آقای کیمیایی ؛ دزدان با نورافکن به فرهنگ ایران دعوا ور شدند_آینده
به گزارش آینده
سخن های کیمیایی اگرچه به بهانه قتل دوست و همسر دوستش گفتن شده اما تلخ تر از یک سوگنامه معمولی است. فقدان بزرگی هم چون از دست دادن داریوش مهرجویی تلخ و غمبار است منتهی به قول کیمیایی می توان هر زمان دلتنگ مهرجویی شدید سری به فیلم هایش بزنید اما برای فرهنگ و هنری که جلوی چشم همه ما دارد سلاخی می شود چه می توان کرد؟ خواهش می کنم این سخن ها را با گوش سیاست نشنوید.
منظورم این نیست که دولت رئیسی سینما را به این وضع رسانده و خزاعی یک تنه تقصیر کار همه بلاهایی است که بر سر سینما آمده. فاجعه عمیق تر از این سخن ها است. اگر سخن فقط بر سر سیاست های یک دولت می بود که می توانستیم بگوییم دوران آن دولت به سر آمد و اکنون زمان نجات فرهنگ و هنر است اما چون نیک بنگرید داستان از جای فرد دیگر اغاز شد. از هنگامی که آدم های کوتوله بر مسند مدیریت فرهنگی تکیه زدند. اصلا چرا راه دور برویم؟ درست از هنگامی که کوتوله ها زمامدار امور شدند. از همان روز زوال همه چیز اغاز شد. به قول فروغ فرخزاد: در سرزمین قد کوتاهان/ معیارهای سنجش/ همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند. ما سال ها است توقعاتمان از همه چیز و همه کس پایین آمده. ربطی به سینما هم فقط ندارد.
زندگی انسان امروز یک امر به هم مدام است. نمی توانید در اقتصاد فشل باشید اما در اخلاق سخن اول را بزنید. نمی توانید در اخلاق سست و ضعیف باشید اما در ورزش سرآمد همگان باشید. امکان پذیر استثناهایی هم وجود داشته باشند اما در کلیت همه چیز به همه چیز ربط دارد. همین امروز در فضای مجازی گزیده ای از بازی تیم ملی ایران و آلمان را در جام جهانی می دیدم. زیر فیلم نوشته شده می بود چه بازی ای کردیم و چه توقعی داشتیم از تیم ملی مان. رسما فکر می کردیم می توانیم آلمان را ببریم اما امروز به تساوی در روبه رو فلان تیم درجه دوم آسیایی می نازیم. خوب که فکر کردم دیدم آن سال ها و روزها نه تنها قد و قامت فوتبالیست هایمان که قد و قامت سیاستمداران و سینماگران و شاعران و نویسندگانمان هم بلند تر می بود. نشریات آبرومندتری هم داشتیم. تلویزیون بهتری هم داشتیم.
منتقدان جدی تری هم. این درست که دیگر جهان آن جهان کهن نیست و در ینگه دنیا هم معیارهای سنجش بر مدار صفر سفر می کنند و کار به دست دلقک هایی همانند ترامپ و بایدن افتاده که این دلقک آخری حتی ضبط قوه ماسکه هم نمی تواند کرد و سینمای هالیوود هم دیگر شکوه قبل اش را ندارد و… قس علیهذا، اما از آن جایی که ما جهان سوم محسوب می شویم و یا جزو کشورهای گسترش نیافته، مصیبت هایمان هم رقت بار ترند.
یعنی در فرهنگ به جایی می رسیم که سپس از قریب به نیم قرن از انقلابی که آن را فرهنگی می خوانیم همه افتخار مدیران و مطبوعه ارزشی مان به فروش بالای فیلم هایی است که نسخه چندم فیلمفارسی های آبگوشتی محسوب می شوند. فقط با این تفاوت که به قول مسعود کیمیایی: در این سینما مردان به جای زنان می رقصند! و تازه صد رحمت به فیلمفارسی که در متدانی ترین شکلش دست کم مروج اخلاق و مروت و فتوت می بود و حتی برخی از بازیگرانش به جوانمردی و کرامت و بزرگی شهره بودند.
اگر قرار باشد سینمای یک سرزمین معرف آن جغرافیا باشد یکی به من بگوید این سینمایی که مردان به جای زنان می رقصند و سخن های بی نمک می زنند و زنان در آن عشوه شتری می آیند و غمزه می فروشند، آیینه کدام سرزمین است؟ سرزمینی کهن با تاریخی چند هزار ساله؟ یا کشوری انقلابی با قیمت های دینی؟ اصلا یکی از همین فیلم ها را بگذاریم کنار معروف ترین فیلم فارسی های آن زمان. برای مثال کنار گنج قارون و یا کوچه مردها.
حقیقتا کدام یک شریف ترند؟ و اگر قرار باشد فردی از روی همان فیلم ها و این فیلم ها ما را قضاوت کند درمورد ما چه خواهد او گفت؟ خواهد او گفت این ها پار جوجه بوده اند و امسال تخم مرغ شده اند و یا خواهد او گفت توانسته اند انقلابی فرهنگی به پا کنند و خودشان را از قر و قمبیل و آواز و بشکن و بالا بنداز به یک سینمای آبرومند برسانند؟ الغرض، این روضه ها را خواندم که بگویم حقیقتا اوضاع و احوال خوبی نداریم. می توانیم کماکان شعار بدهیم و به من آنم که رستم می بود پهلوان دلخوش باشیم اما این راه که می رویم بی تردید سر از ترکستان درخواهد آورد. و مگر در نیاورده؟ ما زمان ها است با همه چیز شوخی می کنیم.
و زیاد تر از هرچیزی با فرهنگ. این که کتاب های آیت الله طالقانی سر از پیاده رو در می آورند و یا تابلوهای موزه های این مملکت به یغما می روال یعنی رسما گله را سپرده ایم به دزدان. آن هم نه دزد با چراغ که فقط کالای گزیده می برد بلکه دزدانی که با نورافکن آمده اند. با تجهیزات کامل. با نورافکن و بولدزر و جره ثقیل و دینامیت و اره برقی. با سلاح تزویر که برنده ترین سلاح ها است در روزگار ما. و تازه نیامده اند به تصمیم دزدی. آمده اند به تصمیم ایلغار. و تو چه می دانی ایلغار چیست؟
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها
منبع