علم میتواند مردگان را زنده کند؟_آینده
به گزارش آینده
اگر هیچ زمان فیلم زامبی ندیدهاید، امکان پذیر واقعا در یک حباب شگفت بین بُعدی زندگی کنید. از این ژانر خوشتان بیاید یا نه، باید حداقل با داستانهای زامبی و اصول پایهای آن آشنا شوید.
از زمان اولین فیلم مردگان زنده، زامبیها به نحوه انفجاری روی پرده سینما ظاهر شدند و به گفتن نتیجه طاعون، قارچ، موجودات فضایی یا حتی بدون هیچ دلیلی تکامل یافتند. این ژانر به صنعتی چند میلیارد دلاری تبدیل شده، اما در حقیقت چطور است؟
آیا انسان بالاخره مرگ را فریب میدهد؟
ما آنقدر شیفته ایده زنده کردن مردگان شدهایم که آیا فرصتی برای ورود علم به این حوزه و تبدیل آن به حقیقت وجود دارد؟ از یک سو این ایده مضحک به نظر میرسد . طبیعتا مردگان نمی توانند به زندگی بازگردند؛ اما به این فکر کنید که لورِن کانادِی به زمان ۲۴ دقیقه از لحاظ بالینی مرده می بود و سپس به زندگی برگشت. برخی افراد حتی تا ۲۷ دقیقه بدون هیچ ضربان قلبی زنده ماندهاند.
این موارد را نباید با «تاثییر لازاروس» نادرست بگیریم که علتمیشود به نظر برسد فردی مرده و سپس احیا شده است. این موارد مرگ واقعی و بالینی می باشند و افراد مجدد زنده شدهاند. حال آیا اهمیت دارد که این زمان کمتر از نیم ساعت بوده؟ و اگر میتوانستیم این زمان زمان را طویلتر کنیم چطور؟ آیا میتوانیم از مرگ بازگردیم؟ یقیناً نه به گفتن زامبی، بلکه به همان شکلی که هستیم و با حداقل عوارض جانبی؟ باید ببینیم علم پزشکی در این باره چه میگوید و زنده کردن مردگان امکان دارد؟
زنده کردن مردگان بعد از چه زمان امکان پذیر؟
کارول برادرز دچار ایست قلبی شد و ۳۰ تا ۴۵ دقیقه سپس، قلب او مجدد به طور خودبهخود اغاز به تپیدن کرد. افراد فرد دیگر نیز بعد از ایست قلبی، ساعتها سپس به زندگی بازگشتهاند. به طور معمول، تاثییر لازاروس نزدیک به ۱۰ دقیقه بعد از اظهار مرگ یک فرد رخ میدهد. یعنی فردی دچار ایست قلبی میشود، عملیات احیای قلبی را (CPR) اغاز میکنند، سپس مرگ او را اظهار و CPR را متوقف میسازند. اکنون تایمر را روشن کنید. ۱۰ دقیقه سپس، این فرد امکان پذیر خودبهخود مجدد زنده شود.
مسئله مهمی که باید درمورد تاثییر لازاروس یا همان خوداحیا برای داشته باشیم، این است که این اتفاق به معنی واقعی زنده کردن مردگان نیست. فقط به این علت که از لحاظ بالینی مرده اظهار شدهاید، به معنی واقعی نمردید. این فقط بدین معناست که در این چنین حالتی، علائم حیاتی را نمی توانند تشخیص دهند. علائم حیاتی نشان خواهند داد که قلب و مغز دیگر کار نمیکنند، اما در واقع فقط تاخیر در برگشت جریان خون به بدن وجود دارد. علم تا این مدت نمیتواند به طور کامل توضیح دهد که چرا این اتفاق میافتد.
این نوشته هم چنان حائز اهمیت است؛ چون به گمان زیاد مواردی وجود دارند که فردی واقعا نمرده و مرده اظهار شده در حالی که میتوانستند نجاتش دهند.
