاقا امکان پذیر فردی که واقعا استحقاقش را دارد به او نرسد و عدهای که جستوجو منافع می باشند و زورشان هم زیاد تر است و لابی جدیتر و نیرومندتر دارند، آنها تخصیص و سهمیه بیشتری میگیرند و با آن سود قابل توجهی بهدست میآورند.
در رابطه چالشهای کسب و کارها مخصوصا در حوزه کسب و کارهای کوچکتر در سال آینده، شرایط رکودی را توانایی میکنیم. اتاق بازرگانی اخیرا شاخص شامخ که شاخص مدیران خرید است را محاسبه کرده است. این شاخص در دنیا هم بهگفتن یک شاخص قابل مطمعن مورد منفعت گیری قرار میگیرد. بازدید اتاق بازرگانی مشخص می کند این شاخص در ایران در رکود نسبتا سنگینی قرار دارد.
این رکود در سال آینده نیز ادامه خواهد داشت، چرا که قوت خرید ایرانیها بهعلت این که رشد اقتصادی جدی نداشتهایم، زیاد کم شده است.
**حالت شاخص رفاه ایرانیان به طور متوالی در حال سقوط است و از نظر دیگر مساله اشتغال به بحران تبدیل شده و اکنون زیاد تر بیکاران از قشر تحصیل کردگان می باشند، برسی شما با این شرایط از حالت اشتغال چیست؟ اساسا با روال جاری چه مقدار امکان اشتغال زایی وجود دارد و چه مقدار این اشتغال زایی برای جامعه مقصد تحصیل کرده خواهد می بود؟
– این پچ پچهایی که در رابطه افزایش دستمزد نیز نقل شده که برای مثال برای کارمندان دولت، نزدیک به ۲۰ درصد، بازنشستگان ۱۸ درصد که تازه آن هم با هزار اما و اگر همراه است، علتمیبشود در شرایطی که تورم بالای ۴۷-۴۸ درصد و حتی تورم ۵۰ درصد را نیز توانایی کردهایم، حالت را بحرانیتر کند.
هنگامی افزایش دستمزدها نزدیک به ۲۰ درصد باشد یعنی قسمت فرد دیگر از سبد معیشت خانوار دچار مشکل میبشود. محاسبهها مشخص می کند هزینه معیشت یک خانواده نزدیک به سه نفره، ۳.۱ تا ۳.۳ نفره بر پایه الگوها و استانداردهایی که در جهان محاسبه میبشود و برای ایران نیز بومی شده در ماه نزدیک به ۴۵ میلیون تومان است.
اکنون اگر سطح درآمد خانوادهای به ۲۰ میلیون تومان هم برسد، معلوم است کسری بودجه شدیدی دارد. احتمالا سوال کنید با این کسری بودجه، بعد چطور زندگی میکند؟ جواب این است که زیاد از بدیهیات یا هزینههای بدیهی خود را هزینه و پرداخت نمیکند. برای مثال نمی توانند برای دندانهایشان به دندانپزشک مراجعه کنند و برای مثال هزینه درمان را پرداخت کنند. هزینههای تفریح را حذف میکنند، هزینههای آموزش خود را زیاد کم میکند، هزینه خورد و خوراک بهشدت با مشکل روبه رو شده است.
اکنون رقمی نزدیک به ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ایران، تغذیه درستی ندارند بهخاطر این که نمی توانند هزینه آن را تامین کنند و این زیاد بدیهی است که برای مثال گوشت از زندگی زیادها حذف بشود.
اکنون سرانه مصرف گوشت برای کارگران به نزدیک به ۷۰۰ گرم در سال رسیده است و مردم با افتکالری مواجهند. الان در همه دنیا چالش دریافت اضافه کالری وجود دارد اما در ایران با جمعیت بسیاری که داریم حتی مردم نمی توانند کالری مورد نیازشان را دریافت کنند.

اکنون هنگامی دستمزدها و افزایش آن نیز اینگونه باشد، طبیعتا قوت خرید افت اشکار میکند. این روی همه کسب و کارها تاثییر میگذارد، یعنی روی کار کارآفرینان، اصناف و حتی مشاغلی که با الگوی خوداشتغالی کار میکنند، آنها نیز با چالش روبه رو خواهد شد.
