قشنگ نبوده است آقای قلعهنویی که مساوی شدن با ازبکستان را فقط اشکال بازیکنان قلمداد کنید
[ad_1]
روزنامه شرق نوشت: امیر قلعهنویی مربی شناختهشده و رزومهداری در فوتبال ایران است. حداقلش این است که تا این مدت هم با کسب پنج گفتن قهرمانی در لیگ برتر، پرافتخارترین مربی این لیگ محسوب میبشود. او از دیرباز تا بحال در هر تیمی بوده برای رسیدن به رتبههای بالای جدول تلاش کرده و نشان داده میل به پیروزیاش زیاد است. اکنون هم که عرصه کاریاش تحول کرده، میل و انگیزهاش دستنخورده باقی مانده است. او چندهنگامی میبشود بهگفتن سرمربی تیم ملی ایران مشغول به کار شده و در این برهه نشان داده تیمش را برای هجوم روی دروازه حریف بسیج میکند.
قلعهنویی یقیناً تحول بسیاری هم نکرده است. با مرور کارنامه اولین دوره حضورش در تیم ملی هم این گزاره تا حدودی قابلفهمیدن است. درست است که در دوره نخست، عمر سرمربیگریاش در تیم ملی طویل نشد، ولی یکی، دو رکورد دلنشین هم به ثبت رساند. از جمله این که در هیچ دیدار رسمیای با تیم ملی ایران ناکامی نخورد. باختن روبه رو کره هم در ضربات پنالتی رقم خورد که مطابق با قوانین فیفا بازی مساوی لحاظ میبشود. در دیدارهای تدارکاتی هم فقط برابر مکزیک که آنروزها تیم سرحالی نشان داده می بود، ناکامی خورد که بازهم نمیتوانست چندان دلواپسکننده باشد. آن مربی و تفکراتش سپس از سالیان دراز، اکنون مجدد به تیم ملی رسیده است. اینبار هم امیر همان مسیر را انتخاب کرده؛ اول این که تلاش میکند تیمش هجومی بازی کند و دوم این که تلاش در ساختن رکوردی اختصاصی دارد.
قلعهنویی اگرچه تاحدودی در برنامه اول موفق بوده، ولی این پیروزی در برنامه دوم که ناکامینخوردن است، تا به الان جواب صددرصدی داده است. او ۱۱ بار روی نیمکت تیم ملی در دوره دوم نشسته که دو تساوی و ۹ پیروزی دارد. یعنی تا این مدت شکستی را متحمل نشده است. این عدد اگرچه کارنامه امیر را آراسته، ولی جا برای سخنوحدیث هم باقی گذاشته است. اول این که در این بازه وقتی با تیم گردنکلفتی بازی نکرده و دوم این که در همین نمایشها هم سینوسی بوده است. بهترین تیمی که قلعهنویی در برگشت به تیم ملی با آن بازی کرده روسیه است. حداقل از لحاظ رتبهبندی فیفا، روسیه تنها تیمی است که زیر رنکینگ ۵۰ دنیاست. بازی با روسیه مساوی شد، ولی قلعهنویی از سد تیمهای فرد دیگر همانند افغانستان، قرقیزستان، کنیا، اردن، قطر، هنگکنگ و همانند به آنها قبل که همه انها رتبه پایینی در رنکینگ فیفا دارند.
در این بین، ولی تیم او دو بازی هم با ازبکستان کرده که هر دو برای خودش ماجرا دارد. اولی که در فینال رقابتهای نهچندان سطح بالای کافا می بود که ایران بهسختی با یک گل برنده شد و فرد دیگر همین یکی، دو روز پیش در مرحله انتخابی جام جهانی می بود که این یکی با نتیجه مساوی ۲-۲ به آخر رسید. ایران در شرایطی برابر ازبکستان دو امتیاز مورد قیمت از دست داد که نوار بردهای متوالی تیم ملی که با قلعهنویی به عدد ۹ رسیده می بود پاره شد. آن بازی، ولی یکی دیگر از نمایشهای سینوسی تیم امیر قلعهنویی در بازه دوم حضورش در تیم ملی می بود که اتفاقا جای نقد دارد.
درست است که قلعهنویی تا این مدت هم آمار خوبی در تیم ملی دارد و حتی همین اکنون هم از سایرین از جمله همین ازبکستان، در گروه انتخابی جام جهانی پیشی گرفته، ولی این نقد بر او داخل است که چرا تا این مدت سپس از ۱۱ دیدار نتوانسته ارامش را به تیم ملی بیاورد. ایران در برخی از بازیها از جمله دیدار با قطر بدون نقص ظاهر شده، ولی در تعدادی دیگر، حتی اگر تیم رقیب زیاد هم ضعیف بوده، متزلزل کار کرده است. این یکی احتمالا با اهمیت ترین مأموریت امیر قلعهنویی در این روزها باشد؛ این که بتواند اعتدال خوبی بین خط دعوا و دفاع تیمش تشکیل کند تا تیم ملی به انسجام مورد نظر برسد.
قلعهنویی باید این سوال را از خودش بپرسد که چرا نیمه مربیان را در این بازی به حریفی که در قیاس با ژاپن قوت چندانی هم ندارد، واگذار کرده است؟
یقیناً که دیدار دوم با ازبکستان به نوعی با اهمیت ترین محک قلعهنویی هم محسوب میشد. او پیش از این با رقیب چندان جدیای مواجه نشد و در اولین دیدار رسمیاش که میتوانست عیارش را ثابت کند، بازی برده را مساوی کرد. تکه شگفت داستان، ولی مربوط به جایی است که قلعهنویی بعد از همین بازی، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا از روی عادت، ازدسترفتن برد را گردن بازیکنان تیم ملی انداخت و خودش را عقب کشید؛ کار نهچندان قشنگی که کمتر فردی توقعش را داشت.
قلعهنویی در کنفرانس خبری بعد از بازی او گفت: «بازیکنان ما فکر کردند در آخر نیمه اول بازی همه شده و فوتبال را یک نیمه دیدند، درصورتیکه تیم ازبکستان در نیمه دوم با قلبش بازی کرد و دلیلی که توانستند دو گل به ثمر برسانند، همین نوشته می بود. ما در زمین راه رفتیم و آنها با قلبشان بازی کردند. بهخاطر این بازی به ازبکستان تبریک میگویم. تماشاگران چه در داخل استادیوم و چه بینندگان تلویزیونی از این بازی لذت بردند. این بازی درس بزرگی برای ما می بود. فوتبال عین زندگی است، اول تنبیه میکند و سپس درس میدهد. ما از این بازی برای جام ملتها درس بزرگی گرفتیم که در زمین اسمها بازی نمیکند و تیمی میبرد که با قلبش بازی میکند».
احتمالا سخن امیر قلعهنویی درست باشد و قدمزدن بازیکنان در نیمه دوم، عامل ناکامی این تیم باشد، ولی پرسشی که در این بین ذهن را آزار میدهد، این است که چه فردی باید بازیکنانش را برای یک دیدار ۹۰دقیقهای از لحاظ بدنی و ذهنی آماده نگه دارد و آنها را تهییج کند؟ آیا فردی غیر از مربی است؟
ضمن این که قلعهنویی باید این سوال را از خودش بپرسد که چرا نیمه مربیان را در این بازی به حریفی که در قیاس با ژاپن قوت چندانی هم ندارد، واگذار کرده است؟ او قبل از انتقال تقصیر به بازیکنان تیم ملی، باید به فکر معاوضههای بیحاصلی همانند منفعت گیری از علی کریمی و روزبه چشمی و خارجکردن مهره ارزشمندی همانند سردار آزمون باشد و تحلیل کند که چرا در اوقات حساس، نتوانسته روال بازی را تحول دهد؟
در سطحی کلیتر قلعهنویی باید همین اکنون تا دیر نشده بهطور جدی این نوشته را در دستور کار قرار دهد که چطور امکان پذیر سروسامانی به خط دفاعیاش دهد تا بعد از فقط ۱۱ بازی هفت بار دروازه این تیم باز نشود. شگفت آنکه تیم قلعهنویی شش گل از این هفت گل را در نیمه دوم دریافت کرده؛ یعنی همان نیمهای که باید با دستورهای بین دونیمهای به انسجام تیمش اضافه کند.
همان گونهکه در بالا گفتن شد، قلعهنویی مربی رزومهداری است و حتی همین اکنون و با درنظرگرفتن این روال سینوسی در بازی، نه در کسب نتیجه، باز هم کارنامه درخوری ثبت کرده، ولی اتفاقا انتظار از این چنین مربیان باتجربهای بیشتر از اینهاست که بهجای پذیرفتن مسئولیت خود در ناکامیها، همهچیز را گردن بازیکنان بیندازند. این چنین نقدهایی درست در روزهایی نقل میبشود که حال تیم ملی خوب است و امید آن میرود که بهتر هم بشود. بعد بهجای فرار، پذیرفتن حقیقتها میتواند پشتیبانی بسیاری در این مسیر کند.
[ad_2]
منبع