در شرایط عادی، تنها چند دقیقه برای نجات یک زندگی زمان وجود دارد. مغز به اکسیژن و خون نیازمند است. اگر به زمان پنج تا ده دقیقه نفس نکشید، گمان بسیاری وجود دارد که مغز شما دچار صدمه غیرقابل برگشت شود. میگویند بعد از ۱۵ دقیقه، تقریبا غیرممکن است که بتوانید زنده بمانید.
زنده کردن مردگان چطور امکان پذیر میشود؟
باید دقت کنید که مرگ درجههای متغیری دارد. ما هم راه حلهایی همانند احیای قلبی ریوی برای افت اثرات مرگ داریم. این میتواند تفاوت بین زندگی و مرگ باشد. با این روش میتوانیم زندگی را بعد از نقطهای که فرد باید میمرد، طویلتر کنیم.
راه حلهای فرد دیگر نیز وجود دارند که شبیه CPR میتوانند اثرات نگه داری یا تمدید زندگی را تشکیل کنند. یکی از این راه حلها القای هیپوترمی است که بعضی اوقات از آن برای بیماران دچار ایست قلبی منفعت گیری میکنند. هیپوترمی به نگه داری کارکرد مغز و افزایش گمان بقای بیمار پشتیبانی میکند.
یقیناً هیپوترمی چیزی است که باید از آن اجتناب کنید؛ اما بعد از ایست قلبی و وقتی که جریان خون طبیعی نیست، خطر صدمه به مغز یا اعضای حیاتی وجود دارد. دماهای پایین ناشی از هیپوترمی القایی میتوانند به حفاظت از بافتها پشتیبانی کنند تا وقتی که جریان خون بازگردانده شود و خطر صدمه طویلزمان یا جبرانناپذیر را به حداقل برسانند.
برنامههای آزمایشی
علاوه بر این، دانشمندان در حال بازدید عمل های تجربی فرد دیگر می باشند تا بتوانند ضمن جلوگیری از برخی صدمهها، این چنین مرگ را به طور کامل معکوس کنند.
کریونیک یا سرمازیستی موضوعی است که زیاد تر مردم برای سالها به طور مبهم با آن آشنا بودهاند. به گفتن مثال بازیکن بیسبال به نام تد ویلیامز، در سال ۲۰۰۲ درگذشت و سر او را با جراحی جدا و به طور کریونیک منجمد کردند. علتپشت عمل هم این است که در آینده با فناوریها و راه حلهایی که اکنون در دسترس نیستند، احتمالا بتوانند او را زنده کنند.
شرکت Tomorrow BioStasis خدمات کرایوپریزرویشن (نگه داری انجمادی) را به مشتریان خود اراعه میدهد. زیاد تر آنها از فعالان قسمت فناوری می باشند و توانایی مالی ملزوم برای تلاش در نگه داری مغز خود بعد از مرگ را دارند. ایده این روش زنده کردن مردگان همانند آنچه تد ویلیامز ۲۰ سال پیش انجام داد، این است که بدن را نگه داری کنند تا در آینده علت مرگ قابل معکوس کردن باشد.
در برخی موارد، این فرایند فقط شامل مغز میشود و بدن دخالتی ندارد. تعداد بسیاری از این افراد تمایل دارند فقط مغز خود را نگه داری کنند. در این حالت، باور آنها این است که در آینده میتوانند بدن جدیدی برایشان فراهم کنند یا حتی به طور مجازی به زندگی برگردند.
در سال ۲۰۱۶، شرکتی به نام BioQuark نظر آزمایشهایی را اراعه داد که شامل تزریق سلولهای بنیادی به نخاع بیمارانی می بود که دچار مرگ مغزی شده بودند. قرار می بود فرآیند را با تحریک الکتریکی اعصاب، درمان با لیزر و تزریق پروتئین ترکیب کنند. زیاد تر محافل علمی به شدت این ایده را مورد انتقاد قرار دادند. از آن سو، نشان داد افراد با پول و امکانات کافی، به آزمایش شگفتترین ایدهها برای تسلط بر مرگ علاقه نشان خواهند داد.