از نظر دیگر عموما بودجه سال ۱۴۰۳ هم چنان یک بودجه انقباضی است. عموما در شرایط رکودی شدید، مالیاتها زیاد نمیبشود اما در ایران این الگو مراعات نشده است. همزمان با رکود و همزمان با افت توان اقتصادی بنگاهها و مردم، مالیات برای سال آینده در لایحه بودجه بهطوری برنامه ریزی شده که ۵۰ درصد افزایش داشته باشد.
همه این موارد مشخص می کند در سال آینده، کسب و کارها دچار رکود خواهند می بود. چشم انداز خاص و جذابی هم نداریم که بدانیم آیا برای مثال امیدی هست که رشد اقتصادی زیاد دلنشین را در سال آینده توانایی کنیم؟ این چنین چشم اندازی وجود ندارد. مسئله تلخ این است که سالها است در شرایطی زندگی میکنیم که نرخ راه اندازی اندوخته ثابت، تقریبا ثابت یا منفی بوده است و اندوخته گذاریهای جدی جدیدی برای گسترش کسب و کارها صورت نمیگیرد؛ به این علت سال آینده، سال جذابی برای کسب و کارها نخواهد می بود.
**اخیرا قیمت ماشین با جهش زیاد روبه رو شده است؛ پیش بینی شما از بازار ماشین چیست؟ این چنین نظر شما درمورد این که خودروساز اجاره داشته باشد خودش قیمت گذاری کند چیست؟
– بازار ماشین همانند به همه کالاهای دیگر است، یعنی هنگامی سیب زمینی گران میبشود، پیاز گران میبشود، صندلی گران میبشود، پرده گران میبشود، مبلمان گران میبشود، فرش گران میبشود، ماشین هم همانند همینها است، با این تفاوت که ماشین، جمع کل همه این موارد در آن است. یعنی برای مثال در آن نساجی هم وجود دارد، قطعات الکترونیکی هم وجود دارد، همان تلویزیونی که در منزلتان دارید، ماشین هم همان تلویزیون را دارد، کولری که در منزل دارید، ماشین کولر هم دارد، لاستیک هم دارد. ماشین، جمع کل هزاران قطعهای است که از صنعتها و گروههای گوناگون کالایی در یک ماشین جمع شده است.
هنگامی تورم سال قبل نزدیک به ۴۶ تا ۴۸ درصد می بود، طبیعتا ماشین نیز باید گران بشود. اما اینجا دستکاریهای دولت و تصدیگری دولت، افتضاح زیاد بدتری در ماشین درست کرده است. برای مثال الان در صنعت کفش و یا مبلمان، زیاد با بحران شدید روبه رو نیستیم چرا که آنجا دولت نه تصدیگری دارد و نه زیاد بهگفتن متولی، کاری انجام میدهد. این بازار آزاد و رهاست و مشکلی هم در آن وجود ندارد. مردم تشکیل میکنند، مردم هم میخرند و نسبتا خوب است.
اما در بازار ماشین، دولت هم تصدیگری دارد و هم کنترلهای شگفت و غریب غیر استانداردی دارد که علتشده کارخانهها زیان زیاد سنگینی توانایی کنند.
ایران ماشین در ۹ ماهه امسال، مجدد ۲۷ هزار میلیارد تومان به زیان انباشتهاش اضافه شده است. سایپا هم هشت هزار میلیارد تومان. جمع کل زیان انباشته این دو شرکت مهم خودروساز نزدیک به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان شده است.
این دو شرکت بر پایه قانون تجارت در شرایط ورشکستگی قرار گرفتهاند و بانکها نمی توانند به آنها تسهیلات پرداخت کنند و توان مالی برای ادامه فعالیت خود را از دست دادهاند. این چنین قیمت گذاری دستوری بهشیوه غیر منصفانهای در موردشان اعمال شده که بههرحال پول جذابی، سالانه نصیب خریدارانشان میبشود که از کارخانه تحویل میگیرند. ولی شرایط خود خودروساز شرایط زیاد بدی است و هیچ توان مالی برای گسترش محصول، اصلاح خطوط تشکیل ، طراحی پلتفرمهای تازه و حرکت به سمت تکنولوژیهای تازه ندارند و همانند به سرنوشتی که سپس از انقلاب در کارخانههای ارج و آزمایش و برخی این کارخانهها اتفاق افتاد که دولتی شدند و تقریبا از بین رفتند، همانند به این شرایط در ماشین هم توانایی میبشود.
