افشاگری نویسنده مشهور درباره سانسور و ممیزی وحشتناک فیلم‌ها در سینمای ایران

افشاگری نویسنده مشهور درمورد سانسور و ممیزی وحشتناک فیلم‌ها در سینمای ایران

 علیرضا طالب زاده نویسنده فیلم نامه «سرزمین مادری » به تازگی طی یادداشتی روایتی متفاوت و دلنشین با الهام «سرزمین مادری»اراعه داده است.

از آنجایی که او در مقام نویسنده با سینما و تلویزیون کار می کند با ممیزی و سانسور زیاد دست به گریبان بوده ، او در بخشی از همین نوشتار خود از ممیزی و حذف و اضافه به فیلم نامه هایش پرده بر می دارد.

او در بخشی از یادداشت خود آورده است:  موبایل را کنار گذاشتم که در بین فیلمنامه‌هایم چشمم به «شاهنامه» افتاد.

فیلمنامه‌ای که نزدیک بیست سال توی ذهنم می بود و اکنون دو- سه سالی می بود برای دل خودم همه تمامش کرده بودم، کاری که هر بار می‌خواندمش از همان خط اولش مرا با خود می‌برد به توس هزار سال پیش و روزی که ابوالقاسم تصمیم گرفت تاریخ کشورش را به نظمی سی ساله بکشد.

می‌برد تا مرگ زن و پسرش. می‌برد تا به تاراج رفتن باغ‌هایش به دست باج و خراج‌گیران حکومتی و می‌برد تا عاقبت حصیرنشین شدنش و بدنامی‌ای که رستم سیستانیش برایش به بار آورد.

می‌برد تا لجاجت و سرسختی‌های اینچنینی‌اش؛ که جاوید باد آن خردمند مرد / همیشه به کام دلش کار کرد.

می‌برد به شکوه‌های اینطوریش؛ مرا طعن کردند کین پر سخن / به مهر نبی و علی شد کهن.

کاری که می‌توانستم با آن فکری اساسی برای خودم و حتی جابر بکنم، ولی هیچ‌زمان دلم رضایت نداد. نداد چون نمی‌خواستم حقیر و بزن در رویی ساخته بشود. چون نمی‌خواستم با بدفهمی‌ای عوامانه و حماقت‌بار، نقش باغداری ادیب و تاریخدان و خردورز و ظریف‌اندیش را بازیگر زمخت و چهارشانه و گردن ستبر و صدا پرصلابت و دروغین و شعاری و باسمه‌ای و پلاستیکی بازی کند که گویی خودش از مادر رستم، آن هم از نوع لومپنش به دنیا آمده است.

نمی‌خواستم تازه به زمان اکران و نمایشش ببینم که این صحنه و آن سکانسش را نگرفته‌اند، آن شب‌هایش را تماما روز کرده‌اند، آن قسمت را چون قسط بازیگر به دستش نرسیده و او نیامده، به کلی حذف کرده‌اند. نمی‌خواستم تازه آنجا ببینم کدام صحنه‌ها و پلان‌ها و دیالوگ‌ها را درآورده‌اند و به جایش چه پلان‌ها و صحنه‌ها و سکانس‌هایی علیه این و آن گرفته‌اند و چه جمله‌هایی  له خود و خودی‌هایشان توی دهان بازیگرها گذاشته‌اند که من هیچ زمان و هیچ زمان و هیچ زمان هیچ‌کدامشان را ننوشته بودم و نمی‌خواستم حتی به خصوص اسمش را عوض کنند. نمی‌خواستم و می‌خواستم این یکی را برای خودم نگه دارم همانطور که کلمه به کلمه و جمله به جمله‌اش را نوشته بودم. همانطور که به کام دلم می بود. همانطور بکر و دست نخورده و فارغ از هر عربده‌ای، این که مگوی، آن‌که مپرس.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصاد، ورزش، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری را در آینده دنبال کنید.



منبع