آزمایش روی مغز خوک
در سال ۲۰۱۹، پژوهشگرانی در دانشگاه ییل مرزهای علم را گسترش دادند. آنها توانستند برخی از عملکردهای سلولهای مغزی یک خوک را که چهار ساعت مرده می بود، بازیابی کنند. جریان خون و فعالیت سلولی نمونه را ثبت کردند. یقیناً این به معنی برگشت دادن خوک به زندگی نبوده است، اما باورهای دیرینه درمورد مرگ مغزی و محدودیتهای آن را به چالش کشید. برای بیاورید که پیشتر گفتیم قاعده کلی این است که مغز فقط تا ۱۵ دقیقه بدون اکسیژن و جریان خون دوام میآورد.
در این آزمایش، مغز خوک را با یک محلول شیمیایی پر کردند. فعالیتهای مغزی را که قبلا فکر میشد ظرف چند دقیقه متوقف خواهد شد، مشاهده کردند. با این حال، مشاهده به معنی آن نبوده است که مغز در حال فکر کردن است. کارکرد بازیابیشده زیاد محدود می بود و هیچگونه آگاهی، حس یا چیزی شبیه در آن وجود نداشت.
در سال ۲۰۲۲، آزمایش فرد دیگر روی خوکها انجام دادند و این بار از دستگاهی منفعت گیری کردند که برای گردش خون و دیگر مایعات در بدن طراحی شده می بود. در این آزمایش، اندامهایی که برای چندین ساعت مرده بودند، نشانههایی از ترمیم بافت نشان دادند.
همانند آزمایش قبلی، این خوکها به شکلی که نشان دهد از مرگ بازگشتهاند، احیا نشدند. بعد چیزی همانند به آگاهی یا هوشیاری به دست نیامد. این آزمایش را به گفتن یک قدم اولیه در نظر گرفتند و فکر کردند که احتمالا روزی به مسائل جدی اخلاقی درمورد تفاوت بین زندگی و مرگ منجر شود.
جاودانگی مجازی و زنده کردن مردگان
راه فرد دیگر برای زنده کردن مردگان وجود دارد که به نوعی علم فراتر از زیستشناسی و راه حلهای علوم کامپیوتر وابسته است. در این روش میتوانند همه ذهن شما را بدون نیاز به جسم واقعی، در یک دستگاه نگهداری کنند.
ادبیات علمی تخیلی سالها است که با این ایده بازی میکند و میگوید کامپیوتر میتواند مغز انسان را دانلود کند. از نظر مفهومی، فکر این ایده دشوار نیست. تعداد بسیاری از ما که فهمیدن ابتدایی از کامپیوتر داریم، حداقل نظریه چگونگی کارکرد آن را میفهمیم. کاربرد عملی این ایده، زیاد پیچیدهتر خواهد می بود.
این ایده دور از ذهن است؟
آیا کاملا تخیلی است یا تا این مدت قادر به انجام آن نیستیم؟ ری کروزویل فکر میکند که احتمالا انسان این مفهوم را در سال ۲۰۴۵ به حقیقت پیوند بزند. باور بر این است که مغز انسان نزدیک به ۲.۵ میلیون گیگابایت حافظه دارد. اگر آن را به واژگان کامپیوتری تبدیل کنیم، قطعا عدد زیاد بزرگی میشود. میتوانیم چند هارد دیسک بزرگ را به هم متصل کنیم تا این مقدار حافظه را بدست آوریم.
ذهن انسان یقیناً زیاد تر از دادههای خام است. «شما» بودن شما به چگونگی کارکرد کل ذهن و منفعت گیری از آن خاطرات بستگی دارد. شما ۱۲۵ تریلیون سیناپس در قشر مغزی خود دارید که تنها در این قسمت از مغز شما فعال می باشند و شما را به آنچه که هستید تبدیل میکنند. مغز شما به گمان زیاد میلیونها میلیارد از این سیناپسها را در خود جای داده است.