از طرفی این قضیه مشکوک نیز هست که چرا اینقدر صنعت ماشین تحت سختی قرار میگیرد که تخریب بشود. برخی شایعههایی میگویند احتمالا میخواهند این بازار آنقدر بههم بریزد که کل این بازارمان در اختیار چینیها قرار گیرد. بالاخره اگر ماشین در داخل تشکیل نشود، سالی ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار باید ماشین داخل کنیم و برای خودروسازان چینی جذابیت خوبی درست میبشود، برای آنها شغل درست میبشود. نیاز ارزی شدیدی نیز تشکیل میبشود. شما ماشین را عموما اینطور در نظر بگیرید که ماشینهای تشکیل داخل، استحقاقشان این است که هر سال مشابه با تورم افزایش اشکار کنند. اگر قیمت گذاری دستوری در ماشین نبوده است، مصرف کنندگان، ماشین را زیاد ارزانتر میتوانستند بخرند. چرا که اگر کارخانهها میدانستند حاشیه سودی دارند، تیراژ را بهشدت افزایش میدادند، رقابت بهشدت زیاد تر میشد.
برای مثال در سگمنتهای همعرض نگاه کنید. برای مثال فکر کنید نزدیک به ۸۰۰ میلیونی تا یک میلیاردی، ایران ماشین این توان را داشت که بهشدت تشکیل تارا و دنا پلاس توربو اتومات را افزایش دهد، تارا اتومات را افزایش دهد. از آن طرف سایپا، شاهین اتوماتش را بهشدت افزایش تیراژ میداد. کرمان موتور برای مثال جک جی فور را افزایش میداد. همینطور مدیران ماشین افزایش تشکیل میداد. این رقابت شدید علتمیشد این شرکتهای خودروساز تیراژ خود را بهشدت بالا ببرند. آنزمان قیمت برای مصرف کننده افت اشکار میکرد. حتی، چون مشتری نداشت، از آن طرف ناچار بودند اقساطی زیاد تر بفروشند.
همین الان ماشینهایی که قیمت کارخانه و بازارش نزدیک به هم است، با وجودی که ماشینهای بدی هم نیستند، مشتری در بازار ندارند. در حقیقت آن صف برای خرید ماشین از کارخانه بهخاطر آن سود اختلاف کارخانه و بازار است. تقاضای واقعی جدی در بازار وجود ندارد. منتها طراحی سیستمی که با قیمت گذاری دستوری شکل گرفته است علتشده صف درست بشود، مصرف کننده ماشین را گرانتر بخرد، کارخانه هم زیان کند، عدهای که خودروی کارخانه را برنده خواهد شد، آنها سود میکنند. بازی زیاد نادرست و بینتیجهای است.
**دیگر صنایع سرزمین نیز هم چنان حالت خوبی ندارند. آیا نتیجه بحران در صنایع سرزمین به بحران اشتغال و رفاه ایرانیان دامن نخواهد زد؟
– در رابطه مساله اشتغال ما با شاخص فلاکت مواجهیم که جمع نرخ بیکاری بهعلاوه نرخ تورم است. نرخ تورم رسمی رقمی در نزدیک به چهل و خردهای درصد است. غیر رسمی آن را نیز اگر بخواهید تحلیلهایی که موسسههای دیگر انجام دادند، تا ۱۱۰ درصد هم اظهار شده است. در رابطه نرخ بیکاری، این نرخ ما بهدلایل گوناگون نشاندهنده بیکاری نیست؛ چرا که شما افرادی را بر پایه آمار ایران بیکار میدانید که به مراکز کاریابی و شغلی مراجعه کرده اند اما کار اشکار نکردند.
ما میدانیم مردم آنقدر نومید می باشند که اصلا تعداد قابل توجهی به مراکز کاریابی مراجعه نمیکنند؛ به این علت نرخ بیکاری ما کمتر از حقیقت را مشخص می کند و حقیقی آن زیاد زیاد تر از این سخنها است.
از طرف دیگر، نرخ دستمزدها آنقدر پایین است که باز عدهای اصلا برای یافتن شغل مراجعه نمیکنند؛ یعنی حس میکنند اگر شغل را بهدست هم آورند، مشکل اصلا حل نمیبشود. همین که در خانه بنشینند، زیاد بهتر است. در نظر بگیرید خانمی که در روستا یا شهر کوچکی اصلا هیچ چشم اندازی برای شغل او وجود ندارد برای این که شغلی بهدست آورد، طبیعتا اصلا جستوجو شغل هم نمیگردد. خودش را متقاضی شغل هم اظهار نمیکند؛ به این علت نرخ بیکاری ما زیاد زیاد تر از این عددی است که اکنون اظهار میبشود.
حالت آشفته در آمار اشتغال
مرکز پژوهشهای مجلس برای مثال این عدد را ۱۰-۱۵ درصد زیر عدد واقعی اظهار کرده است. اگر بخواهیم آن را حقیقی بدانیم، چون نرخ شراکت اقتصادی در ایران زیاد پایین است، شگفت است. این عدد در برخی سرزمینهای اروپایی بالای نود درصد است. در سرزمین ما این عدد بهشدت پایین است. این نرخ بیکاری واقعی را اگر بخواهید در نظر بگیرید بهنظر من احتمالا عددی زیاد تر از سی درصد نیز باشد. این که چشم اندازی هم برای این نداریم، چون با اندوخته گذاری صورت میگیرد، چه با منبع های داخلی و چه جذب اندوخته خارجی، اما خب این اندوخته گذاری نیست.
اندوخته خارجی که نمیتوانیم جذب کنیم، اندوخته داخلی هم بنا بر آمارهای غیررسمی مشخص می کند به طور سالانه و در سالهای تازه نزدیک به ۱۰ تا ۱۲ میلیارد دلار فرار اندوخته داشتهایم.
نرخ راه اندازی اندوخته ثابت نیز عموما همانطور که گفتم در یک دهه تازه، نزدیک به دوازده سال و متوسط آن یا صفر یا منفی بوده است.
با این روال خب هنگامی ماشین آلات تازه خریداری نشود، خطوط تشکیل تازه ساخته نشود، اندوخته گذاری تازه صورت نگیرد، برآیند این موارد در کل مثبت و عدد قابل توجهی نباشد، طبیعتا چشم انداز شغلی جدی نداریم، به خصوص شغل برای خانمهای تحصیلکرده و مخصوصا شغلهای باکیفیت برای فارغ التحصیلان دانشگاهی.
شغلهایی که وجود دارند، نیز شغلهایی می باشند که بهدرد ما نمیخورند. انگار در این بازار، اراعه شغلی صورت میگیرد که آن را برای مثال مهاجران انجام خواهند داد، اما فردی که برای مثال فوق لیسانس مکانیک خوانده است، فردی که دکترای الکترونیک دارد، فردی که لیسانس شیمی دارد، شغل برای این افراد باید بسازیم، باید شغل صنعتی و شغل در صنایع باکیفیت و کسب و کارهای باکیفیت بسازیم.
اما در نهایت چشم اندازی وجود ندارد. این مسئله را هم بگویم که تعداد شغلهایی که در سال ۹۸ در ایران وجود داشته حدودا ۲۴ میلیون و خردهای می بود. در دوران کرونا طبیعتا تعدادی از شغلها از بین رفته است. احتمالا نزدیک به دو میلیون شغل از بین رفت. سپس از این که کرونا همه شد، این دو میلیون شغل سر جایش برگشته است. الان تعداد شاغلان ما تقریبا همان ۲۴ میلیون و خردهای است، یعنی هیچ شغل جدیدی از سال ۹۸ تا امروز که چهار سال قبل است در ایران تشکیل نشده و باز این را در نظر بگیرید که در سالهای ۸۴ و ۸۵ ، تعداد شغلهای ما عددی نزدیک به ۱۹ میلیون بوده است، یعنی باز این پنج میلیون شغل سپس از ۱۸ سال، در ازای این تعداد نیروی کاری که داخل بازار شدند، پاسخگوی نیاز نبوده است.
**با دقت به حالت اقتصادی سرزمین اگر بخواهید یک کسب و کار را با ریسک کمتر پیشنهاد کنید؛ پیشنهاد به اندوخته گذاری در چه نوع کاری یا تشکیل اشتغالی در چه حوزهای با دقت به شرایط جاری خواهید داشت؟
– در رابطه این که بخواهیم به کسب و کارها پیشنهادای با ریسک کمتر یا پیشنهاد به اندوخته گذاری کنیم، این موارد شاخههای مختلفی دارند. مردم چارهای ندارند که داراییهای خود را اگر خرد است، تبدیل به طلا و سکه و… کنند چون خود دلار هم بههرحال افت ارزشی در تاثییر تورم دارد. برای مثال امسال نزدیک به سه درصد، سال قبل نزدیک به ده درصد، خود دلار ارزشش را از دست داده است. سکه یا طلا، راه حل اندوختههای خرد است. بانک، سپرده گذاری یا صندوقهای فیکیسنگ کام یا صندوقهای درآمد ثابت اصلا پاسخگوی تورم نیست. هنگامی تورم نزدیک به ۵۰ درصد است، صندوق فیکینگ کام الان ۲۷ درصد سود میدهد.
باز با این درصد تورم، دارایی فرد از دست میرود. با اندوخته گذاری در بانک هم قطعی است که دارایی فرد از دست میرود. یا اگر مردم، اندوخته بزرگتری دارند، طبیعتا در حوزه املاک اندوخته گذاری میکنند. این حالت اندوخته گذاری میبشود. اگر فردی اندوخته گذار حرفهای باشد، بالاخره بلد است نوسانگیری کند یا کارهای فرد دیگر انجام دهد. فرد در اینجا باید حرفهای باشد یا در همان حوزه املاک یا حوزههای دیگر. محیط کسب و کار در سرزمین ما بد بوده و بدتر هم شده است. رتبه ایران در شاخص محیط کسب و کار نزدیک به ۱۲۷ در بین نزدیک به ۱۸۱ سرزمین است لذا شاخص ما بهتر نشده و حتی در سالهای تازه بدتر هم شده است.
کسب و کارهایی که تا این مدت به آنان امید است
**آیا باید با این شرایط امید را فعلا در همان کسب و کارهای دیجیتال و دانش بنیان که اخیرا پررونق شده است، دید و برسی کرد؟
– اختار کسب و کارها در ایران، ساختار رقابتی و مبتنی بر زمانهای برابر نیست. طبیعتا گروههایی که به رانتهایی دسترسی دارند، به منبع های بانکی دسترسی دارند، به زمین دسترسی دارند، به مواد اولیه، به زیر قیمت دسترسی دارند، به ارز دسترسی دارند، به سهمیه ارزی دسترسی دارند، آنها در شرایط بهتری قرار میگیرند و آنهایی که بخواهند متکی بر نوآوری و رقابت و… رشد کنند، شانس بسیاری ندارند.
الگوی اشتغال ما زیاد رقابتی نیست، یعنی کسب و کارها در رقابت نابرابر باید کار کنند، چرا که یک شرکت شبه دولتی یا فردی که در گروه دوستان قرار میگیرد و منافع و رانتهای بیشتری بهدست میآورد، در رقابت میتواند در نقطه قدرتمندتری باشد.
اگر مردم بخواهند در راستای معیشت و ادامه حیات تلاش کنند، طبیعتا باید تواناییهای بهروزتری در حوزهای که توانایی دارند ئ در حوزهای که علاقه دارند، کسب کنند و زمانهای جدیدی را کشف و به سمت آن حرکت کنند. مسئله زیاد مهم و دلنشین این است که با گسترش تکنولوژی تعدادی از این فضاهای غیر رقابتی به اجبار تحول میکند؛ یعنی از طریق کسب و کارهای اینترنتی، از طریق پلتفرمهایی که تشکیل میبشود، مقداری زمانها برابرتر تقسیم میبشود.
برای مثال یکی از الگوهایی که در دنیا ترند است، او گفت و گو فریلنسری است، یعنی افراد میتوانند از راه دور، برای فرد یا سرزمین فرد دیگر کار کنند.
امکان پذیر خانمی که در یک روستا، متخصص تاریخ بوده، هیچ شانسی برای داشتن شغل و درآمد نداشته است، اما الان میتواند از طریق شبکههای اجتماعی برای خودش درآمد تشکیل کرده و زمان درآمدی برای خودش تشکیل کند. یا مترجمی که در روستای برای مثال دورافتاده مرزی بوده است، این فرد الان میتواند از طریق ترجمه برای خودش کسب درآمد کند. این موارد زمانهایی می باشند که تازه است و روال جدیدی در بازار تشکیل میکند و زمانهای جدیدی در اختیار افراد و گروههایی قرار میدهد که اگر افراد هوشمند باشند میتوانند از اینها منفعت گیری کنند.
میتوانند مشاوره بگیرند یا تحقیقات بیشتری در رابطه روال شغلها کنند، شغلهایی که از بین میروال، شغلهایی که روال رو به رشدی را توانایی میکنند. اینها را اگر افراد پیگیر باشند، مطالعه و پژوهش کنند، زمانهای جدیدی وجود دارد؛ یا از مشاوران پشتیبانی گیرند.

** در این شرایط مساله مهاجرت نیروهای فنی، تحصیل کرده و کارآفرین اکنون از همیشه در سرزمین جدیتر شده است. از کادر درمان تا حتی نیروی فنی در حال مهاجرت می باشند و مقصد دیگر لزوما سرزمینهای اروپایی و آمریکایی نیست بلکه سرزمینهای همسایه از مقاصد مهم این مهاجران می باشند. تحلیل شما از چالشها و صدمههای مهاجرت نیروهای متخصص و کارآفرین چیست و اساسا اکنون چه باید کرد؟
-در رابطه مهاجرت نخبگان، آماری همین اخیرا انتشار شد که سالانه عددی نزدیک به پنجاه میلیارد دلار به ایران ضربه میزند. برخی نیز به طنز میگویند آن پنجاه میلیارد دلار ناشی از مهاجرت نخبگان را کنار بگذارید، ببینید باقی ماندن وجود ابلهان و پخمگان چند میلیارد دلار سالانه به ما صدمه میزند.
طبیعتا ما به سوی اضمحلال میرویم؛ یعنی اگر جامعه از هوش برتر و از آدم با توانایی برتر خالی بشود، طبیعتا در سیکلی میافتیم که تشکیل مشکلهای زیاد تر و تشکیل دردسرهای بزرگتر میکند.
وجود نخبگان علتمیبشود جامعه کمتر به سمت قوت گرفتن پوپولیستها پیش برود. اخیرا باز آماری انتشار شد در رابطه معدل دانش آموزان که باز زیاد دردناک می بود که چه مقدار سطح معدل دانش آموزان ایرانی پایین آمده است.
حالت معلمان، حالت پرداختها و برخورد با نخبگان را نیز میدانیم. نوشته، سیگنالهایی است که بهلحاظ روانی، نخبگان میگیرند. یعنی فردی که میخواهد درس بخواند و در دانشگاه قبول بشود یا در دانشگاه در رشته خوبی درس میخواند، هنگامی چشم انداز آینده خودش را نگاه میکند که فلان پست مدیریتی یا فلان شغل حساس در اختیار آدم بیقیمت قرار گرفته است، طبیعتا چشم انداز فعالیت او، امید و انگیزهاش را از بین میمی بود.
حس میکند اگر زیاد تر مطالعه کند، توانمندیهای زیاد تر علمی بهدست آورد، تواناییهای بیشتری کسب کند، زیاد در سرنوشت او نقشی ندارد.
آقای داگلاس نورس یک جملهای دارد که زیاد دلنشین است؛ میگوید در جامعهای که دزدی قیمت باشد، مردم به سمتی میروال که تواناییهای دزدی خود را افزایش دهند.
طبیعتا در جامعهای که سواد زیاد تر، علم زیاد تر و توانایی زیاد تر قیمت داشته باشد، آدمها آن تواناییها را در خودشان افزایش خواهند داد. این سیگنالها دلواپس کننده است. برای سرزمین هم زیاد دردناک است که بهسمتی میرویم که خطرناک است؛ برای مثال بازدید کنید که مدیران بانک مرکزی ما در طول تاریخ، سطح تحصیلات و تواناییهاشان چه بوده، روسای سازمان برنامه ما، چه تحصیلات و تواناییهایی داشتند؟ همینطور در سازمانها، وزارتخانهها و جاهای دیگر چه وضعیتی بوده است.
طبیعتا فردی که با سطح هوش پایینتر، با سطح دانش کمتر، با سطح توانایی پایینتر در این مناصب قرار میگیرد، خروجیهای زیانبار و صدمه زنندهای هم در بر دارد. این آسیبی است که به سرزمین ما میخورد، و باید محیط مناسب برای رشد و منفعت گیری از نخبگان داشته باشیم.
مجدد آمارها و بازدیدها مشخص می کند در سرزمین ما، نوآوری در سالهای تازه افزایش اشکار کرده است، اما تبدیل نوآوری به کسب و کار یا تجاری سازی آنها و بهعمل رسیدن آنها متاسفانه در حالت زیاد بدی است.
افرادی که در این فضای نوآوری و استارت آپی و… رشد کردند، سرخورده خواهد شد و یا مهاجرت میکنند یا رها میکنند آن جریان را و به افرادی میپیوندند که با الگوهای فرد دیگر کار میکنند.
زیاد تر بخوانید: همه متهم گرانی می باشند، جز دولت محبوب روزنامه کیهان و حسین شریعتمداری / قیاس قیمت ها از آخر دوره روحانی تا میانه دولت رئیسی
متاسفانه در سیکل بدی افتادهایم و بهلحاظ نهادی، سرزمین ما در وضعیتی است که بهسمت رشد حرکت نکرده و در ریل گسترش قرار نداریم. اتفاقا متاسفانه در ریل برعکس گسترش قرار داریم. بهسمت اقتصاد بسته و بستهتر شدن اقتصاد پیش میرویم.
شاخصها مشخص می کند ما یکی از بستهترین اقتصادهای دنیا هستیم. یکی از شاخصها مشخص می کند رتبه ما در بین ۱۷۵ سرزمین، بهلحاظ آزادی اقتصادی رتبه ۱۶۹ است، رتبه تبدیل منبع های به گسترش از بین ۱۴۷ سرزمین، ۱۴۳ است، یعنی منبع هایمان را تلف میکنیم، از بین میبریم و با آن نمیتوانیم گسترش تشکیل کنیم. شاخص حکمرانی ما نیز ۱۸۱ از ۲۰۲ سرزمین است؛ یعنی کیفیت حکمرانی ما پایین است. همه این موارد مشخص می کند که روی ریلی هستیم که انتهای این ریل، این قطار به سمت گسترش نیست. متاسفانه به سمت سقوط و حالت بدتر است.
سالهایی نیز می بود که حالت طلایی داشتیم، اما اکنون رشد اقتصادی دو رقمی را در طول این سالها، احتمالا نزدیک به صفر رسانده ایم.
درآمد سرانه ایرانیها برحسب برابری قوت خرید، متاسفانه رشد نکرده است، اما سرزمینهای دیگر دنیا متوقف نشده اند. همه سرزمینهای دیگر در جریان گسترش می باشند. در اکثر ایندکسها یا شاخصهای گسترش که مرور میکنیم، میبینیم در کنار تعدادی سرزمین جنگزده آفریقایی و در حالت زیاد فاجعهبار قرار داریم.
در بین پنج ملیتی که بیشترین فرار غیر قانونی از طریق دریای مانش را داشته اند، فکر میکنم ایران رتبه دوم آن پنج سرزمین باشد. دلنشین این که همه سرزمینهای دیگر غیر از ایران، در حالت جنگی و بحران شدید بودند، یعنی انگار ما در حالت جنگی هستیم، فقط انگار بهنظر اینطور نمیرسد؛ این زیاد تلخ است.
[ad_2]
منبع