شخصیت شما تنها نتیجه کارکرد مغز شما نیست. ترکیبهای شیمیایی و هورمونها تاثییر بسیاری بر نحوه کارکرد مغز، خلق و خو، شخصیت، حافظه و همه جنبههای دیگر شما دارند. اگر شما فقط یک مغز باشید و به بدنی که همه این هورمونها و مواد شیمیایی را تشکیل میکند دسترسی نداشته باشید، آیا میتوانید در یک فضای مجازی واقعا همان «خودتان» باشید؟
ایلان ماسک، فعال دنیای زندگان و مردگان
ربط بین ذهن و بدن علت مهم است که محب کستاندی، دانشمند اعصاب، باور دارد که هیچگاه قادر نخواهید می بود ذهن خود را به کامپیوتر منتقل کنید. برخی دیگر هم چندان در این باره یقین نیستند. برای مثال، ایلان ماسک فکر میکند که روزی میتوانید از چیزی همانند Neuralink برای دانلود کل شخصیت خود منفعت گیری کنید.
پژوهشگران نظریهپردازی کردهاند که این کار حتی با فهمیدن محدود ما از نحوه کارکرد مغز امکان پذیر. همینجا پای اصول همانندسازی (emulation) به بین میآید. اگر مغز به همان روشای که عمل میکند و تکههای غیرفیزیکی همانند شخصیت، آگاهی و حافظه از ساختار فیزیکی نشأت میگیرند، بعد اگر ما تکه فیزیکی آن را به طور کامل همانندسازی کنیم، تکههای غیرفیزیکی باید به طور خودکار در جای خود قرار بگیرند.
به عبارت دیگر اگر بتوانیم مغز شما را دقیقا بازسازی کنیم (چه از بافتهای کلونشده، چه از یک جانشین ارگانیک، یا در یک شبکه مجازی) همه ذهن شما باید دقیقا همانند دست شما در دستکش جا بگیرد.
مشکل جاری با همانندسازی مغز این است که ما به سختی میتوانیم یک مغز موش را همانندسازی کنیم، چه برسد به یک مغز انسانی! نورونها، سیناپسها و همه این اتصالات به شدت پیچیده می باشند.
نتیجهگیری نهایی
علاوه بر این، نگرانیهای اخلاقی بالقوهای در رابطه ایده نگه داری ذهن به طور مجازی وجود دارد. به گفتن مثال، فکر کنید که اکنون بیدار و تبدیل به یک کامپیوتر شدهاید. ذهن شما هم چنان متعلق به شما است، اما ۲۰۰ سال از زمان حال قبل و فردی شما را دانلود کرده است. اکنون آنها شما را در اختیار دارند. شما هیچ بدنی ندارید. نمیتوانید به هیچ جایی بروید یا کاری انجام دهید مگر این که در دنیای مجازی باشد و به گمان زیاد تحت اختیار فردی که سختافزار شما را در دست دارد. این روش برای زنده کردن مردگان ترسناک است!
این چنین سوالی وجود دارد که آیا جاودانگی دیجیتال واقعا جاودانگی است؟ اگر شما فقط ذهن خود را در یک ماشین نگهداری کنید، آیا تا این مدت انسان هستید؟
همه این نظریهها اکنون فقط روی کاغذ می باشند؛ از طرفی یک یا پنج قرن دیگر، امکان پذیر این مفهوم به حقیقت سادگی دانلود هر برنامهای تبدیل شود. اگر این واقعا به وقوع بپیوندد، بعد هر کدام از راه حلهای فرد دیگر که برای زنده کردن مردگان اشاره کردیم، در قیاس با جاودانگی مجازی محو خواهند شد. چون جاودانگی مجازی دقیقا همان است. ذهن شما میتواند برای همیشه وجود داشته باشد. اکنون این چیزی است که باید به آن فکر کنید.